expose
expose - در معرض گذاشتن
verb - فعل
UK :
US :
در معرض
برای نشان دادن چیزی که معمولاً پوشیده یا پنهان است
قرار دادن کسی در موقعیتی که از چیزی خطرناک یا ناخوشایند محافظت نمی شود
برای نشان دادن حقیقت در مورد کسی یا چیزی، به خصوص زمانی که آن بد است
این امکان را برای کسی فراهم می کند که ایده های جدید، روش های زندگی و غیره را تجربه کند
اجازه دادن نور به یک قطعه فیلم در دوربین برای گرفتن عکس
برای نشان دادن احساساتی که معمولاً پنهان می کنید به دیگران، به خصوص زمانی که این کار برنامه ریزی نشده باشد
a story in a newspaper or on television that shows the truth about something especially something dishonest or shocking
داستانی در یک روزنامه یا تلویزیون که حقیقت را در مورد چیزی نشان می دهد، به ویژه چیزی غیر صادقانه یا تکان دهنده
a newspaper article or a television programme which tells people the truth for the first time about something bad or someone who has done something illegal dishonest, or wrong
یک مقاله روزنامه یا یک برنامه تلویزیونی که برای اولین بار حقیقت را در مورد یک چیز بد به مردم می گوید یا کسی که کار غیرقانونی، نادرست یا اشتباهی انجام داده است.
to reveal the truth about someone or something that was hidden, especially when it involves something illegal dishonest, or wrong
افشای حقیقت در مورد کسی یا چیزی که پنهان شده بود، به ویژه زمانی که شامل چیزی غیرقانونی، ناصادقانه یا اشتباه باشد.
قرار دادن اجناس در جایی که مردم بتوانند آنها را ببینند یا بخرند
برداشتن چیزی که چیزی را می پوشاند تا دیده شود
to allow light to shine on photographic film as part of producing an image or in a way that destroys an image
برای تابش نور به فیلم عکاسی، به عنوان بخشی از تولید یک تصویر یا به روشی که یک تصویر را از بین می برد.
اگر مردی خود را لو دهد، اندام جنسی خود را در مکان عمومی به افرادی که نمی شناسد نشان می دهد.
قرار دادن کسی در معرض خطر چیزی مضر یا ناخوشایند
علنی کردن چیزی بد یا غیر صادقانه
a public report of the facts about a situation especially one that is shocking or has been kept secret
گزارش عمومی از حقایق در مورد یک وضعیت، به ویژه وضعیتی که تکان دهنده است یا مخفی نگه داشته شده است
ساختن چیزی پوشیده یا پنهان که بتوان آن را دید
علنا نشان دادن اینکه کسی یا چیزی بد یا ناصادق است
ایجاد موقعیت یا شرایطی که احتمال آسیب رساندن به کسی را ایجاد کند
برای ایجاد شرایطی که به کسی امکان می دهد تا فرصت یادگیری یا تجربه چیزهای جدید را داشته باشد
گزارش عمومی در مورد وضعیتی که تکان دهنده است یا مخفی نگه داشته شده است
ایجاد شرایطی که به کسی این فرصت را می دهد تا کاری را انجام دهد، یاد بگیرد یا تجربه کند
قرار دادن چیزی در جایی که بتوان آن را به راحتی دید
He had his hands clasped behind his head and was leaning against the head-rest behind him so that his tanned throat was exposed.
دستانش را پشت سرش گره کرده بود و به تکیه گاه پشت سرش تکیه داده بود تا گلوی برنزه اش نمایان شود.
But what began in May 1998 as a skirmish over a remote stretch of border exposed a deep reservoir of bitterness.
اما آنچه در ماه مه 1998 به عنوان درگیری بر سر یک بخش دورافتاده از مرز آغاز شد، مخزن عمیقی از تلخی را آشکار کرد.
پسر تی شرتش را بلند کرد تا جای زخمی بر روی شکمش نمایان شود.
دو خبرنگار فساد در سیستم قضایی فیلادلفیا را افشا کردند.
Because methodology is fully exposed, genuine defects may be revealed, or more frustratingly, discussion sidetracked away from implications.
از آنجا که روش شناسی به طور کامل آشکار می شود، ممکن است نقص های واقعی آشکار شود، یا ناامید کننده تر، بحث به دور از پیامدها کنار گذاشته شود.
آنها او را تهدید کردند که اگر راهش را تغییر ندهد، او را در معرض رسانه ها قرار خواهند داد.
جزر و مد در حال عقب نشینی وسعت عظیمی از ماسه را نمایان کرده بود.
Her criminal activities were finally exposed in the Washington Post by political columnist Richard McCallum.
فعالیت های جنایتکارانه او سرانجام توسط ریچارد مک کالوم، ستون نویس سیاسی در واشنگتن پست افشا شد.
