visible
visible - قابل رویت
adjective - صفت
UK :
US :
دید
نامرئی بودن
نامرئی
به طور قابل مشاهده
به صورت نامرئی
چیزی که قابل مشاهده است دیده می شود
اثری که قابل مشاهده است به اندازه کافی عالی است که قابل توجه باشد
کسی که قابل مشاهده است در موقعیتی است که افراد زیادی متوجه او می شوند
قابل دیده شدن
بتواند یا احتمالاً توجه عمومی را به خود جلب کند و مورد توجه قرار گیرد
قابل مشاهده همچنین به معنای توانایی یا تمایل به جلب توجه عمومی است
سیگار را روشن کرد و هر دو دستش را بالا و نمایان نگه داشت.
میتوانستم احساس کنم خون از صورتم رفته و میدانستم که هراسم نمایان است.
مراحل با یکدیگر همپوشانی دارند و این فرآیند هم پیوسته و هم عمداً قابل مشاهده است.
نشانه ها به رنگ طلای کم رنگ هستند و به سختی قابل مشاهده هستند.
نتایج سیاست مسکن به وضوح قابل مشاهده است.
فقط بالای سرش بالای آب نمایان بود.
همانطور که جدول 8-7 نشان می دهد، تأثیر بر توزیع ثروت در پایان سال 1992 قابل مشاهده بود.
The other important but less visible change is that those who operate the robots and computers are part-time women workers.
تغییر مهم دیگر اما کمتر قابل مشاهده این است که کسانی که ربات ها و رایانه ها را اداره می کنند، کارگران زن پاره وقت هستند.
یک چراغ جلو ناگهان بسیار زیر آنها نمایان شد.
قبل از سرخ کردن گوشت، چربی قابل مشاهده را جدا کنید.
برج کلیسا از روستای بعدی قابل مشاهده است.
هیچ بخیه ای از سمت راست دیده نمی شود.
No solar eclipses will be visible from the United States in 1996, and only two will be visible from Earth.
هیچ خورشید گرفتگی در سال 1996 از ایالات متحده قابل مشاهده نخواهد بود و تنها دو مورد از زمین قابل مشاهده خواهد بود.
سوراخ های گلوله هنوز در دیوارها به وضوح قابل مشاهده است.
نوازندگان سیاهپوست در برادوی بسیار بیشتر دیده میشوند.
کارآگاهان هیