testing

base info - اطلاعات اولیه

testing - آزمایش کردن

noun - اسم

/ˈtestɪŋ/

UK :

/ˈtestɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [testing] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • آزمایش هسته ای


  • تست و سنجش در آموزش و پرورش

  • All our cosmetics are produced without animal testing.


    تمام لوازم آرایشی ما بدون آزمایش حیوانی تولید می شوند.

  • Experts are questioning the value of home cholesterol testing kits.


    کارشناسان ارزش کیت های تست کلسترول خانگی را زیر سوال می برند.

  • More large-scale research and testing of smoke venting systems needs to be undertaken.


    تحقیقات و آزمایش های بیشتر در مقیاس بزرگ در مورد سیستم های تخلیه دود باید انجام شود.

  • Police are now using a lot more DNA testing.


    پلیس اکنون از آزمایش DNA بسیار بیشتری استفاده می کند.

  • These are very testing times for our family.


    این زمان های بسیار آزمایشی برای خانواده ما است.

  • This testing circuit is a challenge for any racing driver.


    این مدار تست برای هر راننده مسابقه ای یک چالش است.

  • Statewide testing begins this fall.


    آزمایش سراسری در پاییز امسال آغاز می شود.

  • Once the toys reach the US the company will conduct testing using a lead-detection device.


    هنگامی که اسباب‌بازی‌ها به ایالات متحده رسید، این شرکت با استفاده از دستگاه تشخیص سرب آزمایشاتی را انجام خواهد داد.

  • Products will not receive approval without undergoing adequate testing.


    محصولات بدون انجام آزمایش کافی تاییدیه دریافت نخواهند کرد.

  • compliance testing


    تست انطباق

  • component/software testing


    تست جزء/نرم افزار

  • Our socially responsible criteria excludes companies that conduct animal testing for cosmetic or personal care products.


    معیارهای مسئولیت اجتماعی ما شرکت‌هایی را که آزمایش‌های حیوانی را برای محصولات آرایشی یا مراقبت شخصی انجام می‌دهند مستثنی می‌کند.

  • testing procedures/a testing program


    روش های تست / یک برنامه تست

  • Multiple-choice testing has not always been the most accurate assessment of candidates' abilities.


    آزمون چند گزینه ای همیشه دقیق ترین ارزیابی از توانایی های داوطلبان نبوده است.

  • The UK retailer is planning to use Cite Europe as a testing ground for overseas expansion.


    خرده فروش بریتانیا در حال برنامه ریزی برای استفاده از Cite Europe به عنوان محل آزمایش برای توسعه خارج از کشور است.

  • The airfield is a testing ground for the aircraft.


    این فرودگاه محل آزمایش هواپیما است.

synonyms - مترادف

  • معاینه


  • تحلیل و بررسی


  • تست

  • experimentation


    آزمایش


  • ارزیابی


  • سنجش


  • معاینه کردن

  • assay


    اثبات

  • examining


    تایید


  • آزمایش کردن

  • verification


    اندازه گیری

  • experimenting


    اثبات كردن


  • سوال کردن

  • measuring


    امتحان کردن

  • proving


    تحقیق و بررسی

  • questioning


    پژوهش

  • trying out


    بازرسی


  • بررسی


  • مرور

  • inspection


    بررسی موشکافانه


  • درهم شکستن

  • appraisal


    ازمایش و خطا


  • پرس و جو ایالات متحده


  • R و D

  • scrutiny


    استعلام انگلستان

  • breakdown


    تحقیق و توسعه


  • inquiryUS


  • R and D


  • enquiryUK



antonyms - متضاد

  • آسان

  • undemanding


    بی تقاضا


  • ساده


  • ارزان

  • effortless


    بدون دردسر

  • facile


    سبک


  • بی فکر

  • mindless


    نرم


  • ملایم

  • gentle


    خفیف

  • mild


    سرراست

  • straightforward


    بدون چالش

  • unchallenging


    بدون درد

  • painless


    بدون عارضه

  • uncomplicated


    بدون مشکل

  • unproblematic


    نسیم

  • breezy


    ابتدایی


  • مزاحم

  • trouble-free


    پایه ای

  • untroublesome


    ناچیز


  • آسان-پیزی

  • trivial


    آرام

  • easy-peasy


    قابل مدیریت

  • cushy


    یک تکه کیک

  • manageable


    غیر دقیق


  • بدون تقاضا

  • unexacting


    راحت

  • nondemanding


    غیر درگیر


  • غیر قابل ملاحظه

  • uninvolved


  • inconsiderable


لغت پیشنهادی

delving

لغت پیشنهادی

industrial

لغت پیشنهادی

remade