kind
kind - نوع
noun - اسم
UK :
US :
مهربانی
نامهربانی
نامهربان
محبت آمیز
نامهربانانه
یکی از انواع مختلف یک شخص یا چیز که متعلق به یک گروه است
saying or doing things that show that you care about other people and want to help them or make them happy
گفتن یا انجام کارهایی که نشان می دهد به دیگران اهمیت می دهید و می خواهید به آنها کمک کنید یا آنها را خوشحال کنید
باعث آسیب یا رنج نمی شود
someone who is kind tries to help people and make them happy or comfortable and shows that they care about them
کسی که مهربان است سعی می کند به مردم کمک کند و آنها را خوشحال یا راحت کند و نشان می دهد که به آنها اهمیت می دهد
دوستانه و مهربان Nice در مکالمه روزمره انگلیسی بسیار رایج است و اغلب به جای مهربان استفاده می شود
مهربان، زیرا به مردم پول، هدیه و غیره می دهید
به احساسات دیگران فکر کنید و مراقب باشید کاری نکنید که آنها را ناراحت کند
thinking of things you can do to make other people happy or feel good – used especially when someone does something such as giving someone a present or helping someone
فکر کردن به کارهایی که می توانید انجام دهید تا دیگران را خوشحال کنید یا احساس خوبی داشته باشید - مخصوصاً زمانی که کسی کاری انجام می دهد مانند هدیه دادن به کسی یا کمک به کسی.
مهربان و مایل به کمک و مراقبت از مردم است
به کسی که مشکل دارد حرف های محبت آمیز بگویید و طوری رفتار کنید که نشان دهد به او اهمیت می دهید
مهربان و نشان می دهد که می خواهید کمک کنید - به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
very kind – used especially when you like someone very much or you are very pleased because of something they have done
بسیار مهربان - مخصوصاً زمانی استفاده می شود که شما شخصی را خیلی دوست دارید یا به خاطر کاری که او انجام داده است بسیار راضی هستید
داشتن شخصیتی مهربان و دوستانه که باعث می شود دیگران شما را دوست داشته باشند
مهربان و مایل به کمک به مردم - اغلب در مورد کسی که مهم است یا مردم به او احترام می گذارند استفاده می شود
روشی برای پرداخت به کسی با دادن کالا یا خدمات به جای پول
سخاوتمند، مفید، و به احساسات دیگران فکر می کند
عدم ایجاد آسیب یا آسیب
گروهی با خصوصیات مشابه یا نوع خاصی
سخاوتمند، کمک کننده و مراقب دیگران است
used to describe a payment that is given in the form of goods or services and not in the form of money
برای توصیف پرداختی استفاده می شود که به صورت کالا یا خدمات و نه به صورت پول داده می شود
The writer is engaged in a kind of vicarious interaction with a presumed reader and anticipates and provides for likely reactions.
نویسنده درگیر نوعی تعامل نایب با خواننده مفروض است و واکنشهای احتمالی را پیشبینی و فراهم میکند.
او نوعی نابغه بود و رنج می کشید.
بن اهل ازدواج نیست.
آنها چند کیف در فروشگاه داشتند، اما از نوع مناسبی نبودند.
یکی از موانع می تواند نوع کامپیوتر شما باشد.
There is a great deal of truth in this general argument; inequalities of this kind have been reduced.
در این برهان کلی حقیقت زیادی وجود دارد; از این نوع نابرابری ها کاهش یافته است.
در گذشته، من چنین چیزی را با نیک در میان می گذاشتم.
بعد دیدم که رد دندان ها به نوعی بزرگ بودند.
جعبه معمولا از چه موادی ساخته می شود؟
فساد از بدترین نوع
سه نوع کیک/کیک
شما در چه خانه ای زندگی می کنید؟
همه جور چیزایی رو میفروشن
من باید کاغذ و مداد بخرم، از این جور چیزها.
رژیم غذایی او وحشتناک است-برگر، چیپس، پیتزا، این چیزها.
من از آن دسته افرادی هستم که از انجام هر کار اشتباهی متنفرم.
ما هم همین نوع ماشین را داریم.
من هرگز چنین پولی نخواهم داشت (= به اندازه آن پول).
او چیزی در مورد آن نمی گفت. اون همچین آدمی نیست
این نوع ورزش بسیار محبوب است.
این نوع تمرینات بسیار محبوب هستند.
موسیقی از همه / انواع / انواع مختلف
این مدرسه اولین مدرسه در نوع خود در بریتانیا است.
آیا یک نوع نوشیدنی می خواهید؟
مناطق از نظر اندازه متفاوت هستند، اما نه در نوع.
او علاوه بر حقوق و دستمزد، از مزایای غیرنقدی نیز برخوردار می شود.
او به او توهین کرد و او نیز پاسخی مشابه داد.
یه جورایی احساس کردم ممکنه این اتفاق بیفته
این باعث شد من احساس احمقانه ای کنم.
من او را دوست دارم، به نوعی.
«من وحشتناک بودم!» «تو چیزی شبیه آن نبودی.»
تو یه جورایی پیشرفت میکنی
آنها دو نفر در نوع خود هستند - هر دو معتاد به کار!
پدرم در نوع خود بی نظیر بود - من هرگز شبیه او نخواهم شد.
او در حال استعفا است. من به چیزی از این دست مشکوک بودم.
هر/یک/هر نوع حیوان
all/many/other sorts of animals.
همه / بسیاری / انواع دیگر حیوانات.
این نوع سوال اغلب در امتحان ظاهر می شود.
چنین رفتاری قابل قبول نیست.
این نوع سوالات اغلب در امتحان ظاهر می شوند.
این نوع رفتارها قابل قبول نیست.
caring
مراقبت
compassionate
دلسوز
considerate
با ملاحظه
charitable
خیریه
affectionate
محبت آمیز
gracious
بخشنده
kindhearted
مهربان
kindly
متفکر
thoughtful
دوست داشتنی
amiable
خیراندیش
benevolent
مودب
courteous
ملایم
gentle
خوب
صمیمی
cordial
نجیب
decent
دوستانه
سخاوتمندانه
generous
انسانی
humane
با محبت
loving
از خود گذشته
متحمل
selfless
درك كردن
sympathetic
انطباق دادن
tolerant
قابل قبول
نوع دوست
accommodating
سودمند
agreeable
خوشایند
altruistic
amicable
beneficent
congenial
unkind
نامهربان
cruel
ظالمانه
inconsiderate
بی ملاحظه
aloof
دور
antagonistic
آنتاگونیست
سرد
disagreeable
نامطلوب
harsh
خشن
hateful
نفرت انگیز
منظور داشتن
nasty
زننده
discourteous
بی ادب
سخت
indifferent
بي تفاوت
inhumane
غیر انسانی
insensitive
غیر حساس
merciless
بی رحم
rude
بی فکر
thoughtless
بی توجه
uncaring
بی احساس
callous
بی دل
غیر دوستانه
heartless
بد
unfriendly
تلخ
غیر مهمان نواز
bitter
بدخواه
impolite
مخرب
inhospitable
inhuman
malevolent
malicious