expose

base info - اطلاعات اولیه

expose - در معرض گذاشتن

verb - فعل

/ɪkˈspəʊz/

UK :

/ɪkˈspəʊz/

US :

family - خانواده
exposed
در معرض
google image
نتیجه جستجوی لغت [expose] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He smiled suddenly exposing a set of amazingly white teeth.


    او ناگهان لبخند زد و مجموعه ای از دندان های سفید شگفت انگیز را نمایان کرد.

  • Miles of sand are exposed at low tide.


    ماسه ها در هنگام جزر در معرض ماسه قرار می گیرند.


  • وظیفه من به عنوان یک روزنامه نگار افشای حقیقت است.

  • He did not want to expose his fears and insecurity to anyone.


    او نمی خواست ترس و ناامنی خود را در معرض دید کسی قرار دهد.

  • He threatened to expose the racism that existed within the police force.


    او تهدید کرد که نژادپرستی موجود در نیروی پلیس را افشا خواهد کرد.

  • She was exposed as a liar and a fraud.


    او به عنوان یک دروغگو و یک کلاهبردار افشا شد.

  • This tactic allowed the rebels to attack without the risk of exposing themselves.


    این تاکتیک به شورشیان اجازه داد تا بدون خطر افشای خود حمله کنند.

  • Children are being exposed to new dangers on the internet.


    کودکان در اینترنت در معرض خطرات جدیدی هستند.

  • Do not expose babies to strong sunlight.


    نوزادان را در معرض نور شدید خورشید قرار ندهید.

  • You could be exposing yourself to unnecessary risks when driving alone.


    ممکن است هنگام رانندگی به تنهایی خود را در معرض خطرات غیرضروری قرار دهید.

  • The roof collapsed, exposing the timbers to the elements.


    سقف فروریخت و الوارها را در معرض عناصر قرار داد.

  • We want to expose the kids to as much art and culture as possible.


    ما می خواهیم تا آنجا که ممکن است بچه ها را در معرض هنر و فرهنگ قرار دهیم.

  • mountain communities that had not been exposed to tourism before


    جوامع کوهستانی که قبلاً در معرض گردشگری نبودند

  • She lifted her chin in a gesture that deliberately exposed the line of her throat.


    چانه‌اش را به نشانه‌ای بلند کرد که عمدا خط گلویش را آشکار کرد.

  • He was outclassed by an Aston Villa side that cruelly exposed his lack of pace.


    او توسط یک تیم استون ویلا شکست خورد که بی‌رحمانه سرعت او را آشکار کرد.

  • a report which clearly exposes the weakness of the government's economic policy


    گزارشی که به وضوح ضعف سیاست اقتصادی دولت را آشکار می کند

  • These drawings must not be exposed to the air.


    این نقاشی ها نباید در معرض هوا باشد.

  • The general public is constantly exposed to radiation.


    عموم مردم دائماً در معرض تشعشعات هستند.

  • The cells were not exposed to any radiation at all.


    سلول ها اصلاً در معرض هیچ تشعشعی قرار نگرفتند.

  • to expose yourself to ridicule


    خود را در معرض تمسخر قرار دهید

  • The plaster on the walls has been removed to expose the original bricks underneath.


    گچ روی دیوارها برداشته شده است تا آجرهای اصلی زیر آن نمایان شود.

  • He damaged his leg so badly in the accident that the bone was exposed.


    او در این تصادف به حدی به پای خود آسیب رساند که استخوان آن مشخص شد.


  • بسته به اینکه آسمان چقدر روشن است و چه نوع اثری را می خواهید به دست آورید، ممکن است فیلم را از یک دقیقه تا 10 دقیقه در معرض دید قرار دهید.

  • This photograph was under-/over-exposed (= too little/too much light was allowed to reach the film).


    این عکس کمتر/بیش از حد نوردهی بود (= نور خیلی کم/ خیلی زیاد اجازه داشت به فیلم برسد).

  • Police forced tourists who had photographed the incident to expose their film.


    پلیس گردشگرانی را که از این حادثه عکاسی کرده بودند مجبور کرد فیلم خود را فاش کنند.

  • It is feared that people living near the power station may have been exposed to radiation.


    بیم آن می رود که افرادی که در نزدیکی نیروگاه زندگی می کنند در معرض تشعشعات قرار گرفته باشند.

  • His comments in the interview could expose him to charges of perjury.


    نظرات او در این مصاحبه می تواند او را در معرض اتهام شهادت دروغ قرار دهد.

  • There had been an outbreak of the virus and healthcare workers had been exposed.


    شیوع این ویروس وجود داشت و کارکنان مراقبت های بهداشتی در معرض آن قرار گرفتند.

  • The review exposed widespread corruption in the police force.


    این بررسی فساد گسترده در نیروی پلیس را آشکار کرد.

  • The newspaper story exposed him as (= showed that he was) a liar.


    داستان روزنامه او را به عنوان (= نشان داد که او) دروغگو بود افشا کرد.

  • Today's newspaper contains a searing exposé of police corruption.


    روزنامه امروز حاوی افشاگری شدیدی از فساد پلیس است.

synonyms - مترادف

  • آشکار ساختن

  • bare


    برهنه

  • uncover


    برملا کردن

  • disclose


    فاش کردن

  • unveil


    رونمایی کند

  • uncloak


    باز کردن

  • unfold


    گشودن

  • unclothe


    درآوردن

  • unmask


    نقاب برداری

  • unshroud


    کفن زدن

  • lay bare


    برهنه دراز بکش


  • را به فضای باز بیاورند


  • به روشنی بیاورد


  • در معرض دید قرار دهید


  • برای مشاهده باز است


  • باز کن


  • کندن


  • به نمایش گذاشته شود


  • به نمایش گذاشتن

  • leave unprotected


    بدون محافظت رها کنید


  • نمایشگاه

  • denude


    برهنه کردن


  • نمایش دادن


  • نوار

  • unwrap


    نشان می دهد


  • بی بغل


  • كشف كردن

  • undress


  • divulge


  • unbosom



antonyms - متضاد

  • پوشش

  • conceal


    پنهان کردن، پوشاندن


  • پنهان شدن

  • obscure


    مبهم

  • camouflage


    استتار

  • secrete


    ترشح کنند

  • disguise


    مبدل کردن

  • veil


    حجاب

  • cloak


    شنل


  • صفحه نمایش

  • shroud


    کفن

  • enshroud


    پوشاندن

  • curtain


    پرده


  • سایه

  • blot out


    محو کردن


  • سرپوش گذاشتن


  • ماسک

  • withhold


    خودداری کنید

  • suppress


    سرکوب کردن


  • دفن کردن

  • dissemble


    متلاشی کردن


  • محافظت

  • obfuscate


    پتو


  • عقب نگه دارید


  • انکار


  • راز رو نگه دار


  • سپر

  • shield


    غیبی

  • occult


    سکوت کن


  • پناه


لغت پیشنهادی

archbishop

لغت پیشنهادی

foibles

لغت پیشنهادی

bordello