fee
fee - هزینه
noun - اسم
UK :
US :
an amount of money that you pay to do something or that you pay to a professional person for their work
مقدار پولی که برای انجام کاری می پردازید یا به یک فرد حرفه ای برای کارش می پردازید
مقدار پولی که به یک فرد یا سازمان حرفه ای برای خدمات آنها پرداخت می شود
an amount of money paid to an author musician etc for a book piece of music etc that they have written
مقدار پولی که به نویسنده، نوازنده و غیره برای یک کتاب، قطعه موسیقی و غیره که نوشته اند پرداخت می شود
مقدار پولی که برای یک کار خاص یا برای یک حق یا خدمت خاص پرداخت می شود
مقدار پولی که برای یک سرویس یا برای استفاده از چیزی دریافت می شود
دکتری که دیدم برای مشاوره اولیه 100 پوند هزینه کرد.
برخی از بازیگران می توانند برای هر فیلم حدود 1000000 دلار دستمزد بخواهند.
دکتر آلیسون برای یک مشاوره 90 دلار هزینه می گیرد.
همچنین شامل ده ها مکان دیدنی است که هزینه پذیرش دارند.
ممکن است مجبور شوید مبلغی بین 200 تا 300 پوند به وام دهنده بپردازید.
هزینه ورودی پارک 50 درصد افزایش یافته است.
It also provides money drawn partially from fees paid by developers, to protect land from urban development.
همچنین پولی را که تا حدی از هزینه های پرداخت شده توسط توسعه دهندگان به دست می آید، برای محافظت از زمین در برابر توسعه شهری فراهم می کند.
هر بلیطی که مجدداً فروخته شود مشمول 20٪ هزینه جابجایی خواهد بود که از مبالغ مقرر کسر می شود.
سال گذشته IBM 12 میلیون دلار هزینه حقوقی را به یک شرکت حقوقی پرداخت کرد.
تصادف در تعطیلات می تواند هزینه های زیادی برای شما در هزینه های پزشکی داشته باشد.
من می دانم که هزینه ما به طور مساوی بین هر دو طرف تقسیم می شود.
بیمه بیشتر هزینه های پزشک را پوشش می داد.
شما باید مقداری از هزینه را در آنجا روی سنگ خرج کنید.
هزینه بررسی ساختاری استاندارد 175 پوند است.
هزینه برای یک کلاس هنر شش هفته ای 50 دلار است.
Total fees and commissions fell to $ 204 million from $ 192 million as corporate finance and lending fees fell.
کل کارمزدها و کمیسیون ها از 192 میلیون دلار به 204 میلیون دلار کاهش یافت، زیرا کارمزدهای مالی شرکت ها و وام ها کاهش یافت.
کارمندان برای هر گونه هزینه قانونی که هنگام جابجایی متحمل می شوند، بازپرداخت می شوند.
مدارس شهریه پرداز (= که برای رفتن به آنها باید هزینه کنید)
انتظار می رود شهریه مدارس در سال آینده دوباره افزایش یابد.
دانشجویان برای پوشش شهریه وام می گیرند.
مشتریان سالانه هزینه ای برای خدمات پرداخت می کنند.
آیا بانک برای راه اندازی حساب کارمزدی دریافت می کند؟
کاربران می توانند با پرداخت هزینه ماهانه کمی تبلیغات را مسدود کنند.
هزینه عضویت / اشتراک
ورود به گالری هزینه ای ندارد.
هزینه مجوز تلویزیون
برای شرکت در مسابقه باید مبلغی را پرداخت کنید.
هزینه ثبت نام در این رویداد 35 پوند است.
نرخ پایین پرداخت ساعتی
interest rates
نرخ بهره
هزینه پذیرش
legal fees
هزینه های حقوقی
an annual membership fee
حق عضویت سالانه
جریمه پارکینگ
Additional security fees apply.
هزینه های امنیتی اضافی اعمال می شود.
کلیه هزینه ها هنگام صدور فاکتور قابل پرداخت است.
نویسندگان آزاد اغلب هزینه های خود را تعیین می کنند.
او موافقت کرد که از هزینه معمول خود صرف نظر کند.
من انتظار دارم که شما باید هزینه سنگینی را به وکلای طلاق خود پرداخت کنید.
بسیاری از مشاوران مالیاتی اکنون مصاحبه با هزینه ثابت را ارائه می دهند.
فرم را همراه با هزینه مناسب به سازمان ثبت اسناد و املاک ارسال کنید.
او برای هزینه 1 800 دلار در هفته مذاکره کرد.
این شرکت به ازای هر بشکه نفت تولیدی هزینه ای دریافت خواهد کرد.
درآمد حق مشاوره شرکت در سال گذشته 3 درصد افزایش یافت.
هزینه شامل هزینه تست سیم کشی برق می باشد.
هزینه های آنها کاملا معقول است.
هیچ هزینه اضافی برای این پوشش بیمه وجود ندارد.
شارژ
پرداخت
قیمت
هزینه
عوارض
toll
نرخ
تعرفه
tariff
پاداش
remuneration
جبران خسارت
recompense
شکل
compensation
میزان
حقوق
حق الزحمه
جایزه
خسارت
reward
کمک هزینه
صورت حساب
مجموع
stipend
توجه
emolument
درآمد
قبل از
sum
استخدام
allowance
کرایه
افتخاری
dues
حمل و نقل
ante
fare
honorarium
freight