discover

base info - اطلاعات اولیه

discover - كشف كردن

verb - فعل

/dɪˈskʌvər/

UK :

/dɪˈskʌvə(r)/

US :

family - خانواده
discovery
کشف
google image
نتیجه جستجوی لغت [discover] در گوگل
description - توضیح

  • برای پیدا کردن کسی یا چیزی، تصادفی یا به این دلیل که به دنبال او بودید


  • برای پیدا کردن چیزی که قبلاً در مورد آن نمی دانستید


  • اگر کسی مکان، واقعیت، ماده و غیره جدیدی را کشف کند، اولین کسی است که آن را پیدا می کند یا می داند که وجود دارد


  • متوجه شدن یا امتحان کردن چیزی برای اولین بار و شروع به لذت بردن از آن


  • توجه کردن به کسی که در کاری بسیار خوب است و به او کمک می کند تا موفق و شناخته شده شود


  • برای یافتن اطلاعات، یک مکان یا یک شی، به خصوص برای اولین بار


  • متوجه شود که یک فرد توانایی یا کیفیت خاصی دارد و به او کمک کند تا موفق شود


  • پیدا کردن چیزی برای اولین بار، یا چیزی که قبلا شناخته شده نبود


  • کشف نیز به معنای درک یا یادگیری است

  • Police discovered 500 pounds of dynamite in the house.


    پلیس 500 پوند دینامیت در خانه کشف کرد.

  • She used to go to Hollywood parties, hoping to be discovered.


    او به میهمانی های هالیوودی می رفت، به این امید که او را کشف کنند.

  • Australian researchers have discovered a substance in coffee that acts like morphine.


    محققان استرالیایی ماده ای را در قهوه کشف کردند که مانند مورفین عمل می کند.

  • The Vikings may have discovered America long before Columbus.


    وایکینگ ها ممکن است مدت ها قبل از کلمب آمریکا را کشف کرده باشند.

  • The two girls were inseparable until Veronica discovered boys.


    این دو دختر جدایی ناپذیر بودند تا اینکه ورونیکا پسرها را کشف کرد.

  • The planet Pluto was discovered in 1930.


    سیاره پلوتون در سال 1930 کشف شد.

  • Soon after hitting the water I saw a Hurricane above me which I discovered later was Barber.


    بلافاصله پس از برخورد با آب، طوفانی را بالای سرم دیدم که بعداً متوجه شدم باربر بود.

  • The basic information they needed had been discovered more than two centuries before.


    اطلاعات اولیه مورد نیاز آنها بیش از دو قرن قبل کشف شده بود.

  • Okay a scientist reports the measurement of the temperature of a new discovered planet to be minus point eight degrees.


    بسیار خوب، یک دانشمند اندازه گیری دمای یک سیاره جدید کشف شده را منفی نقطه هشت درجه گزارش می کند.

  • I began to learn the guitar, and discovered that I was pretty good at it.


    شروع به یادگیری گیتار کردم و متوجه شدم که در آن بسیار خوب هستم.

  • It discovered that social problems-issues of motivation attitude and expectations-were a greater obstacle than lack of programs.


    کشف کرد که مشکلات اجتماعی-مسائل انگیزه، نگرش و انتظارات- مانعی بزرگتر از فقدان برنامه است.

  • Fire officers are still trying to discover the cause of the fire.


    ماموران آتش نشانی همچنان در تلاش برای کشف علت آتش سوزی هستند.

  • Only after users discovered the flaw and began discussing it on the Internet did Intel admit the problem.


    تنها پس از اینکه کاربران متوجه این نقص شدند و شروع به بحث در مورد آن در اینترنت کردند، اینتل این مشکل را پذیرفت.

  • She discovered the job wasn't as easy as it might seem.


    او متوجه شد که کار آنقدرها هم که به نظر می رسد آسان نیست.

  • I have at last discovered the true secret to quitting smoking.


    من بالاخره راز واقعی ترک سیگار را کشف کردم.

example - مثال
  • Cook is credited with discovering Hawaii.


    کوک با کشف هاوایی اعتبار دارد.

  • Scientists around the world are working to discover a cure for AIDS.


    دانشمندان در سرتاسر جهان در حال تلاش برای کشف درمانی برای ایدز هستند.

  • a newly discovered snake species


    یک گونه مار تازه کشف شده

  • They first discovered this protein about five years ago.


    آنها برای اولین بار حدود پنج سال پیش این پروتئین را کشف کردند.

  • She recently discovered two fungi that were new to science.


    او اخیراً دو قارچ را کشف کرد که برای علم جدید بودند.

  • Police discovered a large stash of drugs while searching the house.


