critic
critic - منتقد
noun - اسم
UK :
US :
کسی که کارش قضاوت در مورد ویژگی های خوب و بد هنر، موسیقی، فیلم و غیره است
کسی که از یک شخص، سازمان یا ایده انتقاد می کند
کسی که می گوید من کسی یا چیزی را تایید نمی کنم
کسی که کارش این است که نظرش را در مورد چیزی بخصوص فیلم، کتاب، موسیقی و غیره بدهد.
شخصی که کارش نظر دادن درباره کتاب، فیلم یا موسیقی و تئاتر است
شخصی که با چیزی مخالفت می کند یا با کسی مخالفت می کند
Daley accused critics of the city's Police Department of lying.
دیلی منتقدان اداره پلیس شهر را به دروغگویی متهم کرد.
The Thatcher record since 1979 has been accompanied by a good deal of inflationary rhetoric from both supporters and critics.
رکورد تاچر از سال 1979 تاکنون با لفاظی های تورمی زیادی از سوی حامیان و منتقدان همراه بوده است.
He was viewed by critics as being secretive, arrogant and aloof, but supporters described him as progressive and effective.
منتقدان او را مخفی، متکبر و گوشه گیر می دانستند، اما حامیان او را مترقی و مؤثر توصیف کردند.
با توجه به تعداد افراد محروم، منتقدان خزانه داری کل این پیشنهاد را به سخره می گیرند.
راجر ایبرت منتقد سینما شریک جدیدی برای برنامه تلویزیونی نقد فیلم خود دارد.
او به عنوان منتقد غذا برای یک روزنامه محلی شروع به کار کرد.
نخست وزیر در یک سخنرانی تلویزیونی به منتقدان خود پاسخ داد.
منتقدان پروتستان که به دنبال مذهبی عاری از سحر و جادو بودند، کتاب مقدس را در کنار خود به خدمت گرفتند.
روزنامه نگاران جدی و منتقدان اجتماعی حداقل تا آنجا که به اخبار مربوط می شود، پاسخی دارند.
فکر نمیکردم این کتاب به آن اندازه که منتقدان میگویند بد باشد.
منتقدانی در روزنامه ها وجود داشتند که زنده بودن و دقت کتاب ها را ستوده بودند.
او به مدت پنج سال منتقد تئاتر برای نیویورکر بود.
یک فیلم/یک هنر/یک منتقد موسیقی
Bradley Cooper's gripping performance has been praised by critics.
بازی جذاب بردلی کوپر توسط منتقدان تحسین شده است.
منتقدان فیلم را دوست داشتند.
او به یکی از سرسخت ترین منتقدان حزب حاکم تبدیل شده است.
یک منتقد خشن / خشن / پر سر و صدا
منتقد مراقبت های بهداشتی خصوصی
منتقدان این نقاشی ها را زباله های بی ارزش توصیف کردند.
برخی از منتقدان او را «دنیرو جدید» می نامند.
این فیلم توسط منتقدان به عنوان یک قطعه پیروزمند از رئالیسم مورد استقبال قرار گرفت.
این نمایشنامه توسط منتقدان مورد توجه قرار گرفت.
He's a restaurant critic for ‘The Times’.
او منتقد رستوران «تایمز» است.
چندین منتقد ادبی نقدهای نامطلوب بر رمان اول او نوشتند.
منتقدان اشاره می کنند که فقر هنوز وجود دارد.
او اکنون یکی از منتقدان اصلی صنعت هسته ای است.
من بدترین منتقد خودم هستم.
او به دنبال فرصتی برای اثبات اشتباه منتقدانش است.
او یکی از شدیدترین منتقدان شوهرش است.
an outspoken critic of government policy
منتقد صریح سیاست های دولت
منتقدان او می گویند که او حزب را به سمت فاجعه سوق می دهد.
او بدترین منتقد خودش است (= خودش را به شدت قضاوت می کند).
او منتقد فیلم/تئاتر برای Irish Times است.
این نمایشنامه با استقبال خوبی از سوی منتقدان مواجه شده است.
منتقدان از آن متنفر بودند، اما در گیشه محبوب بود.
او یکی از سرسخت ترین منتقدان این دولت بوده است.
pundit
کارشناس
تحلیلگر
evaluator
ارزیاب
مفسر
commentator
قدرت
appraiser
بازبین
خبره
reviewer
قضاوت کنید
connoisseur
مترجم
دانش آموز
interpreter
مشاهده کننده
scholiast
حاشیه نویس
نویسنده
annotator
نظارت کنید
توان
توضیح دهنده
exponent
داور
expounder
تفسیر کردن
arbiter
بلندگو
exegete
مقالهنویس
expositor
روزنامه نگار
وبلاگ نویس
نظر دهنده
analyzer
تفسیر
columnist
فرومیت
خبرنگار
blogger
commenter
commentariat
forumite
amateur
آماتور
nonexpert
غیر متخصص
inexpert
بی خبره
ignoramus
نادان