reveal

base info - اطلاعات اولیه

reveal - آشکار ساختن

verb - فعل

/rɪˈviːl/

UK :

/rɪˈviːl/

US :

family - خانواده
revelation
افشا
revealing
آشکار شدن
revelatory
وحیانی
revealingly
آشکارا
google image
نتیجه جستجوی لغت [reveal] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • برای فاش کردن یک راز

  • Her expression revealed nothing.


    قیافه اش چیزی را فاش نمی کرد.

  • A series of flashbacks reveal the details of the tragedy.


    یک سری فلاش بک جزئیات فاجعه را آشکار می کند.

  • The identity of the buyer has not been revealed.


    هویت خریدار فاش نشده است.

  • The survey reveals some worrying statistics.


    این نظرسنجی آمار نگران کننده ای را نشان می دهد.

  • The doctors did not reveal the truth to him.


    پزشکان حقیقت را برای او فاش نکردند.

  • The report reveals that the company made a loss of £20 million last year.


    این گزارش نشان می دهد که این شرکت در سال گذشته 20 میلیون پوند ضرر کرده است.

  • It was revealed that important evidence had been suppressed.


    مشخص شد که شواهد مهمی سرکوب شده است.

  • Officers could not reveal how he died.


    ماموران نتوانستند چگونگی مرگ او را فاش کنند.

  • Salted peanuts were recently revealed to be the nation's favourite snack.


    اخیراً مشخص شد که بادام زمینی شور به عنوان میان وعده مورد علاقه مردم است.

  • He has been revealed as a traitor.


    او به عنوان یک خائن آشکار شده است.

  • He laughed, revealing a line of white teeth.


    خندید و خطی از دندان های سفید را آشکار کرد.

  • The door opened to reveal a cosy little room.


    در باز شد تا یک اتاق کوچک دنج نمایان شود.

  • X-rays revealed a fracture.


    اشعه ایکس شکستگی را نشان داد.

  • Excavations at these sites have revealed impressive stone structures.


    حفاری در این مکان ها سازه های سنگی چشمگیری را نشان داده است.

  • She crouched in the dark too frightened to reveal herself.


    او در تاریکی خمیده بود، آنقدر ترسیده بود که نتواند خودش را نشان دهد.

  • There is clear evidence that TV advertising influences what children buy.


    شواهد روشنی وجود دارد مبنی بر اینکه تبلیغات تلویزیونی بر خرید کودکان تأثیر می گذارد.

  • It is clear from numerous studies that TV advertising influences what children buy.


    از مطالعات متعدد مشخص است که تبلیغات تلویزیونی بر خرید کودکان تأثیر می گذارد.

  • Recent research demonstrates that TV advertising influences children’s spending habits.


    تحقیقات اخیر نشان می دهد که تبلیغات تلویزیونی بر عادات خرج کردن کودکان تأثیر می گذارد.

  • Many parents think that TV advertising influences their children. This view is supported by the findings of a recent study which show a clear link between television advertisements and children’s spending habits.


    بسیاری از والدین فکر می کنند که تبلیغات تلویزیونی بر فرزندانشان تأثیر می گذارد. این دیدگاه با یافته‌های یک مطالعه اخیر تأیید می‌شود که نشان می‌دهد ارتباط واضحی بین تبلیغات تلویزیونی و عادات خرج کردن کودکان وجود دارد.

  • The findings also reveal that most children are unaware of the persuasive purpose of advertising.


    این یافته ها همچنین نشان می دهد که بیشتر کودکان از هدف متقاعدکننده تبلیغات بی اطلاع هستند.

  • There is little evidence that children understand the persuasive intent of advertising.


    شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد کودکان قصد متقاعدکننده تبلیغات را درک می کنند.

  • The results contradict claims that advertising is unrelated to children’s spending habits.


    نتایج با این ادعا که تبلیغات ارتباطی با عادات خرج کردن کودکان ندارد، تناقض دارد.

  • Manufacturers argue that it is difficult to prove that advertising alone influences what children buy.


    تولیدکنندگان استدلال می کنند که اثبات اینکه تبلیغات به تنهایی بر خرید کودکان تأثیر می گذارد دشوار است.

  • Salted peanuts were recently revealed as the nation’s favourite snack.


    اخیراً بادام زمینی شور به عنوان میان وعده مورد علاقه مردم معرفی شده است.

  • I'm afraid I cannot reveal any more details at the moment.


    می ترسم در حال حاضر نتوانم جزئیات بیشتری را فاش کنم.

  • She refused to reveal the whereabouts of her husband.


    او حاضر نشد محل اختفای شوهرش را فاش کند.


  • او هویت واقعی خود را برای پلیس فاش نکرد.

  • One of the oldest people in Britain has revealed her secret: a drop of brandy in her tea.


    یکی از قدیمی ترین افراد بریتانیا راز خود را فاش کرده است: یک قطره براندی در چایش.

  • Wilde is revealed as a man of great intelligence dignity and wit.


    وایلد به عنوان مردی با هوش، وقار و شوخ طبعی ظاهر می شود.

  • Details of the murder were revealed by the local paper.


    جزئیات این قتل توسط روزنامه محلی فاش شد.

synonyms - مترادف
  • disclose


    فاش کردن

  • divulge


    بگو


  • نشت

  • leak


    خیانت کردن

  • betray


    پخش

  • broadcast


    انتشار


  • برقراری ارتباط


  • بخشید


  • رونمایی کند

  • unveil


    تار کردن

  • blurt


    به اشتراک بگذارند

  • impart


    غرغر کردن

  • babble


    اعلام


  • رهایی

  • disseminate


    اقرار کردن


  • هوا


  • اعتراف کردن

  • air


    عمومی انگلستان

  • confess


    عمومی کردن ایالات متحده

  • publiciseUK


    گزارش

  • publicizeUS


    ریختن


  • گشودن

  • spill


    گردش کند

  • unfold


    توضیح


  • در معرض گذاشتن

  • circulate


    آگاه کردن

  • proclaim


    اذعان





antonyms - متضاد
  • conceal


    پنهان کردن، پوشاندن


  • پنهان شدن


  • پوشش


  • نگاه داشتن

  • suppress


    سرکوب کردن


  • ماسک


  • انکار

  • disavow


    انکار کردن


  • رد کردن

  • secrete


    ترشح کنند

  • withhold


    خودداری کنید


  • اختلاف نظر

  • repudiate


    تناقض دارند

  • contradict


    سرپوش گذاشتن


  • راز رو نگه دار


  • ساکت باش


  • سکوت کن


  • زیر فرش جارو کن


  • حجاب

  • sweep under the carpet


    مبدل کردن


  • عقب نگه دارید

  • repress


    کفن

  • veil


    مبهم

  • disguise


    شنل


  • پوشاندن

  • shroud


    خفه کردن

  • obscure


  • cloak


  • enshroud


  • stifle



لغت پیشنهادی

awl

لغت پیشنهادی

forty

لغت پیشنهادی

can’t