hare

base info - اطلاعات اولیه

hare - خرگوش

noun - اسم

/her/

UK :

/heə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [hare] در گوگل
description - توضیح
  • an animal like a rabbit but larger, which can run very quickly


    حیوانی مانند خرگوش اما بزرگتر که می تواند خیلی سریع بدود


  • دویدن یا رفتن خیلی سریع

  • an animal like a large rabbit that can run very fast and has long ears


    حیوانی مانند خرگوش بزرگ که می تواند خیلی سریع بدود و گوش های بلندی دارد

  • to run or go very quickly usually in an uncontrolled way


    برای دویدن یا رفتن خیلی سریع، معمولاً به صورت کنترل نشده

  • a small furry animal with long ears that is like a large rabbit and can run fast


    حیوانی کوچک و پشمالو با گوش های بلند که مانند خرگوش بزرگ است و می تواند سریع بدود

  • The only terminal casualty of this extraordinary occurrence, apart from the aeroplane, was a hare which it struck on landing.


    تنها تلفات پایانی این حادثه خارق العاده، به غیر از هواپیما، خرگوشی بود که هنگام فرود به آن برخورد کرد.

  • But hare and even the odd gazelle were available locally.


    اما خرگوش و حتی غزال عجیب و غریب به صورت محلی در دسترس بودند.

  • As her scythe moved mechanically through the bean field a sandy-colored hare was startled out of its hiding place.


    هنگامی که داس او به طور مکانیکی در میان مزرعه لوبیا حرکت می کرد، یک خرگوش شنی رنگ از مخفیگاهش بهت زده شد.

  • Then he took off in fast flight and l saw him in vigorous chase after a snowshoe hare.


    سپس با پرواز سریع از زمین بلند شد و من او را در تعقیب شدید یک خرگوش کفش برفی دیدم.

  • And the rich savoury smell of the hare drifted down to meet her turning her stomach.


    و بوی غنی و خوش طعم خرگوش به دیدار او سرازیر شد و شکمش را چرخاند.


  • متاسفانه پیدا کردن خرگوش وحشی بسیار دشوار است.

  • Younger hares take well to marinating and roasting rare; older ones need to be braised or stewed.


    خرگوش‌های جوان به‌خوبی مرینیت و برشته کردن کمیاب را انجام می‌دهند. بزرگترها باید آب پز یا آب پز شوند.

example - مثال
  • I saw her haring off down the road after Molly.


    او را دیدم که بعد از مولی از جاده خارج می شود.

synonyms - مترادف
  • coney


    مخروطی

  • jackrabbit


    خرگوشه

  • lagomorph


    لاگومورف

  • leveret


    اهرم

  • bunny


    خرگوش کوچک

  • cony


    ماهی مخروطی

  • coney-fish


    دم پنبه ای

  • cottontail


    لاپین

  • lapin


    کونیکلوس

  • cuniculus


    دلار


  • گوزن

  • doe


    چینچیلا

  • chinchilla


    خرگوش

  • rabbit


    خرگوش اسم حیوان دست اموز

  • bunny rabbit


antonyms - متضاد
  • crawl


    خزیدن

  • creep


    بهم زدن

  • poke


    تخريب

  • plod


    ادامه دهید


  • سونگر

  • saunter


    قدم زدن

  • stroll


    یورتمه سواری

  • trot


    با سرعت حلزون حرکت کنید

  • move at a snail's pace


    هجوم بردن


  • خط تیره

  • dash


    اجرا کن

  • run


    نژاد


  • عجله کن

  • hurry


    سرعت


  • شلیک


  • حرفه


  • دویدن

  • scurry


    پرواز

  • fly


    تند زدن

  • hasten


    پیچ

  • hurtle


    اشک

  • bolt


    بزرگنمایی


  • زیپ

  • zoom


    قاتل

  • zip


    اسکات

  • scuttle


    کمربند

  • scoot


    پوست انداختن


  • بشکه

  • pelt


    شلوغی


  • bustle


لغت پیشنهادی

aching

لغت پیشنهادی

lasted

لغت پیشنهادی

venture