similar
similar - مشابه
adjective - صفت
UK :
US :
تقریبا همان
شبیه به چیزی یا شخص دیگری
بسیار شبیه - به ویژه در مورد نحوه ظاهر یا رفتار افراد استفاده می شود
بسیار شبیه
دقیقا همینطور
داشتن همان رنگ، سبک، طرح و غیره با چیزهای دیگر - در مورد لباس ها یا مبلمانی که با هم می پوشید یا استفاده می کنید استفاده می شود
having the same colour, style pattern etc as something else – used about clothes or furniture that you wear or use together
نسبتا شبیه به چیزی
به نظر می رسد یا تقریباً، اما نه دقیقاً، یکسان است
به نظر می رسد یا تقریباً یکسان است، اگرچه دقیقاً نیست
این از اتاق جیم بزرگتر است، اما بسیار شبیه است.
وقتی به این دو فرش نگاه میکنید، میبینید که نقشها بسیار شبیه به هم هستند.
سیاست دموکراتیک در حال ظهور و اقتصاد بازار هدایت شده نیز مشابه است.
هنوز به خوبی تعریف نشده است که آیا رویکرد مشابهی برای آسیب مجرای صفراوی پس از کوله سیستکتومی لاپاروسکوپی توجیه می شود یا خیر.
It has not yet been well defined, whether a similar approach is justified for bile duct injury after laparoscopic cholecystectomy.
حروف پررنگ نشان دهنده آمینو اسیدهای یکسان یا مشابه بین دو پروتئین با تعداد باقی مانده اسیدهای آمینه است.
Bold face letters represent amino acids identical or similar between two proteins with the numbers of amino acid residues.
مورد Scaevola شبیه سلسوس است. و در اولپیان نیز چنین موردی وجود دارد.
این مناطق دارای چشم انداز تورمی مشابه، نیروی کار کم هزینه و نرخ رشد پیش بینی شده دو تا چهار برابر نرخ رشد ما هستند.
These regions have similar inflation outlooks, low-cost labor and projected growth rates two to four times our own growth rate.
موضع فعلی این است که کشورهای مختلف قوانین حفاظت از دادهها را وضع کردهاند که الگوهای مشابهی دارند اما تفاوتهای قابل توجهی در جزئیات دارند.
The present position is that various countries have enacted data protection laws which have similar patterns but significant differences of detail.
این قانون به عنوان الگویی برای سیاست های مشابه در سایر ایالت ها عمل کرده است.
من می دانم که چه احساسی دارید، زیرا من مشکل مشابهی دارم.
مشخص شده است که این نمونه ها از نظر اجتماعی-اقتصادی بسیار شبیه به یک نمونه معرف هستند.
تفنگداران دریایی همچنین با وسایل نقلیه حمله سریع شبیه به کالسکه های تپه ای آزمایش کردند.
آیا چیزی شبیه به این ماده اما ارزان تر دارید؟
ما علایق بسیار مشابهی داریم.
The experiment was repeated, with similar results.
آزمایش با نتایج مشابه تکرار شد.
من سال گذشته با چنین وضعیتی مواجه شدم.
برادرها خیلی شبیه هم هستند.
این سه پرتره به طرز چشمگیری شبیه هم هستند.
سبک تدریس من شبیه اکثر معلمان دیگر است.
این پرونده به طرز چشمگیری شبیه به پرونده دیگری از دهه 1990 است.
این دو خانه از نظر اندازه شبیه هم هستند.
همه روایات از یک الگوی مشابه پیروی می کنند.
این بیماری به روشی مشابه ایدز به سیستم ایمنی حمله می کند.
او امروز به راحتی برنده شد و امیدوار است فردا نیز به همین روش ادامه دهد.
رنگ را با یک تکه چوب یا چیزی مشابه هم بزنید.
صحنه تصویر به طرز وحشتناکی شبیه چیزی بود که در خواب دیده بودم.
Their experiences are superficially similar.
تجربیات آنها ظاهراً مشابه است.
کشورهایی با ویژگی های مشابه
همه بیماران ما تقریباً مشکلات مشابهی دارند.
من و پدرم دیدگاه های مشابهی در مورد سیاست داریم.
من چند کفش جدید خریدم که خیلی شبیه به جفتی است که قبلا داشتم.
پل از نظر ظاهری بسیار شبیه برادرش است.
آنها هر دو به مدارس آیوی لیگ رفتند و سوابق مشابهی دارند.
او از تاکتیک های مشابهی برای پیروزی در انتخابات گذشته استفاده کرد.
این بیماری هر دو جنس را به طور یکسان درگیر می کند.
alike
یکسان
comparable
قابل مقایسه
identical
همسان
استوار
matched
تطبیق
matching
تطابق
بستن
برابر
equivalent
معادل
indistinguishable
غیر قابل تشخیص
پسندیدن
لباس فرم
almost identical
تقریبا یکسان
commensurate
متناسب
congruent
متجانس
congruous
برش از همان پارچه
قابل تعویض
exchangeable
همگن
homogeneous
بسیار مشابه
homogenous
نزدیک
interchangeable
همتراز
مترادف
همان
on par
سازگار
تکراری
synonymous
دقیق
قابل تشخیص نیست
conformable
duplicate
ناهمسان
dissimilar
غیر مشابه
unalike
مشابه
antithetical
متضاد
disparate
مختلف
متمایز
incomparable
غیر قابل مقایسه
incompatible
ناسازگار
incongruent
ناهماهنگ
inconsistent
نابرابر
mismatched
در تضاد
unequal
مخالف
متفاوت است
contrary
قابل تشخیص
contrasting
غیر یکسان
differing
یکسان نیست
distinctive
بر خلاف
distinguishable
غیر مرتبط
non-identical
در واریانس
درگیری
opposed
متناقض
قابل تمایز
unrelated
نامتناسب
at variance
clashing
conflicting
contradictory
contrastive
differentiable
discrepant
disproportionate