come
come - بیا
verb - فعل
UK :
US :
برای حرکت به سمت شما یا رسیدن به مکانی که در آن هستید
اگر کسی با شما بیاید، با شما به مکانی می رود
برای سفر یا رسیدن به مکانی
اگر نامه ای و غیره آمد، از طریق پست به شما تحویل داده می شود
اگر زمانی یا رویدادی فرا رسد، فرا می رسد یا اتفاق می افتد
برای رسیدن به یک سطح یا مکان خاص
to be produced or sold with particular features
با ویژگی های خاص تولید یا فروخته شود
قرار گرفتن در یک موقعیت خاص در یک ترتیب، یک سری یا یک لیست
برای رسیدن به ارگاسم
منی مرد (= مایعی که در حین رابطه جنسی تولید می کند)
حرکت یا سفر به سمت بلندگو یا همراه با بلندگو
حرکت یا سفر در جهت فردی که با او صحبت می شود
برای رسیدن به یک مکان خاص
برای ترک یک مکان
تغییر یا توسعه به گونه ای که در موقعیت یا شرایط متفاوتی قرار گیرد
اتفاق افتادن
داشتن یا دستیابی به یک موقعیت خاص در یک مسابقه، مسابقه، لیست و غیره.
وجود داشته باشد یا در دسترس باشد
شروع کردن به انجام کاری
منی (= مایع حاوی اسپرم)
semen (= the liquid containing sperm)
برای حرکت یا سفر به سمت بلندگو یا با بلندگو
وقتی چیزی وارد می شود دریافت می شود
بودن یا شروع از یک مکان خاص
قرار گرفتن در یک رابطه خاص با دیگران در یک نظم
اگر چیزی زیر مجموعه یک سازمان رسمی قرار گیرد، آن سازمان مسئول آن است
If something comes under an official organization that organization is responsible for it
برای تغییر یا قرار گرفتن در موقعیت یا شرایط متفاوت
فردا شب در خانه من غذا می خوریم. آیا می خواهید بیایید؟
کمی بیا جلوتر.
قبض تلفن در زمان بدی آمد.
دوربین به صورت کامل با باتری عرضه می شود.
او رفت و گفت که دیگر برنمی گردد.
وارد اتاق شد و در را بست.
با اتوبوس سر کار می آید.
پسرم به زودی به خانه می آید.
Come here!
بیا اینجا!
به زودی بیا و ما را ببین!
Here comes Jo! (= Jo is coming)
اینجا می آید جو! (= جو می آید)
طوفانی در راه است
می آیند تا یک هفته بمانند.
ادامه دادند تا به رودخانه ای رسیدند.
او با یک کت و شلوار بسیار هوشمند به محل کار آمد.
تا دروازه آمدند.
مردم از سراسر کشور آمده بودند.
صبحانه شما به زودی می آید.
آیا نامه ای برای من آمده است؟
بالاخره کمک آمد.
من برای کتابم آمده ام
من در مورد کتابم آمده ام.
من آمده ام کتابم را بگیرم.
اومد دنبال من.
من فقط یک ساعت است که آمده ام.
ممنون که آمدی (= به خانه، مهمانی و غیره من).
ده هزار نفر آمدند تا سخنان او را بشنوند.
Are you coming later?
بعدا میای؟
امشب با ما به باشگاه می آیی؟
با من بیا - من چیزی دارم که به تو نشان دهم.
چرا امشب نمیای اسکیت؟
امروز صبح 50 مایلی اومدیم.
این شرکت در 5 سال گذشته راه طولانی را پیموده است (= پیشرفت زیادی داشته است).
ماشینی از گوشه و کنار در حال پرواز بود.
موج عظیمی بر دیواره دریا فرود آمد.
رسیدن
وارد
به نظر می رسد
نشان می دهد
رویکرد
materialiseUK
materialiseUK
materializeUS
materializeUS
زمین
نشان دادن
نوبت دادن
همراه باشید
bob up
باب بالا
breeze in
نسیم به داخل
چک کردن
ساعت در
نزدیک
رها کردن
سقوط کردن
به اینجا برسی
درستش کن
پاپ در
پاپ آپ
مشت به داخل
punch in
زنگ بزن
ورود
منفجر کردن
وارد شوید
رسیدن به آنجا
ظاهر شدن
make an appearance
خود را ارائه کند
present oneself