fee

base info - اطلاعات اولیه

fee - هزینه

noun - اسم

/fiː/

UK :

/fiː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [fee] در گوگل
description - توضیح

  • مقدار پولی که برای انجام کاری می پردازید یا به یک فرد حرفه ای برای کارش می پردازید


  • مقدار پولی که به یک فرد یا سازمان حرفه ای برای خدمات آنها پرداخت می شود


  • مقدار پولی که به نویسنده، نوازنده و غیره برای یک کتاب، قطعه موسیقی و غیره که نوشته اند پرداخت می شود


  • مقدار پولی که برای یک کار خاص یا برای یک حق یا خدمت خاص پرداخت می شود


  • مقدار پولی که برای یک سرویس یا برای استفاده از چیزی دریافت می شود

  • The doctor I saw charged an £100 fee for an initial consultation.


    دکتری که دیدم برای مشاوره اولیه 100 پوند هزینه کرد.

  • Some actors can ask a fee of around $1000.000 a movie.


    برخی از بازیگران می توانند برای هر فیلم حدود 1000000 دلار دستمزد بخواهند.

  • Dr Allison charges a fee of $90 for a consultation.


    دکتر آلیسون برای یک مشاوره 90 دلار هزینه می گیرد.

  • It also includes dozens of sights that have admission fees.


    همچنین شامل ده ها مکان دیدنی است که هزینه پذیرش دارند.

  • You may have to pay an arrangement fee to the lender of £200 to £300.


    ممکن است مجبور شوید مبلغی بین 200 تا 300 پوند به وام دهنده بپردازید.

  • The entrance fees to the park have gone up by 50%.


    هزینه ورودی پارک 50 درصد افزایش یافته است.

  • It also provides money drawn partially from fees paid by developers, to protect land from urban development.


    همچنین پولی را که تا حدی از هزینه های پرداخت شده توسط توسعه دهندگان به دست می آید، برای محافظت از زمین در برابر توسعه شهری فراهم می کند.

  • Any tickets resold will be subject to a 20% handling fee deducted from monies due.


    هر بلیطی که مجدداً فروخته شود مشمول 20٪ هزینه جابجایی خواهد بود که از مبالغ مقرر کسر می شود.

  • Last year IBM paid $12 million in legal fees to a single law firm.


    سال گذشته IBM 12 میلیون دلار هزینه حقوقی را به یک شرکت حقوقی پرداخت کرد.


  • تصادف در تعطیلات می تواند هزینه های زیادی برای شما در هزینه های پزشکی داشته باشد.


  • من می دانم که هزینه ما به طور مساوی بین هر دو طرف تقسیم می شود.

  • Insurance covered most of the doctor's fees.


    بیمه بیشتر هزینه های پزشک را پوشش می داد.


  • شما باید مقداری از هزینه را در آنجا روی سنگ خرج کنید.

  • The fee for the standard structural survey is £175.


    هزینه بررسی ساختاری استاندارد 175 پوند است.

  • The fee is $50 for a six-week art class.


    هزینه برای یک کلاس هنر شش هفته ای 50 دلار است.

  • Total fees and commissions fell to $ 204 million from $ 192 million as corporate finance and lending fees fell.


    کل کارمزدها و کمیسیون ها از 192 میلیون دلار به 204 میلیون دلار کاهش یافت، زیرا کارمزدهای مالی شرکت ها و وام ها کاهش یافت.

example - مثال
  • Employees are reimbursed for any legal fees incurred when they relocate.


    کارمندان برای هر گونه هزینه قانونی که هنگام جابجایی متحمل می شوند، بازپرداخت می شوند.

  • fee-paying schools (= that you have to pay to go to)


    مدارس شهریه پرداز (= که برای رفتن به آنها باید هزینه کنید)

  • The school fees are expected to rise again next year.


    انتظار می رود شهریه مدارس در سال آینده دوباره افزایش یابد.

  • Students take out loans to cover tuition fees.


