shoot
shoot - شلیک
verb - فعل
UK :
US :
کشتن یا زخمی کردن عمدی شخصی با استفاده از اسلحه
برای اینکه یک گلوله یا تیر از یک سلاح بیرون بیاید
تیراندازی و کشتن حیوانات یا پرندگان به عنوان یک ورزش
به سرعت در یک جهت خاص حرکت کند یا چیزی را به این طریق حرکت دهد
to kick or throw a ball in a sport such as football or basketball towards the place where you can get a point
لگد زدن یا پرتاب توپ در ورزش هایی مانند فوتبال یا بسکتبال به سمت جایی که می توانید امتیاز بگیرید
عکس گرفتن یا فیلم گرفتن از چیزی
اگر درد در بدن شما جاری شود، احساس می کنید که به سرعت از آن عبور می کند
اگر گیاه جوانه بزند، قسمت جدیدی از آن شروع به رشد می کند، به خصوص ساقه و برگ جدید
برای حرکت دادن پیچ روی یک در به طوری که در حالت قفل یا باز باشد
استفاده از تفنگ برای شلیک گلوله یا کشتن یا زخمی کردن شخصی با استفاده از تفنگ
شلیک گلوله از تفنگ یا فرستادن یک جسم انفجاری به سمت کسی یا چیزی
برای فرستادن یک موشک یا موشک بزرگ به هوا
برای شروع تیراندازی
to fire shells (=metal containers filled with an explosive substance) at enemy soldiers, cities etc in a war using large guns
شلیک گلوله (=ظروف فلزی پر از مواد منفجره) به سمت سربازان دشمن، شهرها و غیره در جنگ، با استفاده از تفنگ های بزرگ.
برای حمله طولانی مدت به یک مکان با گلوله یا بمب
شلیک کردن به کسی یا چیزی بدون اینکه با دقت زیادی هدف قرار بگیرد
به کسی می گفت که شروع به صحبت کند
the part of a plant that comes up above the ground when it is just beginning to grow or a new part that grows on an existing plant
قسمتی از گیاه که وقتی تازه شروع به رشد می کند از سطح زمین بالا می آید یا قسمت جدیدی که روی گیاه موجود رشد می کند.
موقعیتی که کسی عکس می گیرد یا فیلم می سازد
موقعیتی که مردم برای ورزش به پرندگان یا حیوانات شلیک می کنند، یا منطقه زمینی که این کار را انجام می دهند
برای نشان دادن اینکه از چیزی ناراحت یا ناامید هستید استفاده می شود
برای افزایش سریع تعداد یا مقدار
to fire a bullet or an arrow, or to hit injure, or kill a person or animal by firing a bullet or arrow at him her or it
شلیک گلوله یا تیر، یا اصابت، مجروح کردن یا کشتن یک فرد یا حیوان با شلیک گلوله یا تیر به سوی او، او یا آن
to try to score points for yourself or your team in sports involving a ball by kicking, hitting, or throwing the ball towards the goal
تلاش برای کسب امتیاز برای خود یا تیمتان، در ورزش هایی که شامل توپ است، با لگد زدن، ضربه زدن یا پرتاب توپ به سمت دروازه
برای بازی بسکتبال
خیلی سریع و مستقیم در یک جهت خاص حرکت کند
به سرعت از چیزی عبور کردن یا از کنار آن گذشتن
استفاده از دوربین برای ضبط فیلم یا عکس گرفتن
برای انجام یک بازی استخر یا تلخ
یک داروی غیرقانونی را با تزریق آن به خود مصرف کنید
the first part of a plant to appear above the ground as it develops from a seed or any new growth on an already existing plant
اولین قسمت گیاهی که در هنگام رشد از یک دانه یا هر گونه رشد جدید روی یک گیاه موجود در بالای زمین ظاهر می شود.
Don't shoot—I surrender.
شلیک نکن - من تسلیم شدم.
پلیس به ندرت برای کشتن تیراندازی می کند (= تلاش برای کشتن افرادی که به آنها تیراندازی می کنند).
به سربازان دستور داده شد که در هنگام دید (= به محض دیدن کسی) تیراندازی کنند.
تیراندازی نیروها به سمت دشمن
آیا قبلاً به تفنگ شلیک کرده اید؟
قفل را تیراندازی کردند (= با تیراندازی آن را برداشتند).
او یک گلوله به سمت من شلیک کرد اما از دست داد.
از کمانش تیری پرتاب کرد.
او در یک حمله افسردگی به خود شلیک کرد.
او بر اثر اصابت گلوله به سرش دچار آسیب مغزی شد.
آنها هنگام تلاش برای فرار از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفتند.
مردی از ناحیه پا مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
در این مبارزه سارق با اسلحه خود مورد اصابت گلوله قرار گرفت.
در جریان این حادثه چهار پلیس کشته شدند.
در جریان این سرقت سه نفر به ضرب گلوله کشته شدند.
روزی چهل نفر در این کشور تیرباران می شوند و کشته می شوند.
او به خاطر جنایتی که مرتکب نشده بود به ضرب گلوله کشته شد.
آیا این اسلحه واقعا شلیک می کند؟
این فقط یک تفنگ اسباب بازی است - گلوله واقعی شلیک نمی کند.
برای تیراندازی به قرقاول ها
آنها به اسکاتلند تیراندازی می کنند.
Cameras ready? OK shoot!
دوربین ها آماده هستند؟ باشه شلیک کن
برای فیلمبرداری / فیلم / صحنه
گروه فیلمبرداری برای فیلمبرداری بیشتر به منطقه بازگشتند.
من موفق شدم از فیل ها قبل از ناپدید شدن در درختان عکس بگیرم.
فیلم کجا فیلمبرداری شد؟
این فیلم سیاه و سفید فیلمبرداری شده است.
فیلم به زیبایی فیلمبرداری و تدوین شده است.
این فیلم در لوکیشن دره مرگ فیلمبرداری شده است.
یک هواپیما در آسمان شلیک کرد.
دستش بیرون زد تا مچ دستم را بگیرد.
آتش
پوسته
bombard
بمباران
تفنگ
plug
پلاگین
ترکیدن
pump
پمپ
snipe
اسنایپ
zap
zap
drill
مته
گلدان
کیسه
آتش در
آتش بر روی
اسلحه پایین
آتش باز
انتخاب کردن
شلیک کردن
blaze away
شعله ور شدن
منفجر کردن
mow down
چال کردن
آتش باز در
آتش باز کردن
ماشه را بکش
snipe at
اسنایپ در
اجازه پرواز
اجازه پرواز در
پمپ پر از سرب
یک گلوله بگذار
قرار دادن در مقابل جوخه تیراندازی
رها کن با