instructor
instructor - مربی
noun - اسم
UK :
US :
کسی که یک ورزش یا مهارت عملی را آموزش می دهد
someone who teaches in an American college or university and who has a rank below assistant professor
کسی که در یک کالج یا دانشگاه آمریکایی تدریس می کند و دارای رتبه زیر دستیار است
فردی که کارش آموزش مهارت عملی به مردم است
معلم یک رشته کالج یا دانشگاه که معمولاً تعداد محدودی کلاس تدریس می کند
فردی که کارش آموزش مهارت به مردم است
یک مربی همچنین معلم یک کالج یا دانشگاه است که از یک استاد رتبه پایین تری دارد.
فردی که کارش آموزش یک مهارت عملی است
مدرس شیمی شما کیست؟
من موفق شدم یک مربی رانندگی خیلی خوب پیدا کنم.
یک مربی اسکی
a fitness/driving/ski instructor
یک مربی تناسب اندام / رانندگی / اسکی
a qualified/certified instructor
یک مربی واجد شرایط/گواهی
مدتی به عنوان مربی ایروبیک کار کرد.
an aerobics instructor
یک مربی ایروبیک
a driving/ski/swimming instructor
یک مربی رانندگی/اسکی/شنا
a history/science/sociology instructor
یک مربی تاریخ / علم / جامعه شناسی
a fitness/ski instructor
یک مربی تناسب اندام/اسکی
a driving/flight instructor
یک مربی رانندگی/پرواز
Certified instructors offer the consumer a safer, more effective workout, and present health clubs with fewer liability problems.
مربیان معتبر تمرین ایمن تر و موثرتر را به مصرف کننده ارائه می دهند و باشگاه های سلامت را با مشکلات مسئولیت کمتری ارائه می دهند.
معلم
tutor
معلم خصوصی
مربی
راهنما
mentor
مرشد
pedagogUK
pedagogueUK
مشاور
گورو
guru
معلم مدرسه
trainer
کارشناس آموزشی
schoolteacher
دستور دهنده
educationist
مدیر مدرسه
preceptor
مدرس
schoolmaster
مشاور ایالات متحده
lecturer
مشاور انگلستان
counselorUS
استاد
counsellorUK
pedagogUS
خانم مدرسه
تظاهر کننده
pedagogUS
توان
schoolmistress
دان
demonstrator
علمی
exponent
سلطه
instructer
همکار
don
معشوقه
educationalist
dominie
mistress
pupil
شاگرد
دانشجو
learner
یادگیرنده
novice
تازه کار
apprentice
شاگرد کارآموز
trainee
کارآموز
beginner
مبتدی
disciple
جوان
کارشناسی
undergraduate
دانش آموز
schoolchild
تحت حمایت
protege
خدمتکار
attendant
محقق
کم مطالعه
understudy
پا حساس
mentee
کاراموز
tenderfoot
فارغ التحصیل
neophyte
وابسته
متصدی
dependant
بخش
acolyte
سرپرست
ward
سال دوم
tutee
فوق لیسانس
sophomore
ارشد
postgraduate
دانشجوی سال اول
freshwoman
بچه مدرسه ای
دختر مدرسه ای
freshman
مشروط
schoolboy
schoolgirl
probationer