teacher
teacher - معلم
noun - اسم
UK :
US :
کسی که کارش تدریس است، به خصوص در مدرسه
کسی که به عنوان شغل خود تدریس می کند، به ویژه در یک مدرسه
معلمی که مسئول یک مدرسه یا دانشکده است
someone who gives private lessons to one student or a small group of students. In Britain, a tutor is also a teacher in a university
کسی که به یک دانش آموز یا گروه کوچکی از دانش آموزان درس خصوصی می دهد. در بریتانیا یک معلم خصوصی نیز در یک دانشگاه معلم است
کسی که در دانشگاه یا کالج تدریس می کند
a teacher in a college or university. In Britain, a professor is a high-ranking university teacher especially one who is head of a department
یک معلم در کالج یا دانشگاه در بریتانیا، یک استاد یک معلم دانشگاهی عالی رتبه است، به ویژه کسی که رئیس یک بخش است
کسی که یک ورزش یا یک مهارت عملی مانند شنا یا رانندگی را آموزش می دهد
کسی که به یک فرد یا تیم کمک می کند تا در یک ورزش پیشرفت کند
کسی که شغلش آموزش افراد است یا کسی که در زمینه آموزش متخصص است
کسی که مهارت های خاصی را به افراد آموزش می دهد، به ویژه مهارت هایی که برای انجام یک کار به آن ها نیاز دارند
زنی که در گذشته با خانواده زندگی می کرد و به فرزندان خود آموزش می داد
کسی که شغلش تدریس در مدرسه یا کالج است
شخصی که به دیگران دستور می دهد یا آموزش می دهد، به ویژه. در یک مدرسه
او معلم دبیرستان است.
یادم می آید وقتی در مدرسه بودم معلم های خیلی بدی داشتم.
در سال جاری، ولسوالی 523 معلم دارای گواهی را استخدام کرد.
Edward Cody, a World Civilization teacher kept a map of the world with pins marking his students' birthplaces.
ادوارد کودی، معلم تمدن جهانی، نقشه ای از جهان را با سنجاق هایی که محل تولد دانش آموزانش را نشان می داد، نگه داشت.
a conference for teachers of English
کنفرانسی برای معلمان زبان انگلیسی
مدرسه به اندازه کافی معلم فرانسوی ندارد.
Mrs. Sherwood was my first-grade teacher.
خانم شروود معلم کلاس اول من بود.
Some governing bodies have been sensitive to this danger and have established committees and structures involving teachers other than the teacher-governors.
برخی از نهادهای حاکمیتی نسبت به این خطر حساس بوده اند و کمیته ها و ساختارهایی را ایجاد کرده اند که معلمان غیر از معلمان و فرمانداران در آن حضور دارند.
But my teacher writes the stuff on the blackboard so quickly and then erases it before I can copy it all.
اما معلم من مطالب را خیلی سریع روی تخته سیاه می نویسد و سپس قبل از اینکه بتوانم همه آن ها را کپی کنم پاک می کند.
این یک سلسله مراتب نادرست است که معلمان را مهمتر از سایر کارکنان نشان دهیم.
Satisfied with what be heard, he asked the teacher to be an intermediary between himself and the Kangs.
او که از شنیده ها راضی بود، از معلم خواست که میان خود و کانگ ها واسطه باشد.
The teacher's aid can give valuable assistance in producing specialised materials under guidance of the teacher or adviser.
کمک معلم می تواند در تولید مطالب تخصصی با راهنمایی معلم یا مشاور کمک شایانی کند.
Figure 7.2 shows that as the age of the pupil increases, so the proportion of women teachers decreases.
شکل 7.2 نشان می دهد که با افزایش سن دانش آموز، نسبت معلمان زن کاهش می یابد.
یک معلم انگلیسی/یک معلم علوم
primary/elementary school teachers
معلمان دبستان / دبستان
نیاز روزافزون به معلمان واجد شرایط زبان انگلیسی تجاری وجود دارد.
جان در مدرسه محلی زبان فرانسه تدریس می کند.
او به من یاد داد که چگونه لاستیک را عوض کنم.
اولویت ما آموزش مردم در مورد خطرات مواد مخدر است.
کارکنان باید در مورد استفاده از تجهیزات آتش نشانی آموزش داده شوند.
She’s a trained midwife.
او یک ماما آموزش دیده است.
او در حال تمرین تیم شنای المپیک بریتانیا است.
او بهترین بازیکن فوتبالی است که تا به حال مربیگری کرده ام.
او برخی از بچه های محلی را در ریاضیات مربی می کند.
او به برخی از بچه های محلی ریاضی آموزش می دهد.
school/college teachers
معلمان مدرسه / کالج
a swimming/science instructor
یک مربی شنا/علم
یک مربی اسب
آیا مربی شخصی دارید؟
یک مربی فوتبال
معلمانی که با کودکان مهاجر کار می کنند
او معلم دبیرستان بود.
کلاس توسط دو معلم تدریس می شد.
He was an inspirational teacher.
او یک معلم الهام بخش بود.
من در آشپزی خوب هستم. من معلم خوبی داشتم.
او در کالج تربیت معلم حمام پذیرفته شده است.
همیشه کمبود معلمان خوب ریاضی وجود داشته است.
an English/math/kindergarten teacher
معلم انگلیسی / ریاضی / مهدکودک
مربی
معلم مدرسه
schoolteacher
کارشناس آموزشی
educationist
pedagogUK
pedagogueUK
مشاور ایالات متحده
راهنما
counselorUS
گورو
educationalist
مدرس
مرشد
guru
دستور دهنده
lecturer
استاد
mentor
معلم خصوصی
preceptor
مشاور
مشاور انگلستان
trainer
سلطه
tutor
دان
advisor
همکار
counsellorUK
معشوقه
dominie
خواننده
don
مدیر مدرسه
خانم مدرسه
توان
mistress
حاکم
pedagogUS
schoolmaster
سوفسطایی
schoolmistress
تابعی
exponent
governess
pedagogUS
sophist
abecedary
دانشجو
pupil
شاگرد
محقق
apprentice
شاگرد کارآموز
learner
یادگیرنده
trainee
کارآموز
attendant
خدمتکار
devotee
فداکار
disciple
فارغ التحصیل
تحت حمایت
protege
کم مطالعه
understudy
وابسته
adherent
دنباله رو
follower
مبتدی
protégé
جوان
beginner
تازه کار
فوق لیسانس
mentee
بچه مدرسه ای
novice
دانش آموز
postgraduate
دختر مدرسه ای
schoolboy
سال دوم
schoolchild
کارشناسی
schoolgirl
متصدی
sophomore
کرم کتاب
undergrad
مختلط
acolyte
دکتری
bookworm
تازه تر
coed
dependant
docent
fresher