transmits
transmits - انتقال می دهد
N/A - N/A
UK :
US :
برای پخش چیزی یا ارسال یا حمل سیگنال یا پیام با استفاده از رادیو، تلویزیون و غیره.
انتقال بیماری از یک شخص یا حیوان به دیگری
انتقال یک احساس خاص از یک شخص به فرد دیگر یا دیگران یا به حیوانی
فرستادن یا دادن چیزی
برای ارسال سیگنال های الکتریکی با استفاده از رادیو، تلویزیون یا شبکه کامپیوتری
فرستادن چیزی به شخص یا مکان دیگری
برای پخش یک برنامه در تلویزیون، رادیو یا اینترنت
ایجاد یا گسترش بیماری به طوری که فرد یا گروهی از افراد مبتلا شوند
to communicate information knowledge beliefs, etc. to others
برای انتقال اطلاعات، دانش، باورها و غیره به دیگران
رادیو هفت بر روی موج متوسط 201 ارسال می کند (= از آن امواج رادیویی خاص برای پخش استفاده می کند).
The information is transmitted electronically to the central computer.
اطلاعات به صورت الکترونیکی به رایانه مرکزی منتقل می شود.
Department stores use EDI to transmit orders to suppliers.
فروشگاه های بزرگ از EDI برای انتقال سفارشات به تامین کنندگان استفاده می کنند.
Sound is transmitted from the eardrum to the sound-sensitive cells in the ear by means of a bridge of three tiny bones.
صدا از پرده گوش به سلول های حساس به صدا در گوش توسط پلی متشکل از سه استخوان ریز منتقل می شود.
COVID-19 is transmitted through droplets of saliva or discharge from the nose when an infected person coughs or sneezes.
COVID-19 از طریق قطرات بزاق یا ترشحات بینی هنگام سرفه یا عطسه فرد مبتلا منتقل می شود.
برخی از بیماری ها از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند.
سایر بیماری ها مانند هپاتیت از طریق خون قابل انتقال هستند.
یک بیماری مقاربتی
به نوعی وحشت و ترس شما به اسبی که سوار آن هستید منتقل می شود.
آن تنش و حس انتظار ناگزیر به تیم منتقل می شود.
من احساساتم را از طریق موسیقی منتقل می کنم.
Germs transmit disease.
میکروب ها بیماری را منتقل می کنند.
برای جلوگیری از تاخیر، با فکس ارسال کنید.
Bluetooth chips allow mobile phone users to transmit data over short distances to other mobile phones.
تراشههای بلوتوث به کاربران تلفن همراه اجازه میدهند تا دادهها را در فواصل کوتاه به سایر تلفنهای همراه منتقل کنند.
Voice over Internet Protocol پیام ها را در بسته های داده کوچک منتقل می کند.
The company's in-house television station is transmitted to handheld devices owned by its employees.
ایستگاه تلویزیونی داخلی این شرکت به دستگاه های دستی متعلق به کارمندان آن منتقل می شود.
سفارشات ممکن است به صورت الکترونیکی از یا به طبقه بورس ارسال شود.
بانک شما وجوه را از طریق سیم به بانک مرکزی ما در نیویورک منتقل خواهد کرد.
Tender offer materials that are transmitted to security holders must include the information required by paragraph (d)(1) of this section.
مواد پیشنهادی مناقصه که به دارندگان اوراق بهادار ارسال می شود باید شامل اطلاعات مورد نیاز در بند (د) (1) این بخش باشد.
بی بی سی این مستند را به دلیل محتوای جنجالی آن، دوباره مخابره نکرد.
دانشمندان می گویند این بیماری با خوردن گوشت گاو آلوده به انسان منتقل می شود.
مالاریا توسط پشه ها از انسان به انسان منتقل می شود.
به نظر می رسد آموزش روشی موثر برای انتقال اطلاعات در مورد تنوع و اهمیت آن باشد
این شرکت از سیستم مربیگری حرفه ای به منظور انتقال ارزش های خانوادگی استفاده می کند.
shows
نشان می دهد
broadcasts
پخش می کند
airs
هوا می گیرد
televises
تلویزیون
beams
تیرها
relays
رله ها
disseminates
منتشر می کند
distributes
توزیع می کند
promulgates
را اعلام می کند
publicisesUK
عمومی بریتانیا
publicizesUS
ایالات متحده را عمومی می کند
publishes
گزارش ها
reports
گسترش می یابد
spreads
روی آنتن می گذارد
پادکست ها
podcasts
پخش های تلویزیونی
telecasts
کابل ها
cables
می فرستد
sends
بیرون آوردن
puts out
جریان ها
streams
سیم ها
wires
رادیوها
radios
تلگراف
sends out
تلکس ها
telegraphs
صفحه نمایش
telexes
روی امواج می گذارد
screens
فکس ها
ارتباط برقرار می کند
faxes
پخش های ویدئویی
communicates
videocasts
bans
ممنوعیت ها
censors
سانسور کننده
boots
چکمه
axes
تبرها
bounces
پرش می کند
terminates
خاتمه می یابد
