distinct
distinct - متمایز
adjective - صفت
UK :
US :
به وضوح متفاوت یا متعلق به نوع دیگری است
چیزی که متمایز است را می توان به وضوح دید، شنید، بو کرد و غیره
a distinct possibility feeling quality etc definitely exists and cannot be ignored
یک امکان متمایز، احساس، کیفیت و غیره قطعا وجود دارد و نمی توان آنها را نادیده گرفت
به وضوح قابل توجه است؛ که قطعا وجود دارد
به وضوح جدا و متفاوت (از چیز دیگری)
به جای
به وضوح جدا و متفاوت
نباید نادیده گرفته شود؛ واقعی و فعلی
با فرا رسیدن شب، طرح کلی کوه کمتر مشخص شد.
حروف علامت واضح و مشخص بود.
یک مزیت متمایز
Hardest to predict is whether an eventual movement for reform will adopt a distinct and more hopeful political and economic orientation.
سختترین پیشبینی این است که آیا یک جنبش نهایی برای اصلاحات، جهتگیری سیاسی و اقتصادی متمایز و امیدوارکنندهتری اتخاذ خواهد کرد یا خیر.
اتحادیه اروپا از 15 کشور با ریشه های فرهنگی، زبانی و اقتصادی متمایز تشکیل شده است.
The cottage development acquired a distinct demographic identity as well as a life-style of its own.
توسعه کلبه یک هویت جمعیتی متمایز و همچنین سبک زندگی خاص خود را به دست آورد.
اغلب هیچ دوره مشخصی از بیماری با نقطه شروع و پایان مشخص وجود ندارد.
ماموت با فیل های امروزی، اما متمایز از آن بود.
Clearly distinct from the others were the two groups with the modern lacquers and the samples treated with preservative.
دو گروه با لاک های مدرن و نمونه هایی که با مواد نگهدارنده درمان شده بودند، به وضوح از بقیه متمایز بودند.
من این تصور را دارم که شما او را خیلی دوست ندارید.
مطمئناً بازار تبلیغات محلی مشخصی برای حمایت از آن وجود داشت.
من یک خاطره مشخص از مادربزرگم دارم که روی صندلی گهواره ای نشسته و مشغول بافتن است.
دو مرحله متمایز در حرفه رمزی و دو سبک همراه وجود دارد.
The snow layer was thin and slightly sticky so the tracks were distinct rather than immediately filled in as made.
لایه برف نازک و کمی چسبنده بود، بنابراین مسیرها متمایز بودند نه اینکه بلافاصله همانطور که ساخته شده بودند پر شوند.
اما به عنوان دستور العمل هایی برای بدنسازی، آنها یک عملکرد کاربردی متمایز دارند.
بوی مشخصی از گاز می آمد.
صدایش آرام بود اما تک تک کلماتش مشخص بود.
نتایج نظرسنجی به دو گروه مجزا تقسیم شد.
موسیقی رگی جامائیکایی کاملاً متمایز از جاز یا بلوز آمریکای شمالی است.
ما در مورد مناطق روستایی، جدا از شهرهای بزرگ صحبت می کنیم.
قد بلند بودن به تونی مزیت مشخصی داد.
I had the distinct impression I was being watched.
من این تصور را داشتم که تحت نظر بودم.
اعتصاب اکنون یک امکان متمایز است.
قدرت سیاسی را باید از نظر تحلیلی متمایز از قدرت اقتصادی دانست.
او سرطان ریه را متمایز از سایر انواع سرطان مطالعه می کرد.
گویش های مختلف کاملاً از یکدیگر متمایز هستند.
geographically distinct regions
مناطق جغرافیایی متمایز
تولیدکنندگان امیدوارند محصولات جدیدشان به اندازه کافی متمایز باشد که قیمت های بالاتری را به دست آورند.
اینجا بوی مشخصی از سیگار می آید.
این دو مفهوم کاملاً متمایز (از یکدیگر) هستند.
در یک حزب سیاسی دو جناح مجزا وجود دارد.
او یک دستیار شخصی است که از یک منشی متمایز است.
این دو زبان کاملاً از یکدیگر متمایز هستند.
سگ ها از نژادهای متمایز هستند.
There’s a distinct possibility of rain today.
امروز احتمال بارندگی مشخص است
اولین پیشنهاد شغلی مزایای مشخصی داشت.
روشن
decided
تصمیم گرفت
واضح
definite
قطعی
آشکار
evident
مشهود
manifest
مشخص شده است
marked
ثبت اختراع
patent
جلگه
plain
غیر قابل اشتباه
unmistakable
قابل توجه
noticeable
تیز
قابل لمس
palpable
قابل تشخیص انگلستان
recognisableUK
قابل تشخیص ایالات متحده
recognizableUS
شفاف
transparent
بدون ابهام
unambiguous
بدون دوگانگی
conspicuous
بی چون و چرا
unambivalent
طبقه بندی شده
unequivocal
صریح
categorical
قابل درک
explicit
برجسته
perceptible
تلفظ شده
قابل رویت
pronounced
قابل تقدیر
قابل توجه، برجسته، موثر
appreciable
clear-cut
nonambiguous
striking
indistinct
نامشخص
undefined
تعریف نشده
indiscernible
غیر قابل تشخیص
indefinite
نامعین
fuzzy
درهم
obscure
مبهم
nonobvious
غیر آشکار
obfuscated
مه آلود
unapparent
غیر واضح
vague
ناشناخته انگلستان
hazy
ناشناس ایالات متحده
unclear
ابری
unrecognisedUK
گیج کننده
unrecognizedUS
اسرار امیز
ambiguous
مرموز
clouded
روشن نشده است
confusing
معمایی
equivocal
تاریک
mysterious
بدون ابر
cryptic
پنهان شده است
unclarified
نامحسوس
enigmatical
مشکوک
enigmatic
نا معلوم
unclouded
hidden
imperceptible
dubious
obscured
inconspicuous
uncertain