skill
skill - مهارت
noun - اسم
UK :
US :
مهارت زدایی
ماهر / ماهر
ماهر
غیر ماهر
مهارت
ماهرانه / ماهرانه
توانایی انجام کاری به خوبی، به خصوص به این دلیل که آن را یاد گرفته اید و تمرین کرده اید
توانایی طبیعی برای انجام کاری خوب که با تمرین می توان آن را توسعه داد
توانایی بسیار عالی، که فقط تعداد کمی از افراد آن را دارند
یک توانایی طبیعی برای انجام کاری بسیار خوب، که با آن متولد شده اید
مهارت انجام کاری مخصوصاً کاری که نیاز به تخیل و خلاقیت دارد
skill for doing something especially something that needs imagination and creativity
دانش تخصصی یک موضوع فنی که از تجربه انجام آن نوع کار به دست می آورید
specialized knowledge of a technical subject which you get from experience of doing that type of work
یک مهارت خاص برای انجام یک کار خاص، به خصوص یک کار ساده روزمره
توانایی انجام یک فعالیت یا کار به خوبی، به خصوص به این دلیل که آن را تمرین کرده اید
توانایی خاصی برای انجام کاری
توانایی خاصی که از طریق آموزش و تجربه ایجاد می کنید و در یک شغل مفید است
توانایی انجام خوب یک فعالیت، به خصوص به این دلیل که آن را تمرین کرده اید
بسیاری از ما دانش و مهارت های مورد نیاز برای رانندگی یک ماشین را نسبتاً آسان می آموزیم.
برای این کار به مهارت های ارتباطی خوب نیاز دارید.
برای اکثر مشاغل اداری به مهارت های کامپیوتری نیاز دارید.
مهارت های کامپیوتری مارسیا برای این کار به اندازه کافی خوب نبود.
در این دوره شما مهارت های مدیریت کسب و کار را توسعه خواهید داد.
او امیدوار بود که موفقیت های سال های 1985 و 1987 خود را تکرار کند، اما نتوانست مهارت های دقیق نقاشی کینگ را در خود نگه دارد.
He had hoped to repeat his successes of 1985 and 1987, but could not contain the accurate drawing skills of King.
استرالیایی ها با مهارت و اراده بالایی بازی کردند.
پرایس نقش همسر خشمگین را با مهارت بالایی بر عهده می گیرد.
باید بتوانید مهارت های جدید را به سرعت یاد بگیرید.
در مرحله بعد، مطالعه به تفاوت در مهارت های اداری گسترش خواهد یافت.
علاوه بر این، مدیران اغلب می توانند مهارت های سازمانی را با استخدام افراد جدید به جای واداشتن افراد موجود به یادگیری و تغییر ایجاد کنند.
In addition managers often can build organizational skills by hiring new people instead of getting existing people to learn and change.
در کلاس های ابتدایی، معلمان بر مهارت های زبان و خواندن تأکید می کنند.
مدیر خوب بودن مستلزم تعدادی مهارت بسیار تخصصی است.
پرنده در این درمان این فرصت را خواهد داشت که با تقلید این مهارت را بیاموزد.
این تمرین ها مهارت خواندن و نوشتن را در دانش آموز توسعه می دهد.
این کار به مهارت و دقت در جزئیات نیاز دارد.
What made him remarkable as a photographer was his skill in capturing the moment.
چیزی که او را به عنوان یک عکاس قابل توجه کرده بود، مهارت او در ثبت لحظه بود.
من مهارت او در صید ماهی را تحسین کردم.
او نقش را با مهارت بالایی بازی می کند.
من از بازی اسکواش با وجود عدم مهارتم لذت می برم.
communication/language/leadership skills
مهارت های ارتباطی / زبانی / رهبری
practical/technical skills
مهارت های عملی/فنی
او مهارت های اجتماعی ضعیفی داشت و اغلب مردم را آزار می داد.
شما مهارت های اساسی مانند خواندن قطب نما و راه اندازی کمپ را یاد خواهید گرفت.
او می خواهد مهارت های خود را به عنوان یک نویسنده توسعه دهد.
او فاقد مهارت های لازم برای اداره یک مزرعه است.
او او را در مهارت های ناوبری آموزش داد.
من به این دوره رفتم تا مهارت های محاسباتی خود را تقویت کنم.
این کلاس ها به افراد کمک می کند تا مهارت های سوادآموزی خود را بهبود بخشند.
هیچ مهارت یا دانش خاصی برای کار مورد نیاز نیست.
He is a negotiator of considerable skill.
او یک مذاکره کننده با مهارت قابل توجهی است.
او این وظیفه را با مهارت زیادی انجام داد.
او با مهارت کامل، گفتگو را از هر موضوع شرم آور دور کرد.
شاهکاری که نیاز به مهارت و صبر دارد
عملیاتی که نیاز به درجه بالایی از مهارت داشت
مهارت او در نقاشی
ما به افرادی با مهارت های عملی مانند نجاری نیاز داریم.
آیا او مهارت های لازم برای کار را دارد؟
الکل می تواند به شدت بر مهارت های شناختی و حرکتی تأثیر بگذارد.
او فاقد مهارت های لازم برای این کار بود.
تصمیم گرفتم شغلی متناسب با مهارت ها و توانایی هایم پیدا کنم.
توسعه مهارت های مطالعه خوب مهم است.
مدرسه به کودکان کمک می کند تا بر مهارت های لازم برای زندگی در جامعه ما مسلط شوند.
او در تعطیلات آخر هفته به طور منظم در تمرین شرکت می کند تا مهارت های خود را تقویت کند.
فارغ التحصیلان مدرسه فاقد سواد اولیه و مهارت های حسابداری بودند.
وقتی شغلش را تغییر داد، مجبور شد مجموعه جدیدی از مهارت ها را توسعه دهد.
توانایی
استعداد
expertise
تجربه و تخصص
prowess
توانمندی
competence
صلاحیت
dexterity
مهارت
هدیه
proficiency
باهوش
savvy
صلاحیت - استعداد - شایستگی
aptitude
تکنیک
ظرفیت
فرمان
دانش
deftness
تسلط
know-how
عصبی
mastery
پتانسیل
nous
زرنگی
قابلیت
savviness
فضیلت
skilfulness
خم شده
adroitness
کالیبر آمریکا
کالیبر UK
skillfulness
ریز ریز کردن
virtuosity
شایستگی
bent
اثربخشی
caliberUS
تخصص
calibreUK
chops
competency
effectiveness
expertness
inability
عجز
incompetence
بی کفایتی
incapability
ناتوانی
incapacity
بی مهارتی
ineptness
کمبود
unskillfulness
ناامیدی
deficiency
بی اثر بودن
hopelessness
بی فایده بودن
inadequacy
ضعف
incompetency
ناتوانی جنسی
ineffectiveness
ناکارآمدی
ineptitude
عدم تناسب اندام
inutility
شکست خوردن
uselessness
شکست
frailty
درماندگی
impotence
عدم
ineffectuality
ineffectualness
inefficacy
inefficiency
insufficiency
unfitness
weakness
failing
feebleness
helplessness
inaptitude
incapacitation
infirmity