supporter
supporter - حامی
noun - اسم
UK :
US :
کسی که از یک فرد، گروه یا طرح خاصی حمایت می کند
کسی که یک تیم ورزشی خاص را دوست دارد و اغلب به تماشای بازی آنها می رود
کسی که از ایده، گروه یا شخص خاصی حمایت می کند
کسی که می خواهد یک تیم خاص برنده شود و ممکن است آن را با رفتن به تماشای بازی تیم نشان دهد
فردی که فعالانه به کسی کمک می کند
کسی که کسی یا چیزی را تشویق و تایید می کند
حامیان حقوق زنان به تصمیم دادگاه اعتراض دارند.
شهر پر از هواداران فوتبال بود که منتظر روز بزرگ بودند.
The strongest opposition is likely to come from supporters of nuclear power which was cut sharply in the Clinton budget.
قوی ترین مخالفت احتمالاً از طرف حامیان انرژی هسته ای است که بودجه کلینتون به شدت کاهش یافت.
Nevertheless Kasparov is coming under increasing criticism from his supporters for his stubborn adherence to the Grunfeld Defence.
با این وجود، کاسپاروف به دلیل تبعیت سرسختانه از دفاع گرونفلد مورد انتقاد شدید حامیانش قرار می گیرد.
چگونه او بدون توهین به حامیان خود در اتاق هیئت مدیره شرکت، پوپولیست به نظر می رسد؟
حامیان آن در خیابان ها ممکن است در اولین نشانه مشکل از بین بروند.
یکی از حامیان حزب کارگر
Rangers' supporters replied in kind and so the blood feud went on and on - and continues to this day.
حامیان رنجرز پاسخ مشابهی دادند، و بنابراین خونگیری ادامه یافت - و تا امروز ادامه دارد.
چند هوادار بیرون ورزشگاه دستگیر شدند.
میل از حامیان جدی اصلاحات سیاسی بود.
او همیشه یکی از قوی ترین حامیان نخست وزیر بود.
It was the revolutionaries who were the villains, the Royals and their supporters the good and kind and handsome heroes.
این انقلابیون بودند که شرور بودند، سلطنتی ها و حامیان آنها قهرمانان خوب و مهربان و خوش تیپ بودند.
Hormel is a long-time supporter of the Democratic Party and there were no suggestions of wrongdoing on his part.
هورمل از حامیان دیرینه حزب دمکرات است و هیچ پیشنهادی مبنی بر تخلف از سوی او وجود نداشت.
یک حامی قوی / وفادار / سرسخت / سرسخت
Labour supporters
حامیان کارگری
مجله برای اعضا و هواداران رایگان است.
حدود صد نفر از هواداران او برای عدالت خواهی تجمع کردند.
I'm an Arsenal supporter.
من طرفدار آرسنال هستم.
Supporters rallied to his assistance when he was declared bankrupt.
هنگامی که او اعلام ورشکستگی شد، هواداران به کمک او جمع شدند.
امپراتور قبل از پایان جنگ توسط نزدیکترین حامیانش ترک شد.
The opposition leader addressed a rally of 50 000 supporters.
رهبر اپوزیسیون در یک تجمع 50000 نفری از هواداران سخنرانی کرد.
این حزب به نگرانی های حامیان مردمی خود گوش نداده است.
There has now been a backlash among government supporters.
در حال حاضر واکنش شدیدی در میان حامیان دولت ایجاد شده است.
حامی فعال تغییرات دموکراتیک
حامیان سرسخت نظام قدیم
برای جذب حامیان به هدف
هر دو دسته از هواداران گل فوق العاده را تشویق کردند.
تنها هواداران سرسخت این تیم تا پایان مسابقه باقی ماندند.
انبوهی از هواداران فوتبال را تشویق می کنند
او یکی از قوی ترین حامیان رئیس جمهور در صنعت است.
هزاران هوادار برای فینال جام حذفی به لندن سفر کرده اند.
حامیان این لایحه انتظار دارند که تصویب شود.
او از حامیان قوی حقوق کشورهاست.
مدافع
قهرمان
backer
پشتیبان
promoter
مروج
apostle
رسول
exponent
توان
proponent
طرفدار
protagonist
قهرمان داستان
دوست
adherent
وابسته
partisan
پارتیزان
expounder
توضیح دهنده
booster
تقویت کننده
upholder
نگهدارنده
espouser
قاصد
advocator
هیرووفانت
herald
انجیل کننده
hierophant
انجیل
gospeler
پالادین
gospeller
رای دهنده
paladin
مومن
defender
معذرت خواهی
votary
نگهبان
believer
دوم
apologist
حامل
sustainer
پارکلیت
guardian
وان-صاعقه
seconder
bearer
paraclete
tub-thumper
حریف
adversary
آنتاگونیست
antagonist
رقیب
challenger
دشمن
بدخواه
foe
مخالفت
rival
مدعی
detractor
شرکت کننده
مخالف
رهبر
contender
منتقد
contestant
کوریفئوس
opposer
مدیر
رئیس
برتر
coryphaeus
استاد
کوبنده
شورشی
دشمنی
superior
غریبه
رقابت
knocker
همبستگی
rebel
مانع
nemesis
جراحت
انسداد
corrival
hindrance
blockage
obstruction