او ناگهان لبخند زد و مجموعه ای از دندان های سفید شگفت انگیز را نمایان کرد.
ماسه ها در هنگام جزر در معرض ماسه قرار می گیرند.
وظیفه من به عنوان یک روزنامه نگار افشای حقیقت است.
او نمی خواست ترس و ناامنی خود را در معرض دید کسی قرار دهد.
او تهدید کرد که نژادپرستی موجود در نیروی پلیس را افشا خواهد کرد.
او به عنوان یک دروغگو و یک کلاهبردار افشا شد.
این تاکتیک به شورشیان اجازه داد تا بدون خطر افشای خود حمله کنند.
کودکان در اینترنت در معرض خطرات جدیدی هستند.
نوزادان را در معرض نور شدید خورشید قرار ندهید.
ممکن است هنگام رانندگی به تنهایی خود را در معرض خطرات غیرضروری قرار دهید.
سقف فروریخت و الوارها را در معرض عناصر قرار داد.
ما می خواهیم تا آنجا که ممکن است بچه ها را در معرض هنر و فرهنگ قرار دهیم.
جوامع کوهستانی که قبلاً در معرض گردشگری نبودند
چانهاش را به نشانهای بلند کرد که عمدا خط گلویش را آشکار کرد.
او توسط یک تیم استون ویلا شکست خورد که بیرحمانه سرعت او را آشکار کرد.
گزارشی که به وضوح ضعف سیاست اقتصادی دولت را آشکار می کند
این نقاشی ها نباید در معرض هوا باشد.
The general public is constantly exposed to radiation.
عموم مردم دائماً در معرض تشعشعات هستند.
سلول ها اصلاً در معرض هیچ تشعشعی قرار نگرفتند.
خود را در معرض تمسخر قرار دهید
گچ روی دیوارها برداشته شده است تا آجرهای اصلی زیر آن نمایان شود.
او در این تصادف به حدی به پای خود آسیب رساند که استخوان آن مشخص شد.
Depending on how bright the sky is and what kind of effect you want to achieve you might expose the film anywhere from one minute to 10 minutes.
بسته به اینکه آسمان چقدر روشن است و چه نوع اثری را می خواهید به دست آورید، ممکن است فیلم را از یک دقیقه تا 10 دقیقه در معرض دید قرار دهید.
This photograph was under-/over-exposed (= too little/too much light was allowed to reach the film).
این عکس کمتر/بیش از حد نوردهی بود (= نور خیلی کم/ خیلی زیاد اجازه داشت به فیلم برسد).
پلیس گردشگرانی را که از این حادثه عکاسی کرده بودند مجبور کرد فیلم خود را فاش کنند.
بیم آن می رود که افرادی که در نزدیکی نیروگاه زندگی می کنند در معرض تشعشعات قرار گرفته باشند.
نظرات او در این مصاحبه می تواند او را در معرض اتهام شهادت دروغ قرار دهد.
شیوع این ویروس وجود داشت و کارکنان مراقبت های بهداشتی در معرض آن قرار گرفتند.
این بررسی فساد گسترده در نیروی پلیس را آشکار کرد.
داستان روزنامه او را به عنوان (= نشان داد که او) دروغگو بود افشا کرد.
روزنامه امروز حاوی افشاگری شدیدی از فساد پلیس است.
آشکار ساختن
bare
برهنه
uncover
برملا کردن
disclose
فاش کردن
unveil
رونمایی کند
uncloak
باز کردن
unfold
گشودن
unclothe
درآوردن
unmask
نقاب برداری
unshroud
کفن زدن
lay bare
برهنه دراز بکش
را به فضای باز بیاورند
به روشنی بیاورد
در معرض دید قرار دهید
برای مشاهده باز است
باز کن
کندن
به نمایش گذاشته شود
به نمایش گذاشتن
leave unprotected
بدون محافظت رها کنید
نمایشگاه
denude
برهنه کردن
نمایش دادن
نوار
unwrap
نشان می دهد
بی بغل
كشف كردن
undress
divulge
unbosom
پوشش
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
پنهان شدن
obscure
مبهم
camouflage
استتار
secrete
ترشح کنند
disguise
مبدل کردن
veil
حجاب
cloak
شنل
صفحه نمایش
shroud
کفن
enshroud
پوشاندن
curtain
پرده
سایه
blot out
محو کردن
سرپوش گذاشتن
ماسک
withhold
خودداری کنید
suppress
سرکوب کردن
دفن کردن
dissemble
متلاشی کردن
محافظت
obfuscate
پتو
عقب نگه دارید
انکار
راز رو نگه دار
سپر
shield
غیبی
occult
سکوت کن
پناه