discover
discover - كشف كردن
verb - فعل
UK :
US :
برای پیدا کردن کسی یا چیزی، تصادفی یا به این دلیل که به دنبال او بودید
برای پیدا کردن چیزی که قبلاً در مورد آن نمی دانستید
if someone discovers a new place fact substance etc they are the first person to find it or know that it exists
اگر کسی مکان، واقعیت، ماده و غیره جدیدی را کشف کند، اولین کسی است که آن را پیدا می کند یا می داند که وجود دارد
متوجه شدن یا امتحان کردن چیزی برای اولین بار و شروع به لذت بردن از آن
توجه کردن به کسی که در کاری بسیار خوب است و به او کمک می کند تا موفق و شناخته شده شود
برای یافتن اطلاعات، یک مکان یا یک شی، به خصوص برای اولین بار
متوجه شود که یک فرد توانایی یا کیفیت خاصی دارد و به او کمک کند تا موفق شود
پیدا کردن چیزی برای اولین بار، یا چیزی که قبلا شناخته شده نبود
کشف نیز به معنای درک یا یادگیری است
پلیس 500 پوند دینامیت در خانه کشف کرد.
او به میهمانی های هالیوودی می رفت، به این امید که او را کشف کنند.
محققان استرالیایی ماده ای را در قهوه کشف کردند که مانند مورفین عمل می کند.
وایکینگ ها ممکن است مدت ها قبل از کلمب آمریکا را کشف کرده باشند.
این دو دختر جدایی ناپذیر بودند تا اینکه ورونیکا پسرها را کشف کرد.
سیاره پلوتون در سال 1930 کشف شد.
بلافاصله پس از برخورد با آب، طوفانی را بالای سرم دیدم که بعداً متوجه شدم باربر بود.
اطلاعات اولیه مورد نیاز آنها بیش از دو قرن قبل کشف شده بود.
Okay a scientist reports the measurement of the temperature of a new discovered planet to be minus point eight degrees.
بسیار خوب، یک دانشمند اندازه گیری دمای یک سیاره جدید کشف شده را منفی نقطه هشت درجه گزارش می کند.
شروع به یادگیری گیتار کردم و متوجه شدم که در آن بسیار خوب هستم.
It discovered that social problems-issues of motivation attitude and expectations-were a greater obstacle than lack of programs.
کشف کرد که مشکلات اجتماعی-مسائل انگیزه، نگرش و انتظارات- مانعی بزرگتر از فقدان برنامه است.
ماموران آتش نشانی همچنان در تلاش برای کشف علت آتش سوزی هستند.
Only after users discovered the flaw and began discussing it on the Internet did Intel admit the problem.
تنها پس از اینکه کاربران متوجه این نقص شدند و شروع به بحث در مورد آن در اینترنت کردند، اینتل این مشکل را پذیرفت.
او متوجه شد که کار آنقدرها هم که به نظر می رسد آسان نیست.
من بالاخره راز واقعی ترک سیگار را کشف کردم.
کوک با کشف هاوایی اعتبار دارد.
دانشمندان در سرتاسر جهان در حال تلاش برای کشف درمانی برای ایدز هستند.
یک گونه مار تازه کشف شده
آنها برای اولین بار حدود پنج سال پیش این پروتئین را کشف کردند.
او اخیراً دو قارچ را کشف کرد که برای علم جدید بودند.
پلیس در بازرسی از خانه مقدار زیادی مواد مخدر کشف کرد.
ما این ساحل را زمانی کشف کردیم که در حال حرکت در اطراف جزیره بودیم.
جسد او در دریاچه نزدیک خانه اش کشف شد.
او کشف شد که در یک آلونک پنهان شده بود.
مرده او در خانه اش در لیدز کشف شد.
او مصمم بود که حقیقت را در مورد همسایگانش کشف کند.
برای کشف یک راز
I've just discovered hang-gliding!
من به تازگی هنگ-گلایدر را کشف کرده ام!
لذت های یوگا را کشف کنید!
کشف (اینکه) او نمی توانست بخواند، شوکه کننده بود.
ما هرگز متوجه نشدیم که چرا او شغل خود را رها کرد.
بعداً مشخص شد که یادداشت های روزانه یک کلاهبرداری بوده است.
بعدها مشخص شد که او به شدت بیمار است.
این خواننده در حالی که هنوز در مدرسه بود کشف شد.
استعدادهای بزرگی وجود دارد که فقط منتظر کشف شدن هستند.
محققان امیدوارند روش جدیدی برای تصفیه آب کشف کنند.
او ادعا می کند که ارتباط مستقیمی بین آزمایش های هسته ای و زلزله کشف کرده است.
او به دلیل کشف اولین دستور العمل برای جین در سال 1600 اعتبار دارد.
این نشت اولین بار ماه گذشته کشف شد.
این آثار در یک جعبه سربی در ویرانه های یک صومعه کشف شد.
او متعاقباً متوجه شد که او چندین ماه با هم رابطه داشته است.
اما چگونه او مکان او را کشف کرده بود؟
شواهدی که اخیراً کشف شده است
خیلی زود متوجه شدیم که اشتباه کرده ایم.
ما در تلاشیم تا حقیقت ناپدید شدن او را کشف کنیم.
او از اینکه متوجه شد او در خانه کاملاً توانایی دارد شگفت زده شد.
discern
تشخیص دادن
دیدن
ascertain
مشخص کردن
فرا گرفتن
تعیین کنید
recogniseUK
تشخیص انگلستان
recognizeUS
ایالات متحده را بشناسد
شناسایی کنید
درک
اطلاع
تمیز دادن
گرفتن
نقطه
رعایت کنید
realiseUK
RealiseUK
realizeUS
realizeUS
شنیدن
حامله شدن
conceive
از زیر خاک بیرون بیاورد
unearth
برملا کردن
uncover
جاسوسی
espy
شاخه
twig
احساس، مفهوم
نظر اجمالی
glimpse
در معرض گذاشتن
آشکار ساختن
رویارویی
رسیدن
بدست آوردن
به دست آوردن
attain