barrel

base info - اطلاعات اولیه

barrel - بشکه

noun - اسم

/ˈbærəl/

UK :

/ˈbærəl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [barrel] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a beer/wine barrel


    یک بشکه آبجو / شراب

  • They filled the barrels with cider.


    بشکه ها را با سیب پر کردند.

  • The art of barrel-making is an ancient skill.


    هنر بشکه سازی یک مهارت قدیمی است.

  • They got through two barrels of beer.


    آنها از دو بشکه آبجو عبور کردند.

  • Oil prices fell to $9 a barrel.


    قیمت نفت به 9 دلار در هر بشکه کاهش یافت.

  • Crude oil prices hit record highs of more than $70 a barrel.


    قیمت نفت خام به رکورد بیش از 70 دلار در هر بشکه رسید.

  • Tom found himself looking down the barrel of a gun.


    تام متوجه شد که به لوله تفنگ نگاه می کند.

  • The barrel was aimed directly at me.


    بشکه مستقیماً به سمت من نشانه رفته بود.

  • He fired one barrel and then fired again.


    یک بشکه شلیک کرد و دوباره شلیک کرد.

  • Life hasn't exactly been a barrel of laughs lately.


    زندگی اخیراً بشکه ای از خنده نبوده است.

  • What do you mean you can't do it? It'll be like shooting fish in a barrel!


    یعنی چی نمیتونی انجامش بدی؟ مثل تیراندازی به ماهی در بشکه خواهد بود!

  • He sold the business lock stock and barrel.


    او قفل تجاری، سهام و بشکه را فروخت.

  • They've got us over a barrel. Either we agree to their terms or we lose the money.


    آنها ما را بیش از یک بشکه گرفته اند. یا با شرایط آنها موافقت می کنیم یا پول را از دست می دهیم.

  • I felt the gun barrel at my head.


    من لوله تفنگ را در سرم احساس کردم.

  • Pulling his rifle to his shoulder he squinted along the barrel.


    تفنگش را روی شانه‌اش کشید و در امتداد لوله چشم دوخت.

  • They drank a whole barrel of beer (= the contents of a barrel) at the party.


    در مهمانی یک بشکه کامل آبجو (= محتویات بشکه) نوشیدند.

  • We were barrelling along the autobahn at 180 kph.


    ما در امتداد اتوبان با سرعت 180 کیلومتر بر ساعت در حال بشکه زدن بودیم.

  • We were barreling along at 80 miles an hour.


    ما با سرعت 80 مایل در ساعت در حال حرکت بودیم.

  • A barrel of beer in the US is 31 US gallons, and in the UK it is 36 UK gallons.


    یک بشکه آبجو در ایالات متحده 31 گالن آمریکایی و در بریتانیا 36 گالن بریتانیا است.

  • Today oil prices reached $81 a barrel on the New York Mercantile Exchange.


    قیمت نفت امروز در بورس نیویورک به 81 دلار در هر بشکه رسید.

synonyms - مترادف
  • cask


    چلیک

  • keg


    بشکه

  • drum


    طبل


  • ظرف

  • tun


    تن

  • firkin


    فیرکین

  • butt


    لب به لب

  • receptacle


    سر گراز

  • hogshead


    کشتی


  • قوطی

  • canister


    لوله


  • مالیات بر ارزش افزوده

  • vat


    مخزن


  • می توان

  • can


    قلع

  • tin


    وان

  • tub


    کیلدرکین

  • kilderkin


    قوطی کنسرو

  • cannister


    مشت زدن

  • puncheon


    سیلندر

  • cylinder


    رندلت

  • rundlet


    پرتاب

  • runlet


    سنجاق

  • pin


    باریک

  • barrique


    سولرا

  • solera


    خط کشی

  • tierce


    ظرف استوانه ای

  • cylindrical container


    بشکه باران


  • ته آب

  • water butt


    صندوقچه

  • bin


antonyms - متضاد
  • ace


    آس

  • bit


    بیت

  • dab


    ضربه زدن

  • dram


    درام

  • driblet


    دریبلت

  • glimmer


    با روشنایی ضعیف تابیدن


  • تعداد انگشت شماری

  • hint


    اشاره

  • lick


    لیسیدن


  • مقدار کمی

  • mite


    کنه

  • mouthful


    قلنبه سلنبه

  • nip


    نیش زدن

  • ounce


    اونس

  • peanuts


    بادام زمینی

  • pinch


    نیشگون گرفتن

  • pittance


    کمک هزینه مختصر

  • scruple


    سرکشی


  • سایه


  • کوچک

  • smidgen


    smidgeon

  • smidgeon


    لکه. خال

  • speck


    نقطه


  • پاشیدن

  • sprinkle


    نژاد

  • sprinkling


    خط

  • strain


    سوء ظن

  • streak


    بچه

  • suspicion


    طعم

  • tad



لغت پیشنهادی

bearings

لغت پیشنهادی

bruising

لغت پیشنهادی

shepherding