matter
matter - موضوع
noun - اسم
UK :
US :
موضوع یا موقعیتی که باید به آن فکر کنید یا به آن بپردازید
ماده ای که همه چیز در جهان از آن ساخته شده است، از جمله جامدات، مایعات و گازها
ماده ای که از مواد زائد، مواد جامد و غیره تشکیل شده است
یک ماده زرد یا سفید در زخم یا کنار چشم شما
مهم بودن، به ویژه برای مهم بودن برای شما، یا تأثیرگذاری بر آنچه اتفاق می افتد
موقعیت یا موضوعی که در حال بررسی یا بررسی است
موقعیتی که با آن برخورد می شود یا مورد بحث قرار می گیرد
می گفت که چیزی وضعیت بد یا دشوار را بدتر کرده است
اگر چیزی مربوط به اعتماد به نفس، شانس، انتظار و غیره است، این تنها چیزی است که برای تحقق آن نیاز دارید
خیلی جدی باشد و موقعیتی نباشد که مردم با آن شوخی کنند
دلیل درد، نگرانی یا مشکل
ماده فیزیکی در کیهان
ماده ای از نوع خاص
یک ماده یا چیزهایی از یک نوع خاص
در عباراتی استفاده می شود که توضیح می دهد که یک مقدار یا مدت زمان چقدر کم است
مهم بودن یا تاثیر گذاشتن بر اتفاقات
دلیل درد یا نگرانی
ماده نیز نوع خاصی از ماده است
مهم بودن
موضع خود لاولاک در مورد پیوستار مورد توجه زیادی قرار گرفته است.
ریک علاقه خاصی به مسائل مالی نداشت.
Rick wasn't particularly interested in financial matters.
قرائت مه آلود از ماده مه آلود.
مستی مادلین او کمکی به مسائل نمی کرد.
هیچ کس هیچ وقت با من درست رفتار نمی کند، مهم نیست چقدر تلاش می کنم.
دو پزشک-قانونگذار گفتند که مهم نیست که چگونه کار می کند، این ایده نگرانی های اخلاقی را برای حرفه پزشکی ایجاد می کند.
No matter how it worked, the idea raises ethical concerns for the medical profession two physician-legislators said.
آنها در حال بررسی ناحیه ای از فضا هستند که حاوی بیش از مقدار معمول ماده است.
نیروهای اعمال شده بین ذرات ماده
مسائل خارجی تنها موضوعاتی نبود که در مورد آن بحث می کردیم.
این جلسه برای رسیدگی به موضوع جدی نژادپرستی احتمالی در شیوه های استخدام ما برگزار می شود.
This meeting is being held to deal with the serious matter of possible racism in our hiring practices.
ما باید خودمان در مورد موضوع بحث کنیم.
موضوع چیه؟ مشکلی وجود دارد؟
چیزی هست؟
آیا چیزی برای باب مشکل است؟ به نظر می رسد او بسیار ضعیف است.
چیزی در چشمان من وجود دارد.
«ما یک تلویزیون جدید خریدیم.» «مشکل قبلی چه بود؟»
امروز چه مشکلی داری (= چرا اینطور رفتار می کنی)؟
What on earth was the matter with her she wondered. She’d come here to enjoy herself and here she was, stuck on her own in the hotel.
او با تعجب فکر کرد که مشکل او چیست؟ او به اینجا آمده بود تا از خودش لذت ببرد و اینجا بود که خودش در هتل گیر کرده بود.
این یک موضوع خصوصی است.
آنها موضوعات مهمی برای گفتگو داشتند.
او ممکن است برای برخی از مسائل تجاری به کمک شما نیاز داشته باشد.
financial/legal/political matters
مسائل مالی/حقوقی/سیاسی
آنها در تئوری توافق کرده اند، اما اکنون باید در مورد مسائل عملی بحث کنیم.
موضوع باید به یک مدیر ارشد ارجاع داده شود.
آیا انتخابی در این مورد دارم؟
من همیشه در مورد مسائل سیاسی با او مشورت می کردم.
این موضوع به پلیس (= رسیدگی به آنها) است.
این موضوع باعث نگرانی بیشتر حاضران شد (= چیزی که نگران آن بودند).
این باید یک موضوع ساده برای بررسی می بود.
این کار آسانی نبود که او نظرش را تغییر دهد.
بیایید به موضوع در دست بپردازیم (= آنچه اکنون باید با آن برخورد کنیم).
من آماده نبودم که اجازه دهم موضوع از بین برود (= بحث در مورد آن را متوقف کنید).
We have sent these concerns to Professor Tribe and now consider the matter closed (= it is finished).
ما این نگرانی ها را برای پروفسور طایفه فرستادیم و اکنون موضوع را مختومه بدانید (= تمام شده است).
من احساس نمی کردم که ما به اصل موضوع (= مهمترین بخش) رسیده ایم.
و این اصل موضوع است (= مهمترین چیز در مورد وضعیت).
و سپس موضوع کوچک پنجاه پوندی است که به من مدیونی.
متأسفانه هیچ کاری نمی توانیم برای بهبود اوضاع انجام دهیم.
کلیدها را فراموش کرده بودم، که کمکی به مسائل نکرد.
و بعد، بدتر از همه، پدر و مادرش آمدند.
تصمیم گرفتم که کارها را به دست خودم بگیرم (= خودم به اوضاع رسیدگی کنم).
با استعفای او کارها به سر آمد (= اوضاع بسیار سخت شد).
یادگیری رانندگی همگی یک امر هماهنگی است.
ماده
مواد
constituents
اجزای تشکیل دهنده
elements
عناصر
چیز
entities
موجودیت ها
materialness
مادی بودن
متوسط
ماده فیزیکی
بدن
ماده خام
پارچه
flesh-and-blood
گوشت و خون
عنصر
incarnation
تجسم
جزء
اشیاء
objects
مقالات
تشکیل دهنده
articles
عرضه
constituent
چوب
موجودی
منسوجات
timber
کالاهای حیاط
کالاهای قطعه
textile
ظرفیت
materiel
پتانسیل
yard goods
piece goods
abstract
خلاصه
مفهوم
inanimate
بی جان
insignificance
بی اهمیت بودن
meaninglessness
بی معنی بودن
هیچ چی
nothingness
هیچی
zero
صفر
اندیشه
ignorance
جهل
nonobject
غیر شیء
ایده
nonexistence
عدم وجود
nonentity
موضوع
بطلان
nullity
غیر مادی بودن
immateriality
ایده انتزاعی
abstract idea