must

base info - اطلاعات اولیه

must - باید

modal verb - فعل معین شرطی

/məst/

UK :

/məst/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [must] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • All visitors must report to reception.


    همه بازدیدکنندگان باید به پذیرش گزارش دهند.

  • Cars must not be parked in front of the entrance (= it is not allowed).


    خودروها نباید جلوی در ورودی پارک شوند (= مجاز نیست).

  • I must ask you not to do that again.


    من باید از شما بخواهم که دیگر این کار را نکنید.

  • You mustn't say things like that.


    نباید اینجوری حرف بزنی

  • I must go and get the kids from school.


    من باید بروم و بچه ها را از مدرسه بیاورم.

  • I must admit (= I feel that I should admit) I was surprised it cost so little.


    باید اعتراف کنم (= احساس می کنم که باید اعتراف کنم) تعجب کردم که اینقدر کم هزینه کرد.

  • Must you always question everything I say? (= it is annoying)


    آیا باید همیشه هر آنچه را که می گویم زیر سوال ببرید؟ (= آزاردهنده است)

  • ‘Do we have to finish this today?’ ‘Yes, you must.’


    «آیا باید امروز این کار را تمام کنیم؟» «بله، باید.»


  • بعد از این همه راه رفتن حتما گرسنه باشی

  • He must have known (= surely he knew) what she wanted.


    او باید می دانست (= حتماً می دانست) چه می خواست.

  • I'm sorry she's not here. She must have left already (= that must be the explanation).


    متاسفم، او اینجا نیست. او باید قبلاً رفته باشد (= این باید توضیح باشد).


  • شما به سادگی باید این کتاب را بخوانید.


  • باید به زودی برای ناهار دور هم جمع شویم.

  • ‘Can I smoke?’ ‘If you must.’


    آیا می توانم سیگار بکشم؟ اگر باید.

  • It's from my boyfriend if you must know.


    این از دوست پسر من است، اگر می دانید.

  • Sydney is one of the world's must-see cities.


    سیدنی یکی از شهرهایی است که باید از آن دیدن کرد.

  • The magazine is a must-read in the show business world.


    این مجله در دنیای تجارت نمایشی یک مجله ضروری است.

  • This is on my must-do list.


    این در لیست کارهای من است.

  • a must-have for any fan


    برای هر طرفداری ضروری است

  • What time do we have to be home?


    چه ساعتی باید خونه باشیم؟

  • Are we supposed to show our ID cards?


    آیا قرار است کارت شناسایی خود را نشان دهیم؟

  • Is it necessary to apply for a visa?


    آیا باید برای ویزا اقدام کرد؟

  • Is there a legal obligation to wear a bike helmet here?


    آیا استفاده از کلاه ایمنی در اینجا الزام قانونی دارد؟

  • You must be home by 11 o’clock.


    شما باید تا ساعت 11 در خانه باشید.

  • I must wash the car tomorrow.


    فردا باید ماشینو بشورم

  • I have to collect the children from school at 3 o’clock.


    من باید ساعت 3 بچه ها را از مدرسه جمع کنم.

  • Nurses have to wear a uniform.


    پرستاران باید لباس فرم بپوشند.

  • I must finish this essay today. I’m going out tomorrow.


    امروز باید این انشا را تمام کنم. من فردا میرم بیرون

  • I have to finish this essay today. We have to hand them in tomorrow.


    امروز باید این مقاله را تمام کنم. فردا باید تحویلشون بدیم

  • I had to wait half an hour for a bus


    باید نیم ساعت منتظر اتوبوس بودم

  • We’ll have to borrow the money we need.


    ما باید پول مورد نیاز خود را قرض کنیم.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

very

لغت پیشنهادی

purging

لغت پیشنهادی

complex