artistic
artistic - هنری
adjective - صفت
UK :
US :
مربوط به هنر یا فرهنگ
در نقاشی، طراحی، یا تولید چیزهای زیبا مهارت دارد
an artistic arrangement design etc looks attractive and has been done with skill and imagination
یک چیدمان هنری، طراحی و غیره جذاب به نظر می رسد و با مهارت و تخیل انجام شده است
مربوط به هنر
قادر به خلق یا لذت بردن از هنر است
skilfully and attractively made
ماهرانه و جذاب ساخته شده است
یک فرد هنرمند در نقاشی، رقص، آواز و غیره مهارت یا توانایی دارد.
من عاشق تزئینات کریسمس شما هستم - آنها بسیار هنرمندانه هستند.
او مادرش را بسیار باهوش و هنرمند توصیف کرد.
این یک عکس دوست داشتنی است - من هرگز متوجه نشدم که شما اینقدر هنری هستید.
او خلاق، هنرمند و با خلق و خوی است.
اعضای جامعه هنری
What makes them different is their talent and their skills, without which our civilization would lose a priceless artistic heritage.
چیزی که آنها را متمایز می کند استعداد و مهارت آنهاست که بدون آنها تمدن ما میراث هنری گرانبهایی را از دست می دهد.
One to deal with its mathematical, one with its philosophical and psychoanalytic, one with its artistic implications.
یکی برای پرداختن به ریاضیات آن، یکی با مفاهیم فلسفی و روانکاوی آن، یکی با مفاهیم هنری آن.
او تاکید کرد که عکاس هنری باید چیزی را که می بیند بازنمایی کند و نه بیشتر.
سرآشپز استروئل به خاطر ارائه هنری غذاهایش شناخته شده است.
تسلط فنی او بر فرآیندهای هنری هرگز حس شوخ طبعی او را پنهان نکرد.
مدیر آن می گوید کیفیت هنری تولیدات اکنون در خطر است.
کارگردان نگران بود که تصمیمات تجاری بر کیفیت هنری فیلم تأثیر بگذارد.
Such critical perspectives suggest we are in the midst of a thoroughgoing overhaul of traditional ideas about artistic value and meaning.
چنین دیدگاههای انتقادی نشان میدهد که ما در میانه یک بازنگری کامل از ایدههای سنتی درباره ارزش و معنای هنری هستیم.
غذا به صورت هنرمندانه ارائه شد.
پدیدآورندگان آثار هنری دارای حق قانونی کپی رایت هستند.
آثار هنری آن دوره
اثری با شایستگی هنری
خلق و خوی هنری (= رفتاری که تصور می شود نمونه ای از هنرمندان، نوازندگان و غیره است)
عشق یک موضوع قدیمی بیان ادبی و هنری است.
artistic abilities/achievements/skills/talent
توانایی های هنری / دستاوردها / مهارت ها / استعداد
او از خانواده ای بسیار هنرمند می آید.
an artistic arrangement of dried flowers
چیدمان هنری از گل های خشک شده
دکور داخل خانه بسیار هنرمندانه بود.
مدیر هنری تئاتر
artistic endeavours
تلاش های هنری
دوستان او همه هنرمندان هستند - آنها نقاش، موسیقیدان و نویسنده هستند.
این یک گل آرایی بسیار هنرمندانه است که شما در آنجا دارید.
این تاثیرگذارترین اجرای هنری او تا به امروز بود.
It was her most artistically impressive performance to date.
خلاق
imaginative
تخیلی
اصلی
inventive
مبتکر
inspired
الهام گرفته
expressive
رسا
poetic
شاعرانه
estheticUS
estheticUS
aestheticUK
aestheticUK
cultured
با فرهنگ
cultivated
کشت شده است
refined
تصفیه شده
پیچیده
نمایشی
innovative
خلاقانه
ingenious
مبتکرانه
innovational
نوآورانه
originative
رویایی
innovatory
پرومته
visionary
انقلابی
Promethean
آوانگارد
revolutionary
بارور
avant-garde
غیر متعارف
fertile
دنباله دار
unconventional
پیشگام
trailblazing
باهوش
pioneering
تازه
clever
تجربی
unorthodox
experimental
unimaginative
بی خیال
untalented
بی استعداد
unoriginal
غیر اصلی
روال
uninspired
بدون الهام
معمولی
dull
کدر
pedestrian
عابر پیاده
prosaic
منثور
matter-of-fact
امری واقعی
commonplace
عادی
غیر خلاق
uncreative
وانیل
vanilla
پیش پا افتاده
banal
مشتق
derivative
دنیوی
mundane
بی جان
lifeless
غیر هنری
unartistic
هک شده
hackneyed
خشک
غیر اختراعی
uninventive
قابل پیش بینی
predictable
روز کاری
workaday
رام کردن
tame
کهنه
stale
زمزمه
trite
تخت
humdrum
نشات گرفته
غیر ماجراجویانه
derived
unadventurous
