soon
soon - به زودی
adverb - قید
UK :
US :
در مدت زمان کوتاهی از هم اکنون، یا مدت کوتاهی پس از وقوع اتفاق دیگری
به سرعت
در چند هفته یا ماه آینده در آینده نزدیک بیشتر رسمی است تا به زودی
خیلی زود - در مورد اتفاق خوبی صحبت می کرد
قبلاً می گفت که در عرض چند دقیقه کاری انجام می دهید یا اتفاقی می افتد
قبلاً می گفت که چیزی خیلی زود اتفاق می افتد یا ممکن است اتفاق بیفتد، اما شما دقیقاً نمی دانید چه زمانی
می گفت که در چند روز آینده اتفاقی خواهد افتاد یا ممکن است اتفاق بیفتد، اما شما دقیقا نمی دانید چه زمانی
used to say that something will or may happen in the next few days, but you do not know exactly when
مدت کوتاهی از هم اکنون
بهزودی – بهویژه زمانی استفاده میشود که اتفاقی میافتد که انتظار داشتید اتفاق بیفتد
هنگامی که می گویند چیزی به زودی اتفاق می افتد استفاده می شود
در یا در مدت کوتاهی؛ به زودی؛ به سرعت
در همان زمان یا مدت کوتاهی پس از آن
اگر کاری را در اسرع وقت انجام دهید، آن را در سریع ترین زمان ممکن انجام می دهید
چرا این موضوع را زودتر به من نگفتند؟
در غروب باد شدیدتر شد و به زودی طوفان بزرگی بالای سرمان آمد.
بلافاصله بعد از صبحانه به راه افتادند.
آنها خیلی زود پس از تولد رفتند و آریل میتوانست بگوید که خوشحال هستند.
هر چه زودتر آمدم.
لطفا در اسرع وقت پاسخ دهید.
به محض خروج دختر از اتاق، لوئیز می پرسد قضیه چیست؟
به محض اتمام برداشت، ناظر او را به ایوان خانه فرا خواند.
به زودی کریسمس خواهد بود.
مسیر به زودی صخرهای و شیبدار میشود، اما برای یک چهار چرخ متحرک بسیار چالشبرانگیز نیست.
The track soon becomes rocky and steep, but not too much of a challenge for a decent four-wheel drive.
رانندگی در شهر در ابتدا سخت بود، اما خیلی زود به آن عادت کرد.
خیلی زود متوجه شدیم که کار چقدر سخت خواهد بود.
اما خیلی زود برگشت و دوباره به او حمله کرد.
آنها خیلی زودتر از آنچه ما پیش بینی می کردیم برگشتند.
ما باید او را به بیمارستان برسانیم و هر چه زودتر بهتر است.
او بلافاصله پس از مرگ شوهرش خانه را فروخت.
بلافاصله پس از آن، او به یک گروه تئاتر جوانان پیوست.
من دوست دارم به زودی دوباره ملاقات کنیم.
خیلی زود متوجه اشتباه شدم.
به زودی میبینمت!
موفقیت های بیشتر به زودی دنبال شد.
به زودی به خانه خواهیم آمد./به زودی به خانه خواهیم رسید.
زود برمی گردم.
خیلی زود مشخص شد که این برنامه شکست خورده است.
او قول می دهد که به زودی دوباره دیدار کند.
به زودی در سینما/تئاتر نزدیک شما: جنگ جادوگران II.
او با یکی از دوستانش نقل مکان کرد و به زودی کار پیدا کرد.
این دو مرد به زودی متوجه شدند که اشتراکات زیادی دارند.
انتظار می رود دادگاه به زودی آغاز شود.
به زودی پس از آن (= بلافاصله پس از آن)، او به تانزانیا بازگشت.
چقدر زود می توانید به اینجا برسید؟
ما کالا را در اسرع وقت تحویل خواهیم داد.
لطفا در اسرع وقت ارسال کنید.
واقعا باید به این زودی بری؟
خیلی زود است که بگوییم چه چیزی باعث این اتفاق شده است.
دوشنبه آینده زودترین فرصتی است که می توانیم تحویل دهیم.
هر چه زودتر راه بیفتیم زودتر می رسیم.
خیلی زود مهمانی تمام شد.
آنها زودتر از حد انتظار به خانه رسیدند.
در یادداشت آمده بود: «به زودی با بیل تماس بگیرید» (= در اسرع وقت).
آیا او به این زودی برمی گردد؟
من به همان زودی که امشب بیرون می روم در خانه می مانم.
او زودتر خانه اش را با دانش آموزان دیگر شریک می کند تا اینکه در خانه با والدینش زندگی کند.
به محض این که او این را گفت، اشک ریخت.
کی به او بگویم؟ هر چه زودتر بهتر.
دیر یا زود باید تصمیم بگیرید.
به زودی
anon
آنون
momentarily
لحظه ای
زود
به سرعت
betimes
زمان ها
erelong
طولانی مدت
expeditiously
تیز
sharpish
در یک لحظه
در آینده ی نزدیک
in an instant
به موقع
در دو کنه
خیلی زود
هر روزی
هر دقیقه
هر لحظه در حال حاضر
هر ثانیه در حال حاضر
هر زمان
در مدت کوتاهی
در یک دقیقه
در یک ثانیه
در زمان کوتاه
در یک کنه
در زمان مقرر
در کمتر از هیچ زمانی
هیچ وقت
بعد
بعد از
afterward
پس از آن
afterwards
بعد از کمی
بعد از آن
در زمان مناسب
به موقع
هرگز
بعد ها
در تاریخ بعدی
در زمان بعدی
در تاریخ آینده
پایین خط
پایین جاده
پس از مدتی
در زمان آینده
در زمان دیگری
در مقطعی در آینده
در آینده
در نهایت
در مدتی
آنون
متعاقبا
anon
بلافاصله
سپس
subsequently
بعد از این
در دنباله این
thereafter