come

base info - اطلاعات اولیه

come - بیا

verb - فعل

/kʌm/

UK :

/kʌm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [come] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • He left and said he was never coming back.


    او رفت و گفت که دیگر برنمی گردد.

  • He came into the room and shut the door.


    وارد اتاق شد و در را بست.

  • She comes to work by bus.


    با اتوبوس سر کار می آید.

  • My son is coming home soon.


    پسرم به زودی به خانه می آید.

  • Come here!


    بیا اینجا!

  • Come and see us soon!


    به زودی بیا و ما را ببین!

  • Here comes Jo! (= Jo is coming)


    اینجا می آید جو! (= جو می آید)

  • There's a storm coming.


    طوفانی در راه است

  • They're coming to stay for a week.


    می آیند تا یک هفته بمانند.

  • They continued until they came to a river.


    ادامه دادند تا به رودخانه ای رسیدند.

  • She came to work wearing a very smart suit.


    او با یک کت و شلوار بسیار هوشمند به محل کار آمد.

  • They came as far as the gate.


    تا دروازه آمدند.

  • People came from all over the country.


    مردم از سراسر کشور آمده بودند.

  • Your breakfast is coming soon.


    صبحانه شما به زودی می آید.

  • Have any letters come for me?


    آیا نامه ای برای من آمده است؟

  • Help came at last.


    بالاخره کمک آمد.

  • I've come for my book.


    من برای کتابم آمده ام

  • I've come about my book.


    من در مورد کتابم آمده ام.

  • I've come to get my book.


    من آمده ام کتابم را بگیرم.

  • He came looking for me.


    اومد دنبال من.

  • I've only come for an hour.


    من فقط یک ساعت است که آمده ام.

  • Thanks for coming (= to my house party etc.).


    ممنون که آمدی (= به خانه، مهمانی و غیره من).

  • Ten thousand people came to hear him speak.


    ده هزار نفر آمدند تا سخنان او را بشنوند.

  • Are you coming later?


    بعدا میای؟

  • Are you coming to the club with us tonight?


    امشب با ما به باشگاه می آیی؟

  • Come with me—I've got something to show you.


    با من بیا - من چیزی دارم که به تو نشان دهم.

  • Why don't you come skating tonight?


    چرا امشب نمیای اسکیت؟

  • We've come 50 miles this morning.


    امروز صبح 50 مایلی اومدیم.

  • The company has come a long way (= made lot of progress) in the last 5 years.


    این شرکت در 5 سال گذشته راه طولانی را پیموده است (= پیشرفت زیادی داشته است).

  • A car came flying round the corner.


    ماشینی از گوشه و کنار در حال پرواز بود.

  • A huge wave came crashing over the sea wall.


    موج عظیمی بر دیواره دریا فرود آمد.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

  • ترک کردن

  • depart


    رفتن

  • evacuate


    تخلیه

  • exit


    خروج


  • فرار کن

  • vacate


    خالی کردن


  • رها کردن


  • کویر


  • در رفتن

  • forsake


    ناپدید شدن از


  • صرفنظر از


  • بخش


  • اردوگاه کردن


  • وثیقه

  • decamp


    شکاف

  • bail


    پرواز کردن


  • حرکت از

  • flit


    عقب نشینی از

  • depart from


    بازنشسته شدن از

  • retreat from


    رفتن از

  • recede from


    عقب رفتن از


  • پشتیبان گیری از




لغت پیشنهادی

faxes

لغت پیشنهادی

blockbusting

لغت پیشنهادی

guerrilla