speaker

base info - اطلاعات اولیه

speaker - بلندگو

noun - اسم

/ˈspiːkər/

UK :

/ˈspiːkə(r)/

US :

family - خانواده
speech
سخن، گفتار
unspeakable
ناگفتنی
speechless
بی حرف
outspoken
صریح
spoken
صحبت کرد
unspoken
ناگفته
speak
صحبت
unspeakably
بلندگو
speaker
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [speaker] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که برای گروهی از مردم سخنرانی رسمی می کند


  • کسی که به زبان خاصی صحبت می کند


  • بخشی از رادیو، سیستم صوتی و غیره که در آن صدا خارج می شود


  • کسی که چیزی می گوید


  • شخصی که در یک رویداد عمومی سخنرانی می کند


  • بخشی از رادیو، تلویزیون یا رایانه یا قطعه ای از تجهیزات الکتریکی برای پخش صدای ضبط شده که صدا از طریق آن پخش می شود. یک بلندگو می تواند بخشی از رادیو و غیره باشد یا از آن جدا باشد


  • شخصی که نحوه انجام تجارت را در سازمانی که قوانین وضع می کند کنترل می کند

  • the person who controls the way in which business is done in an organization which makes laws


    قطعه ای از تجهیزات الکتریکی که از طریق آن صدای ضبط شده یا پخش شده شنیده می شود

  • a piece of electrical equipment through which recorded or broadcast sound can be heard


    سخنران همچنین فردی است که نحوه انجام تجارت را در سازمانی که قانون وضع می کند، مانند مجلس نمایندگان ایالات متحده، کنترل می کند.

  • A speaker is also the person who controls the way in which business is done in an organization which makes laws, such as the US House of Representatives


    شخصی که صحبت می کند یا در حال صحبت است

  • a person who speaks or is speaking


    گوینده در یک اثر ادبی شخصی است که تصور می شود کلمات نوشته شده را بیان می کند یا شخصیتی که مونولوگ (= سخنرانی طولانی) صحبت می کند.

  • The speaker in a work of literature is the person who is imagined to be saying the written words, or the character who speaks a monologue (= a long speech)


    سخنرانان کانتونی اغلب نمی توانند سخنرانان ماندارین را درک کنند.

  • Speakers of Cantonese often cannot understand speakers of Mandarin.


    Baby 30 وات را از طریق یک بلندگوی دو مخروطی ده اینچی بیرون می‌دهد و دارای دو کانال است.

  • The Baby pushes out 30 watts through a single ten-inch dual-cone speaker and features two channels.


    کارکنان این هتل دارای دو زبان انگلیسی هستند.

  • The hotel has two English speakers on its staff.


    داگ ویلیامز اولین سخنران مناظره امشب است.

  • Doug Williams is the first speaker in tonight's debate.


    همه به من می گویند که من سخنران خوبی هستم، اما من واقعاً از انجام آن متنفرم.

  • Everyone tells me I'm a good speaker but I really hate doing it.


    هر هفته، مدرسه یک سخنران مهمان متفاوت دارد و با دانش آموزان صحبت می کند.


  • جنینگز یکی از سخنرانان اصلی جلسه افتتاحیه کنفرانس در روز پنجشنبه بود.

  • Jennings was one of the keynote speakers at the conference's opening session Thursday.


    رئیس جمهور سابق کارتر سخنران اصلی جشن فارغ التحصیلی خواهد بود.

  • Former President Carter will be the main speaker at the graduation.


    یک پخش کننده دیسک فشرده، که در زمان خود کمیاب بود، شوپن و رولینگ استونز را به بلندگوهای مارتین لوگان با ظاهری خشن و شش فوتی تغذیه کرد.

  • A compact disk player rare for its day fed Chopin and the Rolling Stones into fierce-looking, six-foot MartinLogan speakers.


    همه معلمان انگلیسی ما زبان مادری هستند.

  • All our English teachers are native speakers.


    چه چیزی می‌تواند سرگرم‌کننده‌تر از این باشد که در مداحی خود به سخنران مشکل‌دار گوش کنید؟


  • کندی به عنوان یک سخنران عمومی درخشان شناخته می شد.

  • Kennedy was known as a brilliant public speaker.


    سخنران در گذشته به دلیل افشا نکردن کامل سرمایه گذاری اموال خود با لابی ها جریمه پرداخت کرده است.

  • The speaker has, in the past paid a fine for not disclosing fully his property ventures with lobbyists.


example - مثال
  • He was a guest speaker at the conference.


    وی به عنوان سخنران میهمان کنفرانس بود.

  • a keynote speaker at the Republican convention


    سخنران اصلی در همایش جمهوری خواهان

  • She was a brilliant public speaker.


    او یک سخنران عمومی درخشان بود.

  • The Society has an interesting talk by a visiting speaker every month.


