other
other - دیگر
adjective, pronoun - صفت، ضمیر
UK :
US :
used to refer to the second of two people or things, which is not the one you already have or the one you have already mentioned
برای اشاره به دومی از دو شخص یا چیز استفاده می شود، که این موردی که قبلاً دارید یا آن چیزی که قبلاً ذکر کرده اید نیست
used to refer to all the people or things in a group apart from the one you have already mentioned or the one that is already known about
برای اشاره به همه افراد یا چیزهای یک گروه به غیر از افرادی که قبلاً ذکر کرده اید یا آنهایی که قبلاً در مورد آن شناخته شده است استفاده می شود.
برای اشاره به افراد یا چیزهای دیگر از همان نوع استفاده می شود
used to refer to a different person or thing from the one you have already mentioned or the one that is already known about
برای اشاره به شخص یا چیزی متفاوت از آنچه قبلاً ذکر کرده اید یا چیزی که قبلاً در مورد آن شناخته شده است استفاده می شود
به چیزی اطلاق می شود که در مقابل شما، دورتر از شما یا دور شدن از شما قرار دارد
و همچنین چیز یا شخصی که قبلاً ذکر شد
used at the end of a list to show that there are more things, without being exact about what they are
در پایان یک لیست استفاده می شود تا نشان دهد که چیزهای بیشتری وجود دارد، بدون اینکه دقیقاً در مورد چیستی آنها صحبت شود
طرف مقابل یا انتهای چیزی
متفاوت از چیز یا شخصی که قبلا ذکر شد
اشاره به یک روز، هفته و غیره در گذشته نزدیک بدون اینکه دقیقاً بگوید چه زمانی بوده است
متفاوت از یا جز
در یک جمله منفی به معنای به جز استفاده می شود
برای معرفی توضیحی که ساده تر از توضیح قبلی است استفاده می شود
زمانی استفاده می شود که نمی توانید یا نمی خواهید در مورد اطلاعاتی که می دهید دقیق باشید
دوم از دو چیز یا افراد، یا چیز یا شخصی که در یک گروه یا مجموعه ای از چیزها باقی مانده است
more ones
بیشتر
مردم به طور کلی، نه از جمله خودتان
متفاوت از آنچه معمول یا مورد انتظار است، و گاهی اوقات به خوبی درک نمی شود
با کسی طوری رفتار کنید که انگار عضوی از یک گروه نیست و به نوعی متفاوت است
دوم از دو چیز یا افراد، یا مورد یا شخصی که از یک گروه یا مجموعه ای از چیزها باقی مانده است
Or other is used after words such as some someone something or somewhere when you cannot be exact about what you are saying
یا other بعد از کلماتی مانند بعضی، کسی، چیزی یا جایی استفاده میشود که نمیتوانید دقیقاً درباره آنچه میگویید صحبت کنید.
بیشتر از همان نوع مورد یا شخصی که قبلاً ذکر شد
Other can be used at the end of a list to show that there are more items without being exact about what they are
موارد دیگر را می توان در انتهای فهرست استفاده کرد تا نشان دهد که موارد بیشتری وجود دارد بدون اینکه دقیقاً در مورد چیستی آنها مشخص شود
متفاوت از مورد یا شخصی که قبلاً ذکر شد
انتهای/طرف دیگر به معنای انتهای یا طرف مقابل است
used to describe amounts of money usually small amounts, that are added together and not listed under a separate name in financial records
برای توصیف مقادیر پول، معمولاً مقادیر کوچک، که با هم جمع می شوند و تحت نام جداگانه ای در سوابق مالی ذکر نشده اند استفاده می شود.
اینجا یک جوراب است، اما دیگری کجاست؟
ریچی یکی دیگر را باز کرده بود.
She left everything to the son in the will she gave him and everything to the daughter in the other one.
در وصیت نامه ای که به پسر داده بود همه چیز را به پسر و در وصیت دیگری به دختر سپرده بود.
من شروع به تعویض منظم آب کردم و یکی از ماهی ها الان کمی غذا می خورد اما دیگری آن را تف می دهد.
چون آن دیگری که ساعت پنج است شب های دوشنبه و چهارشنبه است.
آقای هریس و خانم بیت و سه معلم دیگر آنجا بودند.
آیا سوال دیگری وجود دارد؟
به نظر می رسد که هیچ بازمانده دیگری وجود ندارد.
من نمی توانم شما را در حال حاضر ببینم - شاید در زمان دیگری.
در این انفجار دو ساختمان ویران و بسیاری دیگر آسیب دیدند.
این گزینه بر هر گزینه دیگری ارجحیت دارد.
برخی از طرح ها بهتر از بقیه هستند.
او تنها فرد دیگری در آپارتمان بود.
جشن دانشگاه بود و چیزهای مختلف دیگر.
دوبلین در مقایسه با سایر شهرهای بزرگ اروپا بسیار گران است.
خواهر دیگرم پزشک است.
یک پسر برای زندگی به استرالیا رفت و دیگری در یک تصادف رانندگی کشته شد.
یک دست و سپس دست دیگر را بالا آورد.
شما باید از یکی از والدین خود بپرسید.
من کفش های دیگرم را می پوشم - اینها کثیف هستند.
«این یکی را دوست دارم.» «بقیه چطور؟»
من به شنا رفتم در حالی که بقیه تنیس بازی می کردند.
من آن طرف شهر کار می کنم.
با ماشینی که از طرف دیگر می آمد تصادف کرد.
او مرا پیدا کرد، نه برعکس.
با دقت به صدای آن طرف خط گوش داد.
روز پیش جک را دیدم.
هفته پیش در منطقه شما بودم.
صبح روز دیگر از خواب بیدار شدم و نتوانستم خودم را از رختخواب بیرون بیاورم.
عصر دیگر مشغول تماشای تلویزیون بودم که…
من هیچ فرانسوی دیگری را جز شما نمی شناسم.
ما در ژوئن میرویم، اما به غیر از آن، تمام تابستان اینجا خواهم بود.
من هرگز او را به رفتاری غیر از خودخواهی نشناختم.
این محصول دارای بسیاری از ویژگی های دیگر برای صرفه جویی در زمان است.
در حال حاضر کار دیگری موجود نیست.
فقط یک نفر دیگر می تواند به ما کمک کند.
ناهمسان
disparate
مختلف
dissimilar
غیر مشابه
متمایز
بر خلاف
جایگزین
contrasting
متضاد
غیر صمیمی
distinctive
قابل تشخیص
distinguishable
گوناگون، متنوع
غیر یکسان
nonidentical
جداگانه، مجزا
مشابه
unalike
گونه
variant
واگرا
divergent
مقابل
در غیر این صورت
نابرابر
unequal
غیر مرتبط
unrelated
ناسازگار
inconsistent
متناقض
discrepant
مخالف
contrary
ناهماهنگ
contrastive
قطب از هم جدا
mismatched
متفاوت است
poles apart
ناهمخوان
differing
contradictory
incompatible
opposed
incongruous
مشابه
identical
همسان
یکسان
پسندیدن
related
مربوط
alike
قابل مقایسه
comparable
معادل
equivalent
دقیق
تطابق
matching
تقریبا یکسان
almost identical
غیر قابل تشخیص
indistinguishable
موازی
parallel
خویشاوندی
kindred
خویشاوندان
kin
برابر
لباس فرم
شبیه
resembling
موافق
agreeing
متجانس
congruous
تطبیق
matched
همگن
homogeneous
خود همان
homogenous
بسیار مشابه
selfsame
متناسب
بستن
proportionate
تکراری
متناظر
duplicate
قابل تعویض
corresponding
substitutable
analogous