remaining
remaining - باقی مانده است
adjective - صفت
UK :
US :
the remaining people or things are those that are left when the others have gone, been used or been dealt with
افراد یا چیزهای باقی مانده آنهایی هستند که وقتی دیگران رفتند، مورد استفاده قرار گرفتند یا با آنها برخورد شد، باقی می مانند
ادامه وجود یا باقی ماندن پس از استفاده یا برداشتن سایر قطعات یا چیزها
این پرایمینگ اغلب باید کل 51 هفته باقی مانده را ادامه دهد.
یکی از ناو هواپیمابر باقی مانده نیروی دریایی
ایده های مشابهی برای ویژگی ها، بازدیدها و رویدادها می تواند برای مناطق باقی مانده اندیشیده شود.
خرس های سیاه باقی مانده در معرض خطر توسعه در منطقه هستند.
موسیر یا پیاز سالاد را به کره باقی مانده در تابه اضافه کنید و تفت دهید تا نرم شوند.
یک زوج باقیمانده به رقصیدن ادامه دادند.
تمام مواد باقیمانده را اضافه کنید و بگذارید تا بجوشد.
مواد باقیمانده را با هم ترکیب کنید، خوب هم بزنید.
آرد را در آب باقیمانده هم بزنید و به آرامی بپزید تا خوب قهوه ای شود و همیشه هم بزنید.
به طور خلاصه یک چهارم سس مایونز را با ادویه گرم کنید، سپس باقیمانده سس مایونز، چاتنی و آب آن را اضافه کنید.
شش شمع بار اول خاموش شد، سه شمع باقی مانده بار دوم.
دو آیتم باقی مانده ممکن است از کارت های Warhammer Battle Magic انتخاب شوند.
بیست بیمار باقی مانده به بیمارستان دیگری منتقل شدند.
تمامی بلیت های باقی مانده برای کنسرت درب منزل فروخته می شود.
سخنرانی باقی مانده برنشتاین در 22 ژانویه برگزار خواهد شد.
نصف کره را با هم مخلوط کنید و نصف باقی مانده را برای بعد نگه دارید.
surplus
مازاد
residual
باقی مانده
اضافی
outstanding
برجسته
leftover
پس مانده غذا
excess
زیادی
superfluous
درنگ
vestigial
یدکی
lingering
استفاده نشده
spare
ترک کرد
unused
علاوه بر این
بیش از حد
left-over
پشت سر گذاشت
بقیه ی
بیش از اندازه
in excess
غیر ضروری
ناخواسته
زائد
excessive
نافله
unneeded
هدر
unwanted
مصرف نشده
supernumerary
غیر قابل مصرف
redundant
قابل مصرف
بلا استفاده
supererogatory
unconsumed
dispensable
expendable
useless
residuary
short-lived
کوتاه مدت
مختصر
موقت
impermanent
ناپایدار
fleeting
زودگذر
passing
گذراندن
ephemeral
گذرا
transient
انی
transitory
محو شدن
momentary
کوتاه
evanescent
سریع
برگریز
فراری
deciduous
پرواز کردن
cursory
رعد و برق
fugitive
شهاب سنگی
fugacious
متوقف می شود
flying
پایان دادن
lightning
ثابت نشده
meteoric
ضعیف
fading
تمام شده
ceasing
ending
unfixed
tenuous
finished