soon

base info - اطلاعات اولیه

soon - به زودی

adverb - قید

/suːn/

UK :

/suːn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [soon] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • او بلافاصله پس از مرگ شوهرش خانه را فروخت.

  • Soon afterwards, he joined a youth theatre group.


    بلافاصله پس از آن، او به یک گروه تئاتر جوانان پیوست.

  • I'd love to meet up again sometime soon.


    من دوست دارم به زودی دوباره ملاقات کنیم.

  • I soon realized the mistake.


    خیلی زود متوجه اشتباه شدم.

  • See you soon!


    به زودی میبینمت!

  • More success soon followed.


    موفقیت های بیشتر به زودی دنبال شد.

  • We’ll be home soon./We’ll soon be home.


    به زودی به خانه خواهیم آمد./به زودی به خانه خواهیم رسید.

  • I'll be back soon.


    زود برمی گردم.

  • It soon became clear that the programme was a failure.


    خیلی زود مشخص شد که این برنامه شکست خورده است.

  • He promises to visit again soon.


    او قول می دهد که به زودی دوباره دیدار کند.

  • Coming soon to a cinema/theater near you: 'War of the Wizards II'.


    به زودی در سینما/تئاتر نزدیک شما: جنگ جادوگران II.

  • He moved in with a friend and soon found work.


    او با یکی از دوستانش نقل مکان کرد و به زودی کار پیدا کرد.

  • The two men soon discovered they had much in common.


    این دو مرد به زودی متوجه شدند که اشتراکات زیادی دارند.

  • The trial is expected to start soon.


    انتظار می رود دادگاه به زودی آغاز شود.

  • Soon thereafter (= soon after that), she returned to Tanzania.


    به زودی پس از آن (= بلافاصله پس از آن)، او به تانزانیا بازگشت.

  • How soon can you get here?


    چقدر زود می توانید به اینجا برسید؟

  • We'll deliver the goods as soon as we can.


    ما کالا را در اسرع وقت تحویل خواهیم داد.

  • Please send it as soon as possible.


    لطفا در اسرع وقت ارسال کنید.

  • Do you really have to go so soon?


    واقعا باید به این زودی بری؟

  • It's too soon to say what caused this.


    خیلی زود است که بگوییم چه چیزی باعث این اتفاق شده است.

  • Next Monday is the soonest we can deliver.


    دوشنبه آینده زودترین فرصتی است که می توانیم تحویل دهیم.

  • The sooner we set off the sooner we will arrive.


    هر چه زودتر راه بیفتیم زودتر می رسیم.

  • All too soon the party was over.


    خیلی زود مهمانی تمام شد.

  • They arrived home sooner than expected.


    آنها زودتر از حد انتظار به خانه رسیدند.

  • The note said, ‘Call Bill soonest’ (= as soon as possible).


    در یادداشت آمده بود: «به زودی با بیل تماس بگیرید» (= در اسرع وقت).

  • Will she be back anytime soon?


    آیا او به این زودی برمی گردد؟

  • I'd just as soon stay at home as go out tonight.


    من به همان زودی که امشب بیرون می روم در خانه می مانم.

  • She'd sooner share a house with other students than live at home with her parents.


    او زودتر خانه اش را با دانش آموزان دیگر شریک می کند تا اینکه در خانه با والدینش زندگی کند.

  • No sooner had she said it than she burst into tears.


    به محض این که او این را گفت، اشک ریخت.

  • ‘When shall I tell him?’ ‘The sooner the better.’


    کی به او بگویم؟ هر چه زودتر بهتر.

  • Sooner or later you will have to make a decision.


    دیر یا زود باید تصمیم بگیرید.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

poetry

لغت پیشنهادی

asemic

لغت پیشنهادی

pristine