talent

base info - اطلاعات اولیه

talent - استعداد

noun - اسم

/ˈtælənt/

UK :

/ˈtælənt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [talent] در گوگل
description - توضیح

  • یک توانایی طبیعی برای انجام کاری خوب


  • شخص یا افرادی با توانایی یا مهارت طبیعی

  • sexually attractive people


    افراد جذاب جنسی


  • (کسی که دارد) توانایی طبیعی برای خوب بودن در چیزی، به ویژه بدون آموزش

  • people who are sexually attractive


    افرادی که از نظر جنسی جذاب هستند


  • یک واحد وزن باستانی


  • یک توانایی طبیعی خاص برای انجام کاری خوب یا افرادی که این توانایی را دارند


  • یک مهارت یا توانایی طبیعی


  • شخص یا افرادی با مهارت یا توانایی طبیعی

  • Porter has a talent for making a difficult subject understandable and interesting.


    پورتر در ساختن یک موضوع دشوار قابل فهم و جالب استعداد دارد.

  • Woods was chosen to play the cop because of his acting talent.


    وودز به دلیل استعداد بازیگری اش برای بازی در نقش پلیس انتخاب شد.

  • Local officials will speechify on Friday, followed by amateur talent performances.


    مقامات محلی روز جمعه سخنرانی خواهند کرد و پس از آن اجراهای استعدادهای آماتور اجرا خواهند شد.

  • The NBA is even searching grade schools for talent.


    NBA حتی در حال جستجوی مدارس برای استعدادیابی است.

  • As a singer she's a great talent.


    به عنوان یک خواننده، او استعداد بزرگی است.

  • A great talent here and a veritable rubber man.


    یک استعداد بزرگ در اینجا، و یک مرد لاستیکی واقعی.

  • Others are noticing the impact of her talents.


    دیگران متوجه تأثیر استعدادهای او شده اند.

  • I never knew you were so good at making speeches. Do you have any other hidden talents?


    من هرگز نمی دانستم که شما در سخنرانی انقدر خوب هستید. آیا استعدادهای پنهان دیگری دارید؟

  • Teachers soon recognized and encouraged his talent for sculpture.


    معلمان به زودی استعداد او را در مجسمه سازی شناختند و تشویق کردند.

  • He owes everything to his talents...


    او همه چیز را مدیون استعدادهایش است...

  • The former requires minimal talent hard work and a lot of luck.


    اولی به حداقل استعداد، سخت کوشی و شانس زیادی نیاز دارد.


  • برای یک تنیس باز به استعداد و سخت کوشی نیاز دارید.

  • John Lennon's talent as a songwriter was matched by McCartney's talent as a composer.


    استعداد جان لنون به عنوان آهنگساز با استعداد مک کارتنی به عنوان آهنگساز مطابقت داشت.

  • Unfortunately the talent level took a definite drop by the late-1980s.


    متأسفانه، سطح استعدادها در اواخر دهه 1980 به طور قطعی کاهش یافت.

  • The Blueprint Dance group has been set up to give young talent a chance to flourish away from the capital.


    گروه رقص بلوپرینت راه اندازی شده است تا به استعدادهای جوان فرصتی برای شکوفایی دور از پایتخت بدهد.

example - مثال
  • The festival showcases the talent of young musicians.


    این جشنواره استعداد نوازندگان جوان را به نمایش می گذارد.

  • to possess/have exceptional musical talent


    داشتن / داشتن استعداد موسیقی استثنایی

  • The team is known for nurturing raw talent.


    این تیم به پرورش استعدادهای خام شهرت دارد.

  • a man of many talents


    مردی با استعدادهای فراوان

  • She displayed her talent for comedy at the event.


    او استعداد خود را برای کمدی در این مراسم به نمایش گذاشت.

  • She showed considerable talent for getting what she wanted.


    او استعداد قابل توجهی برای رسیدن به آنچه می خواست نشان داد.

  • a talent contest/competition (= in which people perform to show how well they can sing dance etc.)


    یک مسابقه/مسابقه استعداد (= که در آن افراد اجرا می کنند تا نشان دهند که چقدر خوب می توانند آواز بخوانند، برقصند و غیره)

  • to nurture/develop young talent


    برای پرورش/توسعه استعدادهای جوان

  • We are losing our top talent to other countries who pay more.


    ما در حال از دست دادن استعدادهای برتر خود به کشورهای دیگر هستیم که بیشتر هزینه می کنند.

  • He is a great talent.


