mean
mean - منظور داشتن
verb - فعل
UK :
US :
داشتن یا نشان دادن معنای خاصی
وقتی چیزی می گویید معنای خاصی را در نظر بگیرید
قصد انجام کاری یا قصد این که شخص دیگری کاری را انجام دهد
نتیجه خاصی داشته باشد یا چیزی را درگیر کند
اگر یک نام، کلمه و غیره برای شما معنی دارد، شما با آن آشنا هستید یا آن را درک می کنید
در مورد آنچه می گویید یا می نویسید جدی باشید
برای گفتن اینکه یک نفر یا چیزی چقدر برای شما مهم است استفاده می شود
نشانه این باشد که چیزی حقیقت دارد یا اتفاق خواهد افتاد
معمولاً می گفت که یک شخص یا چیز خاص همان چیزی است که شما در مورد آن صحبت می کنید، به آن اشاره می کنید و غیره
ظالم یا نه مهربان
نمی خواهید پول خرج کنید یا نمی خواهید از چیزی زیاد استفاده کنید
میانگین
فقیر یا فقیر به نظر می رسد
برای بیان یا نمایش چیزی مانند یک ایده، فکر یا واقعیت
برای تأکید بیشتر بر آنچه می گویید استفاده می شود
تا نتیجه خاصی داشته باشد
قصد داشتن
در نظر گرفته شود
تأثیر عاطفی مهمی روی کسی بگذارد
حاضر به دادن یا تقسیم چیزها، به خصوص پول نیست
نامهربان یا ناخوشایند
unkind or unpleasant
ترسناک و احتمالاً خشونت آمیز است
خیلی خوب
ضعیف، کثیف و بی کیفیت
یک عدد متوسط یک عدد متوسط است
نتیجه ای که با جمع کردن دو یا چند مقدار با هم و تقسیم کل بر تعداد مقادیر بدست می آورید
the result you get by adding two or more amounts together and dividing the total by the number of amounts
کیفیت یا روش انجام کاری که در وسط دو کیفیت یا روش کاملاً متفاوت انجام کاری قرار دارد
a quality or way of doing something that is in the middle of two completely different qualities or ways of doing something
نشان دادن یا بیان چیزی مورد نظر، یا اشاره به کسی یا چیزی
در نتیجه داشته باشد
داشتن اهمیت یا ارزش
معنای این جمله چیست؟
What does ‘lark’ mean?
لرک به چه معناست؟
کلمه کوچینگ در زبان مالایی به معنای گربه است.
بسیاری از زبان ها از یک کلمه به معنای موسیقی و رقص استفاده می کنند.
منظور از پردازش دسته ای چیست؟
منظور ما از دموکراسی چیست؟
آیا نام Jos Vos برای شما معنی دارد (= آیا می دانید او کیست)؟
چراغ چشمک زن به این معنی است که شما باید متوقف شوید.
بازیهای المپیک به معنای بسیاری از چیزها است.
منظور او از این سخنان چه بود؟
‘Perhaps we should try another approach.’ ‘What do you mean? (= I don't understand what you are suggesting.)’
«شاید باید روش دیگری را امتحان کنیم.» «منظورت چیست؟ (= من نمی فهمم چه چیزی را پیشنهاد می کنید.)
جان پرسید: «این قرار است به چه معنا باشد؟»
منظورت چیه، فکر کردی من مشکلی ندارم؟ (= البته من مخالفم و خیلی عصبانی هستم)
منظور او این است که انتظار در اینجا فایده ای ندارد.
I always found him a little strange if you know what I mean (= if you understand what I mean by ‘strange’).
من همیشه او را کمی عجیب می دیدم، اگر منظور من را می دانید (= اگر منظور من از عجیب را می فهمید).
می دانم منظور شما چیست (= می فهمم و احساس همدردی می کنم). از یادگیری رانندگی هم متنفر بودم.
انگار عجیب بود. می دانید منظورم چیست؟
منظور شما را می فهمم (= می فهمم اگرچه ممکن است موافق نباشم)، اما همچنان فکر می کنم ارزش امتحان کردن را دارد.
See what I mean (= I was right and this proves it doesn't it)? She never agrees to anything I suggest.
منظورم را ببینید (= حق با من بود و این آن را ثابت می کند، اینطور نیست)؟ او هرگز با چیزی که من پیشنهاد می کنم موافقت نمی کند.
‘But Pete doesn't know we're here!’ ‘That's what I mean! (= that's what I have been trying to tell you.)’
«اما پیت نمیداند که ما اینجا هستیم!» «منظورم همین است! (= این چیزی است که من سعی کردم به شما بگویم.)
منظورتان آن اسمیت یا مری اسمیت است؟
منظورش این بود که از خدمات ما ناراضی بود؟
یعنی (= به من میگی) باید از اول شروع کنیم؟
منظور او از رفتن خیلی زود (= چرا این کار را کرد) چه بود؟
نخندید! منظورم آن است (= جدی هستم).
او به معنای گرفتاری (= گرفتاری) است.
ناراحت نباش - مطمئنم که او این را به عنوان یک تعارف منظور کرده است.
مقصود از آنچه می گوید (= شوخی و مبالغه و غیره نیست).
این صندلی به وضوح برای یک کودک در نظر گرفته شده بود.
عصبانی نشو من مطمئن هستم که او آن را برای بهترین منظور (= قصد مفید بودن) داشته است.
او به معنای موفقیت است.
signify
دلالت کند
convey
انتقال
denote
مشخص کن
designate
تعیین کنید
نشان می دهد
connote
بیان
هجی کردن
ایستادن برای
spell out
نمایندگی کند
نماد انگلستان
نماد ایالات متحده
symboliseUK
دلالت
symbolizeUS
مدعی
پیشنهاد می دهد
purport
اشاره به
صمیمی
allude to
القا کردن
intimate
رانندگی در
hint at
رجوع شود
insinuate
در
شواهد و مدارک
آشکار ساختن
betoken
گفتن
وارد كردن
betoken
قصد داشتن - خواستن
spell
علامت
import
contradict
تناقض دارند
چالش
belie
تکذیب
controvert
مناقشه
پیشخوان
اختلاف نظر
تماس بگیرید
cancel
لغو
cancel out
مقابله کند
counteract
رد کردن
disaffirm
سلب مسئولیت
disclaim
نفی کردن
disconfirm
مخالفت کنند
negate
تضعیف کردن
سوال
refute
معکوس
repudiate
زیر سوال بردن
undermine
پرواز در صورت
disprove
reverse