serious

base info - اطلاعات اولیه

serious - جدی

adjective - صفت

/ˈsɪriəs/

UK :

/ˈsɪəriəs/

US :

family - خانواده
seriousness
جدیت
seriously
به طور جدی
google image
نتیجه جستجوی لغت [serious] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a serious illness/offence/crime


    یک بیماری / جرم / جنایت جدی

  • a serious problem/issue


    یک مشکل/مسئله جدی

  • to cause serious injury/damage/harm


    برای ایجاد صدمه / آسیب / آسیب جدی

  • They pose a serious threat to security.


    آنها تهدیدی جدی برای امنیت هستند.

  • The consequences could be serious.


    عواقب آن می تواند جدی باشد.

  • A few years ago the company was in serious trouble.


    چند سال پیش، این شرکت با مشکل جدی مواجه بود.

  • Their economies continue to face serious challenges.


    اقتصاد آنها همچنان با چالش های جدی مواجه است.

  • She is in serious financial trouble.


    او در مشکلات مالی جدی است.

  • She is now in a serious condition in Belfast Hospital.


    او اکنون در شرایط وخیم در بیمارستان بلفاست است.


  • این وضعیت می تواند برای او بسیار جدی باشد.

  • Be serious for a moment; this is important.


    یک لحظه جدی باش؛ این مهم است.

  • I'm afraid I'm not a very serious person.


    می ترسم آدم خیلی جدی ای نباشم.

  • Believe me I'm deadly (= extremely) serious.


    باور کنید من کشنده (= فوق العاده) جدی هستم.

  • Don't laugh it's a serious suggestion.


    نخندید، پیشنهاد جدی است.

  • Is she serious about wanting to sell the house?


    آیا او در مورد فروش خانه جدی است؟

  • He knew it was time to get serious about losing weight.


    او می‌دانست که زمان آن رسیده است که در مورد کاهش وزن جدی بگیرد.

  • He's really serious about Penny and wants to get engaged.


    او واقعاً در مورد پنی جدی است و می خواهد نامزد کند.

  • She doesn’t have a serious boyfriend.


    او دوست پسر جدی ندارد.

  • You can't be serious! (= you must be joking)


    شما نمی توانید جدی باشید! (= حتما شوخی میکنی)

  • You think I did it? Be serious! (= what you suggest is ridiculous)


    فکر می کنی من انجامش دادم؟ جدی باش! (= پیشنهاد شما مسخره است)


  • یک مقاله جدی


  • یک روزنامه جدی

  • an appreciation of serious music


    قدردانی از موسیقی جدی

  • serious drama/fiction


    درام / داستانی جدی


  • یک موضوع جدی

  • serious questions/concerns/doubts


    سؤالات / نگرانی / تردیدهای جدی

  • serious allegations/charges


    اتهامات / اتهامات جدی


  • وقت آن است که به این موضوع توجه جدی داشته باشیم.


  • لطفا قبل از تصمیم گیری کمی فکر کنید.

  • The subject has received little serious attention.


    این موضوع کمتر مورد توجه جدی قرار گرفته است.


  • ما باید به کار جدی پرداختن به هزینه ها بپردازیم.

synonyms - مترادف
  • glum


    غمگین

  • solemn


    رسمی

  • austere


    سختگیر

  • cheerless


    بی روح

  • contemplative


    متفکر

  • deadpan


    مرده


  • قبر


  • شدید، قوی

  • pensive


    somberUS

  • somberUS


    ماند

  • staid


    عبوس

  • stern


    تشکیل شده

  • sullen


    دورو

  • composed


    ضعیف

  • dour


    مراسم تشییع جنازه

  • downbeat


    تلخ

  • funereal


    بی طنز ایالات متحده

  • grim


    بی طنز انگلستان

  • humorlessUS


    درون نگر

  • humourlessUK


    بی شادی

  • introspective


    صورت دراز

  • joyless


    بدون مزخرف

  • long-faced


    منعکس کننده

  • no-nonsense


    مصمم

  • reflective


    حل شد

  • resolute


    نشخوار کننده

  • resolved


    آرام بخش

  • ruminative


    sombreUK

  • sedate


    رام شده است

  • sombreUK


  • subdued


antonyms - متضاد

  • خوشحال

  • cheerful


    بشاش

  • upbeat


    خوشبین

  • blithe


    دلسوزی

  • buoyant


    شناور

  • carefree


    بی خیال

  • cheery


    شاد

  • chirpy


    چهچه

  • jolly


    با نشاط

  • jovial


    شادی آور

  • joyful


    راحت

  • joyous


    دلسوز

  • merry


    روشن


  • آرام

  • blithesome


    اسان گیر


  • جوشان

  • calm


    تلنگر

  • easy-going


    همجنس گرا

  • effervescent


    خوش شانس

  • flippant


    با روحیه بالا

  • gay


    شوخی

  • gleeful


    عقب گذاشته

  • happy-go-lucky


    زنده

  • high-spirited


    بازیگوش

  • jocular


  • laid back


  • laid-back


  • lighthearted


  • light-hearted


  • lively


  • playful


لغت پیشنهادی

heavily

لغت پیشنهادی

bargeman

لغت پیشنهادی

sexuality