    او استعداد بزرگی است.

  • He likes to spend his time chatting up the local talent.


    او دوست دارد وقت خود را صرف گفتگو با استعدادهای محلی کند.


  • داشتن استعداد هنری عالی

  • Hard work is important but it is no substitute for talent.


    سخت کوشی مهم است، اما جایگزینی برای استعداد نیست.

  • He is a violinist of exceptional talent.


    او یک ویولونیست با استعداد استثنایی است.

  • Her talents lay in organization.


    استعداد او در سازماندهی بود.

  • His parents accused him of wasting his talents and abilities.


    پدر و مادرش او را به هدر دادن استعدادها و توانایی هایش متهم کردند.

  • It takes real talent to write a great pop song.


    نوشتن یک آهنگ پاپ عالی به استعداد واقعی نیاز دارد.

  • The banquet gave the chef a chance to flaunt his talents.


    ضیافت به سرآشپز فرصتی داد تا استعدادهای خود را به رخ بکشد.

  • Where does her musical talent come from?


    استعداد موسیقی او از کجا می آید؟

  • You have a natural talent for storytelling.


    استعداد ذاتی در داستان سرایی دارید.


  • تلاش برای شکوفایی کامل استعدادهای خلاقانه خود

  • There is a wealth of young talent in British theatre.


    استعدادهای جوان زیادی در تئاتر بریتانیا وجود دارد.

  • Hollywood directors have a marvellous pool of acting talent to draw from.


    کارگردانان هالیوود استعداد شگفت انگیزی در بازیگری دارند که می توانند از آن بهره ببرند.

  • The company is always looking out for new talent.


    این شرکت همیشه به دنبال استعدادهای جدید است.

  • The festival attracts talent from all over the world.


    این جشنواره استعدادها را از سراسر جهان جذب می کند.

  • There is a shortage of new comedy talent coming through.


    کمبود استعدادهای جدید کمدی وجود دارد.

  • United have unearthed a real talent in this young defender.


    یونایتد استعداد واقعی این مدافع جوان را کشف کرده است.

  • one of the few teams that relies on home-grown talent


    یکی از معدود تیم هایی که به استعدادهای داخلی متکی است

  • Her talent for music showed at an early age.


    استعداد او در موسیقی در سنین پایین خود را نشان داد.

  • His artistic talents were wasted in his boring job.


    استعدادهای هنری او در کار خسته کننده اش به هدر رفت.


  • در مهمانی دیشب استعدادهای زیادی وجود داشت.

synonyms - مترادف

  • توانایی


  • مهارت

  • aptitude


    صلاحیت - استعداد - شایستگی


  • ظرفیت

  • competence


    صلاحیت

  • expertise


    تجربه و تخصص

  • flair


    استعداد

  • genius


    نابغه


  • هدیه

  • knack


    خم شده

  • bent


    وقف

  • dexterity


    امکانات

  • endowment


    دانشکده


  • فورته


  • عصبی

  • forte


    پتانسیل

  • nous


    قدرت


  • توانمندی


  • تکنیک

  • proficiency


    دست زدن به

  • prowess


    قابلیت


  • شایستگی


  • ظرافت


  • تسلط

  • competency


    قطعات

  • finesse


    استحکام - قدرت

  • mastery


    به موجب آن

  • parts



  • wherewithal


  • adeptness


antonyms - متضاد
  • incompetence


    بی کفایتی

  • ineptitude


    ناتوانی

  • inability


    عجز

  • inadequacy


    آماتور بودن

  • ineptness


    ناامیدی

  • incapability


    ناتوانی جنسی

  • incapacity


    بی اثر بودن

  • incompetency


    ناکارآمدی

  • amateurishness


    بی تجربگی

  • hopelessness


    بی تخصص

  • impotence


    بی فایده بودن

  • ineffectiveness


    ناجوری

  • ineffectuality


    دست و پا چلفتی

  • ineffectualness


    بد اخلاقی

  • inefficiency


    بی مهارتی

  • inexperience


    عدم تناسب اندام

  • inexpertness


    بی لطفی

  • insufficiency


    بی دستی

  • uselessness


    عدم توانایی

  • awkwardness


    عدم مهارت

  • clumsiness


    ضعف

  • maladroitness


    عدم

  • unskillfulness


  • unfitness


  • ungracefulness


  • unhandiness



  • lack of proficiency



  • weakness



لغت پیشنهادی

new

لغت پیشنهادی

snip

لغت پیشنهادی

visas