musician

base info - اطلاعات اولیه

musician - نوازنده

noun - اسم

/mjuˈzɪʃn/

UK :

/mjuˈzɪʃn/

US :

family - خانواده
music
موسیقی
musical
موزیکال
musicianship
نوازندگی
musicology
موسیقی شناسی
musicologist
موسیقی شناس
musically
از نظر موسیقی
google image
نتیجه جستجوی لغت [musician] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که یک آلات موسیقی را می نوازد، به خصوص خیلی خوب یا به عنوان شغل

  • someone who is skilled in playing music usually as a job


    کسی که در نواختن موسیقی، معمولاً به عنوان شغل، مهارت دارد

  • a person who is skilled in playing music usually as a job


    فردی که در نواختن موسیقی، معمولاً به عنوان شغل، مهارت دارد

  • Unfortunately Edison was not himself a musician and the technology he fathered was never used for mass-producing serious musical records.


    متأسفانه، ادیسون خودش یک نوازنده نبود و از فناوری ای که او پدرش بود هرگز برای تولید انبوه قطعات موسیقی جدی استفاده نشد.

  • That's a pity, for the Czechs themselves are musicians of style and spirit.


    حیف است، زیرا چک ها خود نوازندگان سبک و روح هستند.

  • In this century the list has expanded dramatically to embrace scientists, aviators, musicians, artists, authors and entertainers.


    در این قرن، این فهرست به طور چشمگیری گسترش یافته است و دانشمندان، هوانوردان، موسیقی دانان، هنرمندان، نویسندگان و سرگرمی ها را در بر می گیرد.

  • Like well-toned athletes and good musicians, economies work best when they are flexible and limber, rather than brittle and stiff.


    مانند ورزشکاران خوش تیپ و نوازندگان خوب، اقتصادها زمانی بهترین عملکرد را دارند که انعطاف پذیر و انعطاف پذیر باشند، نه شکننده و سفت.

  • The group is made up of local musicians who have been performing together for several years.


    این گروه متشکل از نوازندگان محلی است که چندین سال است با هم به اجرای برنامه می پردازند.

  • The economic position has been put most forcefully by organizations representing professional musicians.


    موقعیت اقتصادی بیش از همه توسط سازمان هایی که نوازندگان حرفه ای را نمایندگی می کنند، قرار داده شده است.

  • The musicians have to be full partners in the downsizing.


    نوازندگان باید شریک کامل در کوچک سازی باشند.

  • a talented young musician


    یک نوازنده جوان با استعداد

  • Ellen is one of our most talented young musicians.


    الن یکی از با استعدادترین نوازندگان جوان ماست.

example - مثال
  • a jazz/rock/classical musician


    یک نوازنده جاز/راک/کلاسیک

  • She has been a professional musician for over 25 years.


    او بیش از 25 سال است که یک نوازنده حرفه ای است.

  • The competition recognizes talented young musicians.


    این مسابقه نوازندگان جوان با استعداد را می شناسد.

  • A group of local musicians entertained the guests.


    جمعی از نوازندگان محلی از مهمانان پذیرایی کردند.

  • The pipes were played by Irish musician John Burney.


    این پیپ ها توسط نوازنده ایرلندی، جان برنی نواخته شد.

  • Armstrong was still a great jazz musician in the fifties.


    آرمسترانگ در دهه پنجاه هنوز یک نوازنده بزرگ جاز بود.

  • many pop and rock musicians sing in English rather than their mother tongue.


    بسیاری از نوازندگان پاپ و راک به جای زبان مادری خود به زبان انگلیسی می خوانند.

  • You have to be a very dedicated musician to get to the top.


    برای رسیدن به اوج باید یک نوازنده بسیار فداکار باشید.

  • She had toured as a backing musician for Madonna.


    او به عنوان نوازنده پشتیبان مدونا تور برگزار کرده بود.

  • The concert features dancers and musicians of all nationalities.


    در این کنسرت رقصندگان و نوازندگان از همه ملیت ها حضور دارند.

  • a jazz/classical/rock musician


    یک نوازنده جاز/کلاسیک/راک

synonyms - مترادف
  • instrumentalist


    نوازنده ساز


  • بازیکن

  • soloist


    تکنواز

  • performer


    بازیگر


  • هنرمند

  • virtuoso


    دارای ذوق هنری

  • artiste


    خواننده

  • vocalist


    همراه

  • accompanist


    رهبر ارکستر

  • conductor


    استاد

  • maestro


    مینستر

  • minstrel


    سرگرم کننده

  • entertainer


    muso

  • muso


    جمع کننده

  • picker


    پخش کننده جلسه


  • پیانیست

  • pianist


    ستاره


  • راکر

  • rocker


    نوازنده ویولن سل

  • cello player


    ویولن سل

  • celloist


    نوازنده پیانو


  • سازنده موسیقی

  • pianoist



  • cellist


antonyms - متضاد
  • conductor


    رهبر ارکستر


  • کارگردان

  • fan


    پنکه

  • spectator


    تماشاگر

لغت پیشنهادی

documents

لغت پیشنهادی

survival

لغت پیشنهادی

avow