serious
serious - جدی
adjective - صفت
UK :
US :
جدیت
یک موقعیت جدی، مشکل، تصادف و غیره بسیار بد یا خطرناک است
مهم است و نیاز به فکر یا توجه زیادی دارد
if someone is serious about something they say or plan to do they really mean it and are not joking or pretending
اگر کسی در مورد چیزی که میگوید یا قصد انجامش را دارد جدی باشد، واقعاً منظورش است و شوخی یا تظاهر نمیکند
کسی که جدی است بسیار ساکت و معقول است و زیاد نمی خندد و شوخی نمی کند
کمی نگران یا ناراضی
یک رابطه عاشقانه جدی احتمالا برای مدت طولانی ادامه خواهد داشت
علاقه زیادی به یک فعالیت یا موضوع دارد و زمان زیادی را صرف انجام آن می کند
بسیار خوب و اغلب گران است
برای تأکید بر اینکه شما در مورد مقدار زیادی از چیزی صحبت می کنید استفاده می شود
بسیار بد - در مورد مشکلات، تصادفات، بیماری ها یا جنایات استفاده می شود
بسیار جدی - در مورد مشکلات، جراحات و بیماری ها استفاده می شود
used about a situation that is very serious and worrying, especially because it is dangerous or seems likely to get worse
در مورد موقعیتی استفاده می شود که بسیار جدی و نگران کننده است، به ویژه به این دلیل که خطرناک است یا به نظر می رسد احتمال بدتر شدن آن وجود دارد
used about an illness problem or situation that has become very serious or dangerous and needs to be dealt with quickly
در مورد بیماری، مشکل یا موقعیتی استفاده می شود که بسیار جدی یا خطرناک شده است و باید به سرعت با آن برخورد شود
used about a situation or problem that is very serious or dangerous especially because a lot of people need urgent help
در مورد موقعیت یا مشکلی استفاده می شود که بسیار جدی یا خطرناک است، به ویژه به این دلیل که بسیاری از افراد به کمک فوری نیاز دارند
در مورد موقعیتی استفاده می شود که بسیار جدی و خطرناک است و ممکن است ناگهان بدتر شود
در مورد موقعیت، بیماری یا شرایطی استفاده می شود که در آن شخصی ممکن است بمیرد
بسیار جدی بودن - زمانی که موقعیتی بسیار فوری یا مهم است استفاده می شود
نه شوخی یا خنده یا تظاهر نکردن
بسیار جدی به دلیل یک مناسبت یا مراسم مهم یا غم انگیز
quiet and very serious – used especially about the way people look when something important or worrying happens
ساکت و بسیار جدی - مخصوصاً در مورد ظاهر افراد هنگام وقوع اتفاق مهم یا نگران کننده استفاده می شود
غمگین، ساکت یا جدی به این دلیل که چیزی ناخوشایند یا نگران کننده اتفاق افتاده یا قرار است اتفاق بیفتد
بسیار جدی و صمیمانه - اغلب در مورد کسی که جوان است و خیلی با تجربه نیست استفاده می شود
اثر شدید؛ بد
بسیار بیمار
شوخی یا قصد خنده دار نیست
یک فرد جدی ساکت است، با دقت به چیزها فکر می کند و زیاد نمی خندد
مصمم به دنبال کردن یک برنامه اقدام خاص است
If two people who have a loving relationship are serious about each other they intend to stay with each other for a long time and possibly marry
اگر دو نفری که رابطه عاشقانه دارند در مورد یکدیگر جدی باشند، قصد دارند مدت طولانی با یکدیگر بمانند و احتمالاً ازدواج کنند.
نیاز یا سزاوار توجه کامل شماست
شدید در درجه یا مقدار
در نوع خود بسیار خوب است
یک بیماری / جرم / جنایت جدی
یک مشکل/مسئله جدی
برای ایجاد صدمه / آسیب / آسیب جدی
آنها تهدیدی جدی برای امنیت هستند.
عواقب آن می تواند جدی باشد.
چند سال پیش، این شرکت با مشکل جدی مواجه بود.
اقتصاد آنها همچنان با چالش های جدی مواجه است.
او در مشکلات مالی جدی است.
او اکنون در شرایط وخیم در بیمارستان بلفاست است.
این وضعیت می تواند برای او بسیار جدی باشد.
یک لحظه جدی باش؛ این مهم است.
می ترسم آدم خیلی جدی ای نباشم.
باور کنید من کشنده (= فوق العاده) جدی هستم.
نخندید، پیشنهاد جدی است.
آیا او در مورد فروش خانه جدی است؟
او میدانست که زمان آن رسیده است که در مورد کاهش وزن جدی بگیرد.
او واقعاً در مورد پنی جدی است و می خواهد نامزد کند.
او دوست پسر جدی ندارد.
شما نمی توانید جدی باشید! (= حتما شوخی میکنی)
فکر می کنی من انجامش دادم؟ جدی باش! (= پیشنهاد شما مسخره است)
یک مقاله جدی
یک روزنامه جدی
قدردانی از موسیقی جدی
serious drama/fiction
درام / داستانی جدی
یک موضوع جدی
serious questions/concerns/doubts
سؤالات / نگرانی / تردیدهای جدی
serious allegations/charges
اتهامات / اتهامات جدی
وقت آن است که به این موضوع توجه جدی داشته باشیم.
لطفا قبل از تصمیم گیری کمی فکر کنید.
این موضوع کمتر مورد توجه جدی قرار گرفته است.
ما باید به کار جدی پرداختن به هزینه ها بپردازیم.
glum
غمگین
solemn
رسمی
austere
سختگیر
cheerless
بی روح
contemplative
متفکر
deadpan
مرده
قبر
شدید، قوی
pensive
somberUS
somberUS
ماند
staid
عبوس
stern
تشکیل شده
sullen
دورو
composed
ضعیف
dour
مراسم تشییع جنازه
downbeat
تلخ
funereal
بی طنز ایالات متحده
grim
بی طنز انگلستان
humorlessUS
درون نگر
humourlessUK
بی شادی
introspective
صورت دراز
joyless
بدون مزخرف
long-faced
منعکس کننده
no-nonsense
مصمم
reflective
حل شد
resolute
نشخوار کننده
resolved
آرام بخش
ruminative
sombreUK
sedate
رام شده است
sombreUK
subdued
خوشحال
cheerful
بشاش
upbeat
خوشبین
blithe
دلسوزی
buoyant
شناور
carefree
بی خیال
cheery
شاد
chirpy
چهچه
jolly
با نشاط
jovial
شادی آور
joyful
راحت
joyous
دلسوز
merry
روشن
آرام
blithesome
اسان گیر
جوشان
calm
تلنگر
easy-going
همجنس گرا
effervescent
خوش شانس
flippant
با روحیه بالا
شوخی
gleeful
عقب گذاشته
happy-go-lucky
زنده
high-spirited
بازیگوش
jocular
laid back
laid-back
lighthearted
light-hearted
lively
playful