instead
instead - بجای
adverb - قید
UK :
US :
زمانی که میگفتید کار خاصی انجام نشده است، میگفت چه کاری انجام شده است
used when saying that a particular thing is used or happens and not another thing or that someone does something and not another person
زمانی استفاده می شود که می گویند چیز خاصی استفاده می شود یا اتفاق می افتد و چیز دیگری نیست، یا اینکه شخصی کاری را انجام می دهد و شخص دیگری را انجام نمی دهد
instead of something or someone – often used when someone does something instead of doing another thing because it seems better or more suitable
به جای چیزی یا کسی - اغلب زمانی استفاده می شود که شخصی به جای انجام کار دیگری کاری را انجام می دهد، زیرا به نظر بهتر یا مناسب تر است
داشتن موقعیت یا نقشی که زمانی چیزی یا شخص دیگری داشته است
به جای کسی یا به عنوان نماینده او
زمانی استفاده می شود که چیزی انتخاب یا استفاده نشده باشد، زیرا چیز دیگری بسیار بهتر به نظر می رسد
وقتی چیزی انتخاب یا استفاده می شود استفاده می شود زیرا به نظر بسیار بهتر از چیز دیگری است
به جای کسی یا چیز دیگری
rather than; as an alternative
به جای؛ به عنوان جایگزین
من نمی توانم پنجشنبه را مدیریت کنم. آیا می توانیم به جای آن روز جمعه ملاقات کنیم؟
جو نمی توانست به جلسه برود، بنابراین من گفتم به جای آن بروم.
پول کافی برای فیلم نداشتیم، به جای آن به پارک رفتیم.
پول کافی برای رفتن به سینما نداشتیم، بنابراین به جای آن به پارک رفتیم.
کاردیو به نیروی دریایی نپیوست. در عوض تصمیم گرفت وارد تئاتر شود و بازیگر شود.
گیلسپی به جای کوکرین در خط میانی بازی خواهد کرد.
به جای اینکه فقط از من شکایت کنی باید با معلمت صحبت کنی.
آیا می توانم به جای سالاد سوپ بخورم؟
من نمی توانم درک کنم که چرا آنها او را به جای شما انتخاب کردند -- شما برای این کار صلاحیت بیشتری دارید.
لی مریض بود به جایش رفتم.
او جواب نداد در عوض روی پاشنه پا چرخید و از اتاق خارج شد.
او چیزی نگفت، در عوض ترجیح داد نظرات خود را تا بعد ذخیره کند.
او ممکن بود یک حرفه موفق در تجارت را دنبال کند، اما در عوض تصمیم گرفت راهبه شود.
سازمان ملل در برابر هرگونه تحریم شدیدتر مقاومت کرد و در عوض زمان بیشتری را برای فرصت دادن به مذاکرات انتخاب کرد.
در حالی که محافظه کاران بر اقتصاد تأکید داشتند، حزب کارگر به جای آن بر خدمات عمومی متمرکز شد.
قهوه وجود ندارد - آیا به جای آن یک فنجان چای میل دارید؟
If we don’t go to Europe this summer where would you like to go instead (= what other place would you like to go)?
اگر تابستان امسال به اروپا نرویم، دوست دارید به جای آن به کجا بروید (= چه مکان دیگری دوست دارید بروید)؟
به جای ماشین با قطار رفتیم.
alternatively
متناوبا، از سوی دیگر
as an alternative
به عنوان جایگزین
به عنوان یک جایگزین
به جای
ترجیحا
preferably
متناوب
alternately
به عنوان گزینه دیگر
از طریق یک جایگزین
by way of an alternative
در اولویت
از سوی دیگر
در مقابل
در مورد افکار دوم
سپس دوباره
در فکر دوم
یا
در غیر این صورت
اگر نه
از طریق جایگزین
متقابلا
conversely
و یا به جای
یا چیز دیگر
آن روی سکه
که گفت
that said
به عنوان یک انتخاب
روی دیگر سکه
additionally
علاوه بر این
supplementarily
به صورت تکمیلی
همچنین
further
به علاوه
به همین ترتیب
در بالای این
likewise
هنوز
دیگه چی
برای اندازه گیری خوب
علاوه بر آن
what's more
هم
به طور مشابه
به همان اندازه