blue-collar

base info - اطلاعات اولیه

blue-collar - یقه آبی

adjective - صفت

/ˌbluː ˈkɑːlər/

UK :

/ˌbluː ˈkɒlə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blue-collar] در گوگل
description - توضیح
  • blue-collar workers do physical work rather than working in offices


    کارگران یقه آبی به جای کار در دفاتر کار فیزیکی انجام می دهند

  • blue-collar work is unskilled work that may be hard and dirty


    یقه آبی کار غیر ماهر است که ممکن است سخت و کثیف باشد

  • Blue-collar workers do work needing strength or physical skill rather than office work.


    کارگران یقه آبی به جای کارهای اداری، کارهایی را انجام می دهند که نیاز به قدرت یا مهارت فیزیکی دارند.


  • مربوط به افرادی است که به جای کار ذهنی کار فیزیکی انجام می دهند و معمولاً در یک اداره کار نمی کنند


  • مربوط به مشاغلی که شامل کار فیزیکی هستند، به ویژه کارهایی که برای انجام آن به مهارت خاصی نیاز ندارید.

  • Lately, the restaurant chain which caters mainly to blue-collar diners, has been hurt by competition.


    اخیراً، رستوران های زنجیره ای، که عمدتاً به غذاخوری های یقه آبی پاسخ می دهد، از رقابت آسیب دیده است.

  • His ability to deliver the C2 blue-collar, Essex-man vote has, arguably, won them the last two general elections.


    توانایی او در ارائه رای یقه آبی C2، مرد اسکس، مسلماً آنها را در دو انتخابات عمومی گذشته برنده کرده است.

  • Aside from its cast the show was lauded for its honest and realistic depiction of blue-collar family life.


    جدای از بازیگران، این نمایش به خاطر نمایش صادقانه و واقع گرایانه اش از زندگی خانوادگی یقه آبی مورد تحسین قرار گرفت.

  • Always a blue-collar town Gary developed into a mighty industrial force on the strength of the nearby lakefront steel mills.


    گری که همیشه یک شهر یقه آبی بود، با قدرت کارخانه های فولادی کنار دریاچه در مجاورت به یک نیروی صنعتی قدرتمند تبدیل شد.

  • The school serves a community of approximately 10,000 people mostly blue-collar workers who are employed by the pickle plant.


    این مدرسه به جامعه ای متشکل از 10000 نفر خدمات می دهد که عمدتاً کارگران یقه آبی هستند که در کارخانه ترشی کار می کنند.

  • His political support comes mainly from blue-collar workers.


    حمایت سیاسی او عمدتاً از سوی کارگران یقه آبی است.

example - مثال
  • blue-collar workers/voters/votes


    کارگران یقه آبی/رای دهندگان/رای

  • blue-collar workers.


    کارگران یقه آبی.

  • blue-collar jobs


    مشاغل یقه آبی

  • blue-collar workers


    کارگران یقه آبی

synonyms - مترادف
  • manual


    کتابچه راهنمای

  • factory-working


    در حال کار در کارخانه

  • hardhanded


    سخت دست


  • صنعتی

  • laboringUS


    laboringUS

  • labouringUK


    کارگر انگلستان

  • lower-class


    طبقه پایین


  • تولید

  • middle-class


    طبقه متوسط


  • فیزیکی

  • proletarian


    پرولتاریا

  • proletariat


    دستمزدی

  • wage-earning


    طبقه کارگر


  • نیروی کار ایالات متحده

  • labor-intensiveUS


    کارگر فشرده انگلستان

  • labour-intensiveUK


    پر زحمت

  • laborious


    فشرده کار

  • work-intensive


    انسان


  • کار پوشیده

  • working-class


    سخت کوش

  • workworn


    خودکار نیست

  • hardworking


    با دست انجام می شود

  • not automated


    غیر اتوماتیک

  • done by hand


    دستی

  • non-automatic


    غیر خودکار

  • hand-operated


    دست

  • non-automated


  • not automatic



antonyms - متضاد
  • white-collar


    یقه سفید


  • دفتر


  • اجرایی

  • salaried


    حقوق بگیر

  • clerical


    روحانی


  • حرفه ای


  • مدیریت

  • administrative


    اداری

  • managerial


    مدیریتی

  • nonmanual


    غیر دستی

  • non-manual


لغت پیشنهادی

analogy

لغت پیشنهادی

indigenous

لغت پیشنهادی

jumble