    پلیس در بازرسی از خانه مقدار زیادی مواد مخدر کشف کرد.

  • We discovered this beach while we were sailing around the island.


    ما این ساحل را زمانی کشف کردیم که در حال حرکت در اطراف جزیره بودیم.

  • His body was discovered in the lake near his house.


    جسد او در دریاچه نزدیک خانه اش کشف شد.

  • He was discovered hiding in a shed.


    او کشف شد که در یک آلونک پنهان شده بود.

  • She was discovered dead at her home in Leeds.


    مرده او در خانه اش در لیدز کشف شد.

  • She was determined to discover the truth about her neighbours.


    او مصمم بود که حقیقت را در مورد همسایگانش کشف کند.


  • برای کشف یک راز

  • I've just discovered hang-gliding!


    من به تازگی هنگ-گلایدر را کشف کرده ام!

  • Discover the joys of yoga!


    لذت های یوگا را کشف کنید!

  • It was a shock to discover (that) he couldn’t read.


    کشف (اینکه) او نمی توانست بخواند، شوکه کننده بود.

  • We never did discover why she gave up her job.


    ما هرگز متوجه نشدیم که چرا او شغل خود را رها کرد.

  • It was later discovered that the diaries were a fraud.


    بعداً مشخص شد که یادداشت های روزانه یک کلاهبرداری بوده است.

  • He was later discovered to be seriously ill.


    بعدها مشخص شد که او به شدت بیمار است.

  • The singer was discovered while still at school.


    این خواننده در حالی که هنوز در مدرسه بود کشف شد.

  • There's great talent out there just waiting to be discovered.


    استعدادهای بزرگی وجود دارد که فقط منتظر کشف شدن هستند.

  • Researchers are hoping to discover new way to purify water.


    محققان امیدوارند روش جدیدی برای تصفیه آب کشف کنند.

  • He claims to have discovered a direct correlation between the nuclear tests and earthquakes.


    او ادعا می کند که ارتباط مستقیمی بین آزمایش های هسته ای و زلزله کشف کرده است.

  • He is credited with having discovered the first recipe for gin back in the 1600s.


    او به دلیل کشف اولین دستور العمل برای جین در سال 1600 اعتبار دارد.

  • The leak was first discovered last month.


    این نشت اولین بار ماه گذشته کشف شد.

  • The relics were discovered in a lead box in the ruins of an abbey.


    این آثار در یک جعبه سربی در ویرانه های یک صومعه کشف شد.

  • She subsequently discovered that he'd been having an affair for several months.


    او متعاقباً متوجه شد که او چندین ماه با هم رابطه داشته است.

  • But how had he discovered her whereabouts?


    اما چگونه او مکان او را کشف کرده بود؟

  • recently discovered evidence


    شواهدی که اخیراً کشف شده است

  • We soon discovered we'd been mistaken.


    خیلی زود متوجه شدیم که اشتباه کرده ایم.

  • We are trying to discover the truth about his disappearance.


    ما در تلاشیم تا حقیقت ناپدید شدن او را کشف کنیم.


  • او از اینکه متوجه شد او در خانه کاملاً توانایی دارد شگفت زده شد.

synonyms - مترادف
  • discern


    تشخیص دادن

  • see


    دیدن

  • ascertain


    مشخص کردن


  • فرا گرفتن


  • تعیین کنید

  • recogniseUK


    تشخیص انگلستان

  • recognizeUS


    ایالات متحده را بشناسد


  • شناسایی کنید


  • درک


  • اطلاع


  • تمیز دادن

  • get


    گرفتن


  • نقطه


  • رعایت کنید

  • realiseUK


    RealiseUK

  • realizeUS


    realizeUS


  • شنیدن


  • حامله شدن

  • conceive


    از زیر خاک بیرون بیاورد

  • unearth


    برملا کردن

  • uncover


    جاسوسی

  • espy


    شاخه

  • twig


    احساس، مفهوم


  • نظر اجمالی

  • glimpse


    در معرض گذاشتن


  • آشکار ساختن


  • رویارویی


  • رسیدن


  • بدست آوردن


  • به دست آوردن

  • attain


antonyms - متضاد

  • پنهان شدن

  • conceal


    پنهان کردن، پوشاندن


  • پوشش

  • withhold


    خودداری کنید


  • پتو


  • دفن کردن

  • camouflage


    استتار

  • dissemble


    متلاشی کردن

  • obscure


    مبهم

  • secrete


    ترشح کنند


  • سرپوش گذاشتن

  • cache


    حافظه پنهان

  • ensconce


    محصور کردن

لغت پیشنهادی

abate

لغت پیشنهادی

acerbity

لغت پیشنهادی

category