dry
dry - خشک
adjective - صفت
UK :
US :
بدون آب یا مایع در داخل یا روی سطح
داشتن باران یا رطوبت بسیار کم
کسی که شوخ طبعی دارد، در حالی که به نظر می رسد جدی است، چیزهای خنده دار و هوشمندانه ای می گوید
خسته کننده، بسیار جدی و بدون طنز
مشروبات الکلی ننوشید یا اجازه نمی دهید الکل به فروش برسد
وقتی صحبت می کنید هیچ احساسی نشان نمی دهید
thirsty
تشنه
رطوبت بسیار کمی داشته باشد یا دیگر مرطوب نباشد
کاملاً خشک - برای خشکی یا در مورد لب ها، گلو، پوست افراد و غیره استفاده می شود
بسیار خشک به دلیل کمبود یا باران و بنابراین برای رشد محصولات سخت است
چیزی را خشک کردن، یا خشک شدن
بشقاب ها، ظروف و غیره را بعد از شستن با پارچه خشک کنید
برای توصیف چیزی که آب یا مایع دیگری در داخل، روی یا اطراف آن وجود ندارد استفاده می شود
برای توصیف آب و هوا یا دوره هایی از زمانی که باران نمی بارد استفاده می شود
اگر رودخانه یا منطقه دیگری از آب خشک شود، آب به تدریج از آن ناپدید می شود
مو یا پوست خشک به اندازه کافی روغن طبیعی که آن را نرم و صاف می کند ندارد
نان خشک ساده و بدون کره و مربا و ... است.
اگر کتاب، گفتگو، موضوع و... خشک باشد جالب نیست.
without alcoholic drinks
بدون نوشیدنی های الکلی
اگر شراب یا سایر نوشیدنی های الکلی خشک باشند، طعم شیرینی ندارند
طنز خشک بسیار خنده دار است به گونه ای که هوشمندانه و آشکار نیست
a place where the conditions are not wet especially when compared to somewhere where the conditions are wet
مکانی که در آن شرایط مرطوب نیست، به خصوص زمانی که در مقایسه با جایی که شرایط مرطوب است
خشک شدن یا خشک شدن چیزی
بشقاب ها، چاقوها، چنگال ها و غیره را بعد از شستن خشک کنید
بدون آب یا مایع در داخل، روی یا اطراف چیزی
اگر مو یا پوست خشک باشد، فاقد روغن طبیعی است
اگر هوا خشک باشد، آب در هوا بسیار کم است و احتمال بارش باران وجود ندارد.
(مکانی) که اجازه فروش مشروبات الکلی را نمی دهد
جالب یا هیجان انگیز نیست
سرگرم کننده به شکلی که مشخص نیست
خشک شدن یا از چیزی خارج کردن آب
آیا هنوز پیراهن من خشک شده است؟
پیاز را در جای خشک و خنک نگهداری کنید.
میترسم این کیک خیلی خشک شده باشه
برخی از گیاهان در خاک خشک بهتر رشد می کنند.
وقتی رنگ کاملا خشک شد، یک لایه دیگر بزنید.
ما توانستیم با جمع شدن در یک درب خشک بمانیم.
دهانش مثل یک استخوان خشک شد (= کاملاً خشک).
اوج تابستان بود و نهرها خشک (= آب نداشتند).
هفته ها هوای گرم و خشک
فصل خشک
امیدوارم برای پیک نیک ما خشک بماند.
احتمال خشک ماندن هوا در این هفته وجود دارد.
مار زنگی در مناطق گرمتر و خشکتر آمریکای شمالی دیده میشود.
روز روشن و عمدتاً خشک آغاز خواهد شد.
یک شامپو برای موهای خشک
سرفه خشک هکری
صبحانه شامل نان خشک و یک فنجان چای بود.
یک شراب سفید خشک ترد
یک شری خشک
این شراب برای من خیلی خشک است.
او مردی کم حرف با شوخ طبعی خشک و لذت بخش بود.
او به سرعت به دلیل شوخ طبعی خود شهرت پیدا کرد.
صدای خشک
او با لحن خشکی گفت: «شاید شب دوام نیاورد.
او با حالتی سرد و خشک پاسخ داد.
Government reports tend to make dry reading.
گزارش های دولتی تمایل به خواندن خشک دارند.
آنها یک بحث خشک در مورد سیاست علمی داشتند.
ما یک عروسی خشک داشتیم (= هیچ نوشیدنی الکلی سرو نشد).
یک شهرستان/ایالت خشک
او یک سال است که خشک شده است (= الکل ننوشیده است).
من کمی خشکم
arid
خشک
baked
پخته شده
waterless
بی آب
dehydrated
کم آب شده
parched
خشک شده
torrid
سوزناک
desiccated
سوخته
scorched
تشنه
thirsty
خشکسالی
droughty
بدون رطوبت
moistureless
بی باران
rainless
سر زدن
sear
سرا
sere
وحشت زده
anhydrous
تشنگی
torrefied
عقیم
athirst
تخلیه شده است
barren
کویر
depleted
خشک کننده
تخلیه شده
desiccant
تبخیر شد
drained
خسته
evaporated
شیره شده
exhausted
استخوان خشک
sapped
آبیاری نشده
مانند استخوان خشک شود
dried up
dried-up
dried out
not irrigated
مرطوب
damp
شبنم دار
dewy
قطره چکان
drippy
نمناک
humid
بارانی
wettish
ماگی
dampish
خیس شده
drizzly
خیس
muggy
بخاردار
sodden
تاریک
soggy
نامعقول
vaporous
چکیدن
dank
پر از رطوبت
irriguous
غرق آب
moist
آبکی
dripping
خیساندن
moisture-laden
تازه شده
waterlogged
watery
soaking
refreshed