opponent
opponent - حریف
noun - اسم
UK :
US :
کسی که سعی می کنید در رقابت، بازی، مبارزه یا مشاجره او را شکست دهید
کسی که با یک طرح، ایده یا سیستم مخالف است و میخواهد آن را متوقف یا تغییر دهد
شخصی که با چیزی مخالف است و مخالف آن صحبت می کند یا سعی در تغییر آن دارد
فردی که در یک رویداد ورزشی با او رقابت می کند
فردی که با او رقابت می کنید، به ویژه در سیاست یا ورزش
Like their rivals, they expect no gifts, no walkovers against an opponent who has lost heart and given up.
مانند رقبای خود، آنها انتظار هیچ هدیه ای، هیچ قدمی در برابر حریفی که دلش را از دست داده و تسلیم شده است، ندارند.
در برخی کشورها، هر مخالف دولت احتمالاً شغل خود را از دست می دهد.
براونلی رینی را سخت ترین حریف خود می داند.
منچستریونایتد در این فصل حریف قدرتمندی خواهد بود.
He is also expected to have complete trust in his opponent in spite of all indications to the contrary.
همچنین انتظار می رود که علیرغم تمام نشانه های خلاف آن، به حریف خود اعتماد کامل داشته باشد.
His opponent will be lucky to get seventy thousand Republicans interested enough to cast a primary vote.
رقیب او خوش شانس خواهد بود که هفتاد هزار جمهوری خواه را به اندازه کافی برای شرکت در انتخابات اولیه علاقه مند کند.
مخالفان او رشد او در نظرسنجی ها را صرفاً یک موضوع پولی نمی دانند.
کارسون رقیب اصلی سیمور برای نامزدی جمهوری خواهان در سنا است.
حریف من خیلی بزرگتر از من بود.
حریف من هم سن و سال خودم بود.
یکی از مخالفان قابل توجه این پیشنهاد، شهردار بود.
کارپوف در 57 حرکت حریف 24 ساله خود را شکست داد.
هیچ بحثی در مورد دنور، حریف Raiders در 19 اکتبر وجود نداشته است.
ناشران Highbrow و کتابفروشی های کوچک سرسخت ترین مخالفان هستند.
یک مخالف سیاسی
یک حریف شایسته / مهیب / خشن / سرسخت / سرسخت
حریفان این تیم تا اینجای فصل شکست نخورده اند.
مخالفان سقط جنین
مخالفان رژیم
سرسخت ترین مخالفان جنگ
مخالفان استدلال می کنند که این طرح بسیار گران خواهد بود.
درگیری های شدیدی بین هواداران و مخالفان دولت رخ داد.
او در 20 مبارزه 15 حریف را ناک اوت کرده است.
امروز او با سرسخت ترین حریف خود در مرکز کورت روبرو می شود.
او شمشیر خود را کشید و رو به حریف خود برگشت.
او در اتاق مناظره یک رقیب قدرتمند نشان داد.
رژیم به شکنجه و کشتن مخالفان خود متهم شده است.
او به عنوان یکی از مخالفان اصلی اصلاحات ظاهر شده است.
مخالفان اصلی کاهش پیشنهادی در هزینه های دفاعی اواخر امروز ملاقات خواهند کرد.
در بازی دوم حریف پایش آسیب دید و مجبور به بازنشستگی شد.
مخالفان این پروژه می ترسند که افراد نامطلوب را جذب کند.
رقیب اصلی او در انتخابات نوامبر جیم کراولی خواهد بود.
contender
مدعی
rival
رقیب
adversary
حریف
challenger
شرکت کننده
مخالفت
contestant
دشمن
رزمنده
foe
مشتاق
combatant
نامزد
aspirant
مخالف
مناقشه کننده
opposer
همبستگی
disputant
بازیکن
corrival
رقابت
ورودی
همخوانی داشتن
entrant
دونده
ویر
oppugnant
رقیب همکار
runner
شرکت کننده همکار
vier
نامزد دیگر
رقیب دیگر
fellow contestant
شرکت کننده دیگر
بازیکن دیگر
مخالفان
other contestant
اسب سیاه
طرف مقابل
طرف دیگر
opposing side
متحد
همکار
حامی
accomplice
همدستان
وابسته
cobber
خرچنگ
دوست
helper
یاور
mate
رفیق
شریک
مدافع
دستیار
proponent
طرفدار
مرد اصلی
accessory
لوازم جانبی
confederate
کنفدراسیون
collaborator
همراه و همدم
companion
مشاور
گروه
cohort
بهتر
comrade
کمک کننده
abetter
پیرو
abettor
کمک
henchman
متذکر
کمکی
cooperator
همدست
conniver
قائم مقام
accessary
workmate
coconspirator