    انجمن هر ماه یک سخنرانی جالب توسط یک سخنران میهمان دارد.

  • Previous speakers include two former US Secretaries of State.


    سخنرانان قبلی شامل دو وزیر خارجه سابق ایالات متحده است.

  • He was much in demand as a visiting speaker.


    او به عنوان سخنران مهمان بسیار مورد تقاضا بود.

  • The conference featured a number of distinguished speakers from the world of business and industry.


    در این کنفرانس تعدادی از سخنرانان برجسته از دنیای تجارت و صنعت حضور داشتند.


  • او سخنران مکرر در مورد حقوق بشر و مدنی است.

  • English speakers


    انگلیسی زبانان

  • Spanish/Arabic/Chinese speakers


    زبان اسپانیایی/عربی/چینی

  • a fluent speaker of German


    مسلط به زبان آلمانی

  • I looked around to see who the speaker was.


    به اطراف نگاه کردم ببینم سخنران کیست.

  • A speaker conveys information through tone and body language.


    گوینده اطلاعات را از طریق لحن و زبان بدن منتقل می کند.

  • Communication is an active process that involves both the speaker and the listener.


    ارتباط یک فرآیند فعال است که هم گوینده و هم شنونده را درگیر می کند.

  • The car had a powerful sound system with four speakers.


    این خودرو دارای سیستم صوتی قدرتمند با چهار بلندگو بود.

  • the Speaker of the House of Commons/Representatives


    رئیس مجلس عوام / نمایندگان

  • He makes his living as a motivational speaker.


    او به عنوان یک سخنران انگیزشی امرار معاش می کند.

  • She's a good public speaker.


    او یک سخنران عمومی خوب است.

  • the commencement speaker at my graduation


    سخنران آغازین در فارغ التحصیلی من

  • Marina Warner was the keynote speaker at the conference.


    مارینا وارنر سخنران اصلی این کنفرانس بود.

  • a fluent Arabic speaker


    عربی مسلط

  • The ideal candidate will be an effective communicator.


    کاندیدای ایده آل یک ارتباط موثر خواهد بود.

  • Don't tell anyone because some people are terrible gossips.


    به کسی نگویید، زیرا برخی افراد شایعات وحشتناکی هستند.

  • He’s a very persuasive talker.


    او سخنور بسیار متقاعد کننده ای است.

  • She’s a (great) talker (= she talks a lot).


    او سخنگو (بزرگ) است (= زیاد صحبت می کند).

  • He's a fluent Arabic speaker.


    او به زبان عربی مسلط است.

  • speakers of English


    سخنرانان انگلیسی

  • The computer has built-in stereo speakers.


    کامپیوتر دارای بلندگوهای استریو داخلی است.

  • a new set of speakers


    مجموعه ای جدید از بلندگوها

  • sound effects coming from the rear speakers


    جلوه های صوتی از بلندگوهای عقب


  • یک سخنران عمومی خوب

synonyms - مترادف
  • spokesperson


    سخنگو

  • mouthpiece


    سخنگوی


  • ارائه کننده

  • spokeswoman


    خطیب

  • presenter


    دهان

  • talker


    سخنران

  • orator


    گوینده


  • سخنور

  • speechmaker


    مدرس

  • announcer


    راوی

  • elocutionist


    مفسر

  • lecturer


    حذف کننده

  • rhetorician


    دادستان

  • narrator


    اسپیلر

  • commentator


    قاری

  • declaimer


    توضیح دهنده

  • prolocutor


    کلیدی

  • spieler


    پخش کننده

  • reciter


    لکتور

  • speechifier


    پچ پچ

  • expounder


    خواننده

  • keynoter


    عوام فریبی

  • broadcaster


    نبی - پیامبر

  • lector


    مزاحم

  • chatterer


    تبلیغاتی


  • demagogue


  • prophet


  • rhetor


  • haranguer


  • publicist


antonyms - متضاد

  • حریف

  • adversary


    آنتاگونیست

  • antagonist


    منتقد


  • مداح

  • criticizer


    بدخواه

  • decrier


    متهم کننده

  • detractor


    معترض

  • accuser


    منسوخ کننده

  • protestor


    ناراضی کننده

  • deprecator


    کاویل

  • disapprover


    عیب یاب

  • caviler


    کاویلر

  • fault-finder


    خخخخخخ

  • caviller


    سانسور کننده

  • muckraker


    محکوم کننده

  • censurer


    فوق انتقادی

  • faultfinder


    نجار

  • castigator


    سانسور

  • hypercritic


    تحقیر کننده

  • carper


    کوبنده

  • censor


    اریستارک

  • disparager


    مخالف

  • knocker


    مهاجم

  • aristarch


    رقیب

  • opposer


    دشمن

  • assailant


    مخالفت

  • rival




لغت پیشنهادی

confines

لغت پیشنهادی

confusing

لغت پیشنهادی

baffled