    دانشجویان برای پوشش شهریه وام می گیرند.

  • Customers pay an annual fee for the service.


    مشتریان سالانه هزینه ای برای خدمات پرداخت می کنند.

  • Does the bank charge a fee for setting up the account?


    آیا بانک برای راه اندازی حساب کارمزدی دریافت می کند؟

  • Users can block ads for a small monthly fee.


    کاربران می توانند با پرداخت هزینه ماهانه کمی تبلیغات را مسدود کنند.

  • a membership/subscription fee


    هزینه عضویت / اشتراک

  • There is no entrance fee to the gallery.


    ورود به گالری هزینه ای ندارد.

  • the TV licence fee


    هزینه مجوز تلویزیون


  • برای شرکت در مسابقه باید مبلغی را پرداخت کنید.

  • The registration fee for the event is £35.


    هزینه ثبت نام در این رویداد 35 پوند است.

  • a low hourly rate of pay


    نرخ پایین پرداخت ساعتی

  • interest rates


    نرخ بهره


  • هزینه پذیرش

  • legal fees


    هزینه های حقوقی


  • حق عضویت سالانه


  • جریمه پارکینگ

  • Additional security fees apply.


    هزینه های امنیتی اضافی اعمال می شود.

  • All fees are payable when the invoice is issued.


    کلیه هزینه ها هنگام صدور فاکتور قابل پرداخت است.

  • Freelance writers often set their own fees.


    نویسندگان آزاد اغلب هزینه های خود را تعیین می کنند.

  • He agreed to waive his usual fee.


    او موافقت کرد که از هزینه معمول خود صرف نظر کند.

  • I expect you had to pay a fat fee to your divorce lawyers.


    من انتظار دارم که شما باید هزینه سنگینی را به وکلای طلاق خود پرداخت کنید.

  • Many tax advisers now offer fixed fee interviews.


    بسیاری از مشاوران مالیاتی اکنون مصاحبه با هزینه ثابت را ارائه می دهند.


  • فرم را همراه با هزینه مناسب به سازمان ثبت اسناد و املاک ارسال کنید.

  • She negotiated a fee of $1 800 a week.


    او برای هزینه 1 800 دلار در هفته مذاکره کرد.


  • این شرکت به ازای هر بشکه نفت تولیدی هزینه ای دریافت خواهد کرد.

  • The company's consultancy fee income rose by 3% last year.


    درآمد حق مشاوره شرکت در سال گذشته 3 درصد افزایش یافت.

  • The fee includes the cost of testing the electric wiring.


    هزینه شامل هزینه تست سیم کشی برق می باشد.

  • Their fees are quite reasonable.


    هزینه های آنها کاملا معقول است.


  • هیچ هزینه اضافی برای این پوشش بیمه وجود ندارد.

synonyms - مترادف

  • شارژ


  • پرداخت


  • قیمت


  • هزینه

  • pay


    عوارض

  • toll


    نرخ


  • تعرفه

  • tariff


    پاداش

  • remuneration


    جبران خسارت

  • recompense


    شکل

  • compensation


    میزان


  • حقوق


  • حق الزحمه


  • جایزه


  • خسارت

  • reward


    کمک هزینه


  • صورت حساب


  • مجموع

  • stipend


    توجه

  • emolument


    درآمد


  • قبل از

  • sum


    استخدام

  • allowance


    کرایه


  • افتخاری

  • dues


    حمل و نقل


  • ante



  • fare


  • honorarium


  • freight


antonyms - متضاد

  • بدهی


  • پنالتی


  • کل


  • ضرر - زیان

  • disadvantage


    عیب

  • dissatisfaction


    نارضایتی

  • hindrance


    مانع

  • handicap


    معلول


  • صدمه

  • bills


    صورتحساب


  • افزایش دادن

لغت پیشنهادی

bloomed

لغت پیشنهادی

altimeter

لغت پیشنهادی

acromioclavicular