shell

base info - اطلاعات اولیه

shell - پوسته

noun - اسم

/ʃel/

UK :

/ʃel/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [shell] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [shell] در گوگل
description - توضیح
  • the hard outer part that covers and protects an egg nut or seed


    قسمت بیرونی سخت که تخم، مغز یا دانه را می پوشاند و از آن محافظت می کند

  • the hard protective covering of an animal such as a snail, mussel, or crab


    پوشش محافظ سخت حیواناتی مانند حلزون، صدف یا خرچنگ


  • ظرفی فلزی مانند گلوله بزرگ که پر از مواد منفجره است و از تفنگ بزرگ شلیک می شود.

  • a metal tube containing a bullet and an explosive substance


    یک لوله فلزی حاوی یک گلوله و یک ماده منفجره


  • ساختار بیرونی چیزی، به ویژه بخشی از یک ساختمان که با تخریب بقیه آن باقی می ماند

  • to fire shells from large guns at something


    شلیک گلوله از تفنگ های بزرگ به سمت چیزی

  • to remove something such as beans or nuts from a shell or pod


    برای بیرون آوردن چیزی مانند لوبیا یا آجیل از پوسته یا غلاف

  • a very large international oil company which has many petrol stations world-wide


    یک شرکت نفت بین المللی بسیار بزرگ که دارای پمپ بنزین های زیادی در سراسر جهان است

  • the hard outer covering of something especially nuts, eggs, and some animals


    پوشش سخت بیرونی چیزی، به ویژه آجیل، تخم مرغ و برخی از حیوانات

  • the basic outer structure of a building or vehicle especially when the parts inside have been destroyed or taken or have not yet been made


    ساختار بیرونی اصلی یک ساختمان یا وسیله نقلیه، به ویژه زمانی که قطعات داخل آن تخریب شده یا گرفته شده یا هنوز ساخته نشده است.

  • a container usually with a pointed end that is filled with explosives and shot from a large gun


    ظرفی، معمولاً با انتهای نوک تیز، که با مواد منفجره پر شده و از یک تفنگ بزرگ شلیک می شود.

  • a type of boat used for racing, driven by people using oars (= poles with flat ends)


    نوعی قایق که برای مسابقه استفاده می شود و توسط افرادی که از پارو استفاده می کنند رانده می شود (= میله هایی با انتهای صاف)

  • a company that is used to hide illegal activities


    شرکتی که برای پنهان کردن فعالیت های غیرقانونی استفاده می شود

  • to remove peas, nuts, etc. from their shells or their natural covering


    نخود، آجیل و غیره را از پوسته یا پوشش طبیعی آنها جدا کند

  • to fire shells at something


    شلیک گلوله به چیزی

  • the hard outer covering of nuts, eggs, a few vegetables, and some animals


    پوشش سخت بیرونی آجیل، تخم مرغ، چند سبزی و برخی حیوانات

  • a tube filled with explosives that is fired from a large gun


    لوله ای پر از مواد منفجره که از یک تفنگ بزرگ شلیک می شود

  • to remove the hard outer covering of nuts and other foods


    برای برداشتن پوشش سخت بیرونی آجیل و سایر غذاها

  • a company that has been created to hide illegal activities


    شرکتی که برای پنهان کردن فعالیت های غیرقانونی ایجاد شده است

  • a company that has been officially created so that it can be sold to someone who does not want to have to create the company themselves


    شرکتی که به طور رسمی ایجاد شده است تا بتوان آن را به کسی فروخت که نمی خواهد خود شرکت را ایجاد کند


  • شرکتی که در گذشته فعال بود، اما در حال حاضر کار کمی انجام می دهد یا اصلاً فعالیت نمی کند، که شخصی می خرد تا مجبور نباشد شرکت جدیدی ایجاد کند.

  • used to describe an organization that has been created to hide illegal activities


    برای توصیف سازمانی استفاده می شود که برای پنهان کردن فعالیت های غیرقانونی ایجاد شده است

  • A shell had exploded in the body of one of them tearing it to pieces; others were torn and wounded.


    گلوله ای در بدن یکی از آنها منفجر شده بود و آن را تکه تکه کرده بود. دیگران پاره شده و زخمی شدند.

  • It is decorated with electric patterns of beads and shells and rests on wooden runners.


    با نقوش برقی از مهره ها و صدف ها تزئین شده و بر روی رانرهای چوبی قرار گرفته است.

  • clam shells


    صدف صدف

  • Throw away any eggs with cracked shells.


    هر تخم مرغی که پوسته آن ترک خورده است را دور بریزید.

  • Despite their hardy shells they are delicate fishes and easily injured.


    علیرغم پوسته های مقاوم، ماهی های ظریفی هستند و به راحتی آسیب می بینند.

  • The turtle poked its head out of its shell.


    لاک پشت سرش را از غلاف بیرون آورد.

  • a parka with a waterproof nylon shell


    یک پارک با پوسته نایلونی ضد آب

  • Most buildings in the area are just burned-out shells.


    بیشتر ساختمان های این منطقه فقط پوسته های سوخته هستند.

  • Pour the mixture into a prepared pie shell and bake at 375° for 45 minutes.


    مخلوط را در پوسته پای آماده شده بریزید و در دمای 375 درجه به مدت 45 دقیقه بپزید.

example - مثال
  • We collected shells on the beach.


    ما صدف ها را در ساحل جمع آوری کردیم.

  • snail/oyster/clam shells


    صدف حلزون / صدف / صدف صدف

  • walnut shells


    پوست گردو

  • earrings made out of coconut shell


    گوشواره ساخته شده از پوسته نارگیل

  • the shell of a turtle


    پوسته یک لاک پشت

  • pasta shells


    صدفی ماکارونی

  • mortar/artillery shells


    گلوله های خمپاره/ توپخانه

  • A shell burst only yards away from us.


    یک گلوله فقط چند متر دورتر از ما ترکید.

  • Several empty shell casings were found in the area.


    چندین پوسته خالی در این منطقه پیدا شد.

  • The house was now a shell gutted by flames.


    خانه اکنون یک پوسته بود که توسط شعله های آتش سوخته بود.

  • My life has been an empty shell since he died.


    از زمانی که او مرده زندگی من یک پوسته خالی بوده است.

  • The fire reduced the school to a hollow shell.


    آتش مدرسه را به یک پوسته توخالی تبدیل کرد.


  • پوسته بدنه یک ماشین

  • She had developed a shell of indifference.


    او پوسته ای از بی تفاوتی ایجاد کرده بود.

  • She had built up a protective shell around herself.


    او یک پوسته محافظ در اطراف خود ساخته بود.

  • He’s really come out of his shell since he met Marie.


    او از زمانی که ماری را ملاقات کرد واقعاً از پوسته خود بیرون آمده است.

  • Whenever my friends are here she just withdraws into her shell.


    هر وقت دوستان من اینجا هستند، او فقط در پوسته خود عقب می نشیند.

  • Male crabs shed their shells twice a year.


    خرچنگ های نر دو بار در سال پوسته های خود را می ریزند.

  • Remove the mussels from their shells.


    صدف ها را از پوسته شان جدا کنید.

  • The snail went back into its shell.


    حلزون به پوسته خود برگشت.

  • There was a hard outer shell and a tough inner shell.


    یک پوسته بیرونی سخت و یک پوسته داخلی سخت وجود داشت.

  • Two shells hit the roof.


    دو گلوله به سقف اصابت کرد.

  • They braved heavy shell fire to rescue the wounded.


    آنها با شلیک گلوله های سنگین برای نجات مجروحان شهامت کردند.

  • The telltale sound of an incoming shell was heard.


    صدای گویای یک گلوله در حال ورود شنیده شد.

  • a heap of spent brass shells from a machine gun


    انبوهی از گلوله های برنجی مصرف شده از یک مسلسل

  • Brazil nuts have very hard shells.


    آجیل برزیلی پوسته بسیار سختی دارد.

  • A piece of shell fell into the cake mixture.


    یک تکه پوسته داخل مخلوط کیک افتاد.

  • the shell of a snail/crab/tortoise


    پوسته حلزون/خرچنگ/لاک پشت

  • a shell necklace (= a piece of jewellery made out of the shells of small sea creatures)


    گردنبند صدفی (= قطعه جواهر ساخته شده از صدف موجودات دریایی کوچک)

  • the shell of a burned-out farmhouse


    پوسته یک خانه کشاورزی سوخته

  • Artillery and mortar shells were landing in the outskirts of the city.


    گلوله های توپ و خمپاره در حومه شهر فرود آمد.

synonyms - مترادف
  • covering


    پوشش


  • مورد

  • casing


    پوسته


  • غلاف

  • husk


    بدنە ضد آب شناور

  • sheath


    ژاکت

  • hull


    کپسول

  • pod


    مسکن


  • محفظه

  • capsule


    armorUS


  • پیله

  • encasement


    تکان دادن

  • armorUS


    پریکارپ

  • cocoon


    پلاسترون

  • integument


    armourUK

  • shuck


    کاراپاس

  • crust


    دفاع بریتانیا

  • pericarp


    دفاع آمریکا

  • plastron


    مقیاس

  • armourUK


    تکه شکسته

  • carapace


    سپر

  • defenceUK


    پوسته بذر

  • defenseUS


    پوست


  • پوست کندن

  • shard


  • shield




  • sheathing


  • peel


  • rind


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

commands

لغت پیشنهادی

surfers

لغت پیشنهادی

altruism