must
must - باید
modal verb - فعل معین شرطی
UK :
US :
مجبور بودن به انجام کاری چون ضروری یا مهم است یا به دلیل قانون یا دستوری
used in negative sentences to say that something should not happen because of a rule or law or because of the situation
در جملات منفی برای گفتن اینکه چیزی نباید اتفاق بیفتد، به دلیل یک قانون یا قانون یا به دلیل موقعیت استفاده می شود
می گفت شما فکر می کنید احتمال زیادی وجود دارد که چیزی درست باشد یا احتمال وقوع آن بسیار زیاد است
used to suggest that someone should do something especially because you think they will enjoy it or you think it is a good idea
به این توصیه میشود که کسی باید کاری را انجام دهد، مخصوصاً به این دلیل که فکر میکنید از آن لذت خواهد برد یا فکر میکنید این ایده خوبی است
می گفت که قصد دارید یا می خواهید کاری انجام دهید
used when saying that it is very important that someone does something because someone in authority or a rule says this or because of the situation
وقتی می گویند خیلی مهم است که کسی کاری را انجام دهد، به این دلیل استفاده می شود که یکی از مقامات یا یک قانون این را می گوید، یا به دلیل موقعیت
نیاز به انجام کاری چون ضروری یا مهم است
مجبور شدن به انجام کاری، به دلیل یک قانون یا قانون، یا به دلیل موقعیتی که در آن قرار دارید
to have to do something because of a rule or law – used especially in written notices and official documents
مجبور بودن به انجام کاری به دلیل یک قاعده یا قانون - به ویژه در اعلامیه های کتبی و اسناد رسمی استفاده می شود
to have to do something because it is the duty of someone in your position to do it or because you have officially agreed to do it
مجبور به انجام کاری باشید زیرا وظیفه شخصی در موقعیت شماست که آن را انجام دهد یا اینکه شما رسماً با انجام آن موافقت کرده اید.
to have to do something that you do not want to do because you are in a situation that makes it impossible to avoid
مجبور شوید کاری را انجام دهید که نمی خواهید انجام دهید، زیرا در موقعیتی هستید که اجتناب از آن را غیرممکن می کند
کاری که باید انجام دهید یا باید داشته باشید
برای نشان دادن اینکه لازم است یا بسیار مهم است که چیزی در حال یا آینده اتفاق بیفتد استفاده می شود
If you say that you must do something you mean that you strongly intend to do something in the future
اگر می گویید باید کاری را انجام دهید، به این معناست که به شدت قصد انجام کاری در آینده را دارید
برای تاکید استفاده می شود
If you tell someone else that they must do something pleasant, you are emphasizing that you think it is a good idea to do that
اگر به شخص دیگری بگویید که باید کاری خوشایند انجام دهد، تاکید می کنید که فکر می کنید انجام آن ایده خوبی است.
برای نشان دادن اینکه چیزی بسیار محتمل، محتمل یا مطمئن است استفاده می شود
چیزی که لازم است
چیزی که خیلی خوب است، باید آن را انجام دهید، داشته باشید یا ببینید
برای نشان دادن اینکه لازم است یا مهم است که چیزی در حال یا آینده اتفاق بیفتد استفاده می شود
If you say that you must do something you can mean that you have a firm intention to do something in the future
اگر می گویید که باید کاری را انجام دهید، می توانید به این معنا باشید که قصد دارید کاری را در آینده انجام دهید
باید گاهی برای تاکید استفاده شود
برای نشان دادن اینکه چیزی محتمل، محتمل یا یقینی است استفاده می شود
هزینه گذرنامه 55 دلاری باید همراه با درخواست شما باشد.
تأثیر بلندمدت تلویزیون بر مجلس باید منتظر تحقیقات بیشتر باشد.
Identification must be carried at all times.
مدارک شناسایی باید همیشه همراه باشد.
السا باید از دست او عصبانی باشد.
برای ایجاد این چیزها، باید با یادآوری اینکه همه با هم در این کار هستیم شروع کنیم.
شما باید بیایید و از ما در هیوستون دیدن کنید.
و باید مقداری سالاد بخورد.
The capital asset of the farms had little importance for most yet in some areas the value must have been substantial.
دارایی سرمایه ای مزارع برای بیشتر آنها اهمیت کمی داشت، اما در برخی مناطق ارزش آن باید قابل توجه بوده باشد.
همه بازدیدکنندگان باید به پذیرش گزارش دهند.
خودروها نباید جلوی در ورودی پارک شوند (= مجاز نیست).
من باید از شما بخواهم که دیگر این کار را نکنید.
نباید اینجوری حرف بزنی
من باید بروم و بچه ها را از مدرسه بیاورم.
باید اعتراف کنم (= احساس می کنم که باید اعتراف کنم) تعجب کردم که اینقدر کم هزینه کرد.
آیا باید همیشه هر آنچه را که می گویم زیر سوال ببرید؟ (= آزاردهنده است)
«آیا باید امروز این کار را تمام کنیم؟» «بله، باید.»
بعد از این همه راه رفتن حتما گرسنه باشی
او باید می دانست (= حتماً می دانست) چه می خواست.
متاسفم، او اینجا نیست. او باید قبلاً رفته باشد (= این باید توضیح باشد).
شما به سادگی باید این کتاب را بخوانید.
باید به زودی برای ناهار دور هم جمع شویم.
‘Can I smoke?’ ‘If you must.’
آیا می توانم سیگار بکشم؟ اگر باید.
این از دوست پسر من است، اگر می دانید.
سیدنی یکی از شهرهایی است که باید از آن دیدن کرد.
این مجله در دنیای تجارت نمایشی یک مجله ضروری است.
این در لیست کارهای من است.
برای هر طرفداری ضروری است
چه ساعتی باید خونه باشیم؟
آیا قرار است کارت شناسایی خود را نشان دهیم؟
آیا باید برای ویزا اقدام کرد؟
آیا استفاده از کلاه ایمنی در اینجا الزام قانونی دارد؟
شما باید تا ساعت 11 در خانه باشید.
فردا باید ماشینو بشورم
من باید ساعت 3 بچه ها را از مدرسه جمع کنم.
پرستاران باید لباس فرم بپوشند.
امروز باید این انشا را تمام کنم. من فردا میرم بیرون
امروز باید این مقاله را تمام کنم. فردا باید تحویلشون بدیم
باید نیم ساعت منتظر اتوبوس بودم
ما باید پول مورد نیاز خود را قرض کنیم.
باید
نیاز
نیاز به
خواستن
موظف باشد
مورد نیاز باشد
به
مجبور شود
دستور داده شود تا
got to
باید نیاز دارد
ساخته شود تا
ضروری باشد
رانده شود به
must needs
هدایت شود
چاره ای جز این ندارند
تحت تعهد باشد
بهتر بود
خواهد شد
وظیفه دارند
be under an obligation to
موظف به
had better
بهتر
می خواهد مطمئن باشد
بهترین ها را داشت
مقید باشد
اراده
had best