pour
pour - ریختن
verb - فعل
UK :
US :
برای اینکه مایع یا ماده دیگری را با زاویه نگه داشتن ظرف از داخل یا خارج کند
اگر مقدار زیادی مایع یا دود بیرون بریزد، به مقدار بسیار زیاد از جایی خارج می شود
if a lot of people or things pour into or out of a place a lot of them arrive or leave at the same time
اگر افراد یا چیزهای زیادی به مکانی بریزند یا از آن خارج شوند، تعداد زیادی از آنها به طور همزمان می آیند یا می روند
اگر نور به داخل یا خارج از مکانی می ریزد، نور زیادی به داخل یا خارج می شود
برای ریختن یک مایع روی غذا در قطرات کوچک یا در یک جریان کوچک - اغلب در دستورالعمل های پخت و پز استفاده می شود
ریختن چیزی از ظرف با وارونه کردن آن
تا به طور تصادفی مایع یا ماده دیگری از ظرف خارج شود
برای ریختن سریع مایع در یک جریان نامنظم
ریختن مایع از یک ظرف به ظرف دیگر - یک استفاده نسبتاً رسمی
to make a substance flow from a container especially into another container by raising just one side of the container that the substance is in
برای جریان یافتن یک ماده از یک ظرف، به خصوص به ظرف دیگر، تنها با بالا بردن یک طرف ظرفی که ماده در آن قرار دارد.
به سرعت و در مقادیر زیاد (باعث) جاری شدن
برای جریان دادن یک ماده، به ویژه. خارج از ظرف و معمولاً در ظرف دیگری
به سرعت و به مقدار زیاد جاری شدن یا باعث جاری شدن (چیزی) به مقدار زیاد
اگر در مورد هوا می گویید باران می بارد، یعنی باران شدیدی می بارد
در سالهای اخیر او احساس میکرد که تمام انرژیاش را برای یک هدف گمشده میریزد.
در پایان سال 1995 پول خارجی به بیشتر کشورهایی که عجولانه از آنها فرار کرده بودند سرازیر شد.
The rebels fought like demons, and under cover of the dense underbrush poured deadly volleys upon us.
شورشیان مانند شیاطین می جنگیدند و در زیر پوشش زیرزمینی متراکم رگبارهای مرگباری را بر ما می ریختند.
عرق روی صورتش ریخت.
گدازه های آتشفشان از کوه به سمت شهر می ریزد.
شری و مایه را کم کم داخل آن بریزید.
او و تام ماهها تمام آن نامهها را نوشته بودند و تمام آن عشق را به بیرون ریخته بودند.
آب از دریچه های رهاسازی روی سد بیرون می ریخت.
چای را بریزید؟
آن را داخل فریم بریزید و روی سیب زمینی های هنوز داغ در ظرف سرو بریزید.
شراب را باز کرد و مقداری در لیوان ریخت.
او مقداری شیر در لیوانی ریخت.
سس سیر را روی تکه های مرغ داغ بریزید.
تو فنجان را بگیر و من آب آن را می ریزم.
دن سطل را برداشت و ماسه را از آن بیرون ریخت.
برای سرو، سس گوجه فرنگی را روی گوشت گوساله بریزید و جعفری بپاشید.
باران از پنجره باز بارید و یک ساعت بعد دوباره مرا بیدار کرد.
سس را روی پاستا بریزید.
آب جوش را در سینک ریخت.
تا حد امکان چربی را از ماهیتابه بریزید.
با اینکه با احتیاط ریختمش ولی بازم تونستم مقداری بریزم.
خدمه مخلوط کردند و بتن ریختند.
قهوه را می ریزی؟
a freshly poured soda
یک نوشابه تازه ریخته شده
من برات یک فنجان چای ریختم
من یک فنجان چای برای شما ریختم.
من در آشپزخانه بودم و نوشیدنی می ریختم.
Shall I pour?
بریزم؟
It's pouring outside.
بیرون می بارید
باران همچنان می بارید.
It's pouring with rain.
داره بارون میباره
It's pouring rain outside.
بیرون باران می بارد
اشک روی گونه هایش سرازیر شد.
دود سیاه غلیظی از پشت بام بیرون می ریخت.
از زخم خون میریخت.
عرق از او سرازیر شده بود.
Light poured in.
نور به داخل ریخت.
سیل کلمات از دهانش سرازیر شد.
جمعیت به خیابان ها ریختند.
مسافران از ایستگاه بیرون آمدند.
نامه های شکایت همچنان سرازیر می شود.
او بلافاصله آب سرد را روی برنامه های او برای گسترش تجارت ریخت.
بالاخره اشک ریخت و دلش را به سوی او ریخت.
Opposition politicians poured scorn on the proposals.
سیاستمداران اپوزیسیون این پیشنهادها را مورد تحقیر قرار دادند.
در حال ریختن شیره ریختم.
عسل را داخل کاسه بریزید و آن را با سایر مواد کاملا مخلوط کنید.
آیا دوست داری برایت شراب دیگری بریزم؟
می خواهی بریز (= نوشیدنی را در لیوان یا فنجان بریز) در حالی که من کیسه های آجیل را باز می کنم؟
جریان
آبشار
cascade
اجرا کن
دوره
خوب
سیل
flood
رول
شل شدن
sloosh
دریچه
sluice
ابهام زدایی
disembogue
زه کشی
drain
glug
glug
نژاد
هجوم بردن
فوران
gush
موج
surge
سرعت
خط تیره
dash
بشکه
حرفه
سلام
hie
مراقبت
careen
موشک
rocket
دویدن
scurry
جت
پاره كردن
rip
شلیک
قاتل
scuttle
زیپ
zip
هم زدن
whisk
dribble
دریبل زدن
drip
چکه کردن
رها کردن
trickle
سرماخوردگی
cease
دست کشیدن
drizzle
باران ریز و نمناک
halt
مکث
repress
سرکوب کردن
متوقف کردن
suppress
پنهان کردن، پوشاندن
conceal
جمع آوری
جمع آوری کنید
ساکت باش
اقامت کردن
پنهان شدن
نگه دارید
نگاه داشتن
حفظ
گرفتن
مسدود کردن
زمین
ماندن
راه رفتن
کدر
dull
فروکش کند
subside
زه کشی
drain
وارد کردن
متحد کردن
unite
صرفه جویی