additional

base info - اطلاعات اولیه

additional - اضافی

adjective - صفت

/əˈdɪʃənl/

UK :

/əˈdɪʃənl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [additional] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • additional resources/funds/security/funding/costs


    منابع / وجوه / امنیت / تامین مالی / هزینه های اضافی

  • The government provided an additional £25 million to expand the service.


    دولت 25 میلیون پوند اضافی برای گسترش این خدمات فراهم کرد.

  • He provided additional information about this incident.


    وی اطلاعات تکمیلی در مورد این حادثه ارائه کرد.

  • additional costs/problems


    هزینه ها/مشکلات اضافی


  • برای هر مسافر اضافی هزینه اضافی وجود خواهد داشت.

  • There’s no additional charge for children under twelve.


    هیچ هزینه اضافی برای کودکان زیر دوازده سال وجود ندارد.

  • We plan to open an additional 10 to 12 stores next year.


    ما قصد داریم در سال آینده 10 تا 12 فروشگاه دیگر افتتاح کنیم.


  • هیچ هزینه اضافی برای این سرویس دریافت نخواهد شد.

  • an additional $50,000/£1million/€35 billion etc.


    50000 دلار اضافی / 1 میلیون پوند / 35 میلیارد یورو و غیره

  • Would the project have been implemented, even without the sales of the carbon offsets? If the answer is yes the project is not “additional.”


    آیا این پروژه حتی بدون فروش کربن افست اجرا می شد؟ اگر پاسخ مثبت است، پروژه «اضافی» نیست.

synonyms - مترادف
  • added


    اضافه


  • اضافی

  • further


    به علاوه


  • بیشتر


  • دیگر


  • تازه

  • new


    جدید

  • surplus


    مازاد


  • افزایش یافت

  • spare


    یدکی

  • supplementary


    مکمل


  • یکی دیگر

  • farther


    دورتر

  • supplemental


    ذخیره

  • reserve


    شارژ کردن

  • top-up


    بیش از حد

  • over-and-above


    کمکی

  • auxiliary


    جایگزین

  • substitute


    آماده به کار


  • جایگزینی

  • standby


    اضطراری

  • replacement


    دومین

  • supernumerary


    پشتیبان گیری


  • زیادی


  • افزودنی

  • backup


    بازگشتی


  • superfluous


  • complementary


  • add-on


  • fallback


antonyms - متضاد

  • کمتر


  • کاهش

  • reduced


    پایین تر


  • کاسته

  • diminished


    کوچکتر

  • smaller


    مقدار کمتری از

  • a lesser amount of


    مقدار کاهش یافته است

  • a reduced amount of


    نه به اندازه

  • a smaller amount of


    منفی


  • lesser



لغت پیشنهادی

beetle-browed

لغت پیشنهادی

denominated

لغت پیشنهادی

amen