sing

base info - اطلاعات اولیه

sing - آواز خواندن

noun - اسم

/sɪŋ/

UK :

/sɪŋ/

US :

family - خانواده
singer
خواننده
singing
آواز خواندن
unsung
ناخوانده
google image
نتیجه جستجوی لغت [sing] در گوگل
description - توضیح

  • برای تولید صدای موسیقی با صدای شما

  • if birds sing they produce high musical sounds


    اگر پرندگان آواز بخوانند، صداهای موسیقایی بالایی تولید می کنند

  • to make a high whistling sound


    برای ایجاد صدای سوت بالا


  • برای گفتن همه چیزهایی که در مورد یک جنایت به مردم می‌دانید، هنگامی که از شما سؤالاتی در مورد آن می‌پرسند - مخصوصاً توسط مجرمان و پلیس استفاده می‌شود

  • to make musical sounds with the voice usually a tune with words


    برای ساختن صداهای موسیقی با صدا، معمولاً آهنگی با کلمات

  • to make or be filled with a (high) ringing sound


    ایجاد یا پر شدن با صدای زنگ (بالا)

  • written abbreviation for singular


    مخفف نوشته شده برای مفرد


  • برای ایجاد صداهای موسیقی با صدا


  • اگر برای کسی بخوانی که بخوابد، آواز می خوانی تا آن شخص بخوابد

  • A tall boy in a shrunk-up ivory sweater strolled by hands in his pockets, singing.


    پسری قدبلند با ژاکت عاج کوچک در حالی که دستانش در جیبش بود قدم می زد و آواز می خواند.

  • Sing along if you know the words.


    اگر کلمات را می دانید با هم بخوانید.

  • Now volleys of bird song are erupting from all around with perhaps ten or more birds singing at once.


    اکنون صدای رگبار آواز پرندگان از اطراف فوران می کند، شاید ده یا چند پرنده در آن واحد آواز می خوانند.

  • I could hear someone singing downstairs.


    صدای آواز یکی از طبقه پایین را می شنیدم.

  • All the family sang 'Happy Birthday' as Dad came in.


    وقتی پدر وارد شد، همه خانواده «تولدت مبارک» را خواندند.

  • Once again Ashputtel sang her song for the birds; once again they came to her rescue.


    یک بار دیگر اشپوتل آهنگ خود را برای پرندگان خواند. یک بار دیگر آنها به نجات او آمدند.

  • Daryl sang in his high school choir.


    داریل در گروه کر دبیرستان خود آواز خواند.

  • Sophie sings in the church choir.


    سوفی در گروه کر کلیسا آواز می خواند.

  • Anyone who could play an instrument or sing in tune was enlisted to take part in the concert.


    هرکسی که می توانست ساز بزند یا آهنگ بخواند، برای شرکت در کنسرت دعوت شد.

  • Pretty soon Vinnie was singing like a canary.


    خیلی زود، وینی مثل قناری آواز می خواند.

  • Beth ran toward the stream that sang on the other side of the woods.


    بث به سمت نهری که در آن سوی جنگل آواز می خواند دوید.

  • But the organ music was lovely although some of the vocalists sang rather modern stuff a bit like rock and roll.


    اما موسیقی ارگ دوست‌داشتنی بود، اگرچه برخی از خواننده‌ها چیزهای نسبتاً مدرنی می‌خواندند، کمی شبیه راک اند رول.

  • She played and sang so plaintively that I almost wept, the song was so sad.


    او آنقدر نازک می نواخت و می خواند که من تقریبا گریه می کردم، آهنگ آنقدر غمگین بود.

  • She sat in a corner singing softly to her baby.


    گوشه ای نشسته بود و آرام برای نوزادش آواز می خواند.

  • They sat together and sang songs.


    دور هم می نشستند و آهنگ می خواندند.

  • He and Stefan had worked out a performance programme so that Ingrid wouldn't have to sing two big roles on consecutive nights.


    او و استفان یک برنامه اجرایی ترتیب داده بودند تا اینگرید مجبور نباشد در شب های متوالی دو نقش بزرگ را بخواند.

  • Come on David, sing us a song!


    بیا، دیوید، برای ما آهنگ بخوان!

example - مثال
  • Let's have a sing.


    بیا یه آواز بخونیم

  • The children sang two songs by Schubert at the school concert.


    بچه ها در کنسرت مدرسه دو آهنگ از شوبرت خواندند.

  • We were woken early by the sound of the birds singing.


    با صدای آواز پرندگان زود از خواب بیدار شدیم.


  • مادربزرگ شما دوست دارد که برای او آواز بخوانید.

  • Will you sing us a song/sing a song to us?


    آیا برای ما آهنگ می‌خوانی/آهنگی برای ما می‌خوانی؟

  • She sang her baby to sleep every night.


    او هر شب بچه اش را برای خواب می خواند.

  • Pavarotti is singing Rodolfo (= singing the part of Rodolfo) in La Bohème at La Scala this week.


    پاواروتی این هفته در La Scala در «La Bohème» رودولفو (= آواز بخشی از رودولفو) می خواند.

  • You need to sing up (= sing louder).


    شما باید آواز بخوانید (= بلندتر بخوانید).

  • A bullet sang past the top of the soldier's head.


    گلوله ای از بالای سر سرباز آواز می خواند.

  • She sings really terrible songs in the shower.


    او آهنگ های واقعا وحشتناکی را زیر دوش می خواند.

  • At dawn, the birds began to sing.


    در سحر، پرندگان شروع به آواز خواندن کردند.

  • We sang along to (= sang with) the radio while driving.


    هنگام رانندگی با (= با) رادیو آواز خواندیم.

  • She sang her baby to sleep.


    برای خوابیدن بچه اش را خواند.

synonyms - مترادف
  • chant


    شعار دادن

  • hum


    زمزمه

  • carol


    سرود

  • serenade


    سرناد

  • warble


    تاب دار

  • trill


    تریل

  • croon


    کرون

  • descant


    فرو ریختن

  • intonate


    آهنگین

  • yodel


    یودل

  • intone


    لحن

  • lilt


    روشن

  • chorus


    گروه کر

  • troll


    ترول

  • quaver


    تکان دادن

  • vocaliseUK


    vocaliseUK

  • vocalizeUS


    vocalizeUS


  • انجام دادن


  • لوله

  • cantillate


    طناب

  • render


    ارائه دادن

  • choir


    دوئت

  • duet


    harmoniseUK

  • harmoniseUK


    هماهنگی ایالات متحده

  • harmonizeUS


    لالایی

  • hymn


    دهان

  • lullaby


    آواز می خواند


  • انفرادی

  • singsong


    ترولولو

  • solo


  • trololo


antonyms - متضاد
  • conceal


    پنهان کردن، پوشاندن


  • ساکت باش


  • پنهان شدن


  • گوش بده


  • تایید

  • praise


    ستایش

  • whimper


    ناله کردن


  • سکوت کن

لغت پیشنهادی

penalize

لغت پیشنهادی

collections

لغت پیشنهادی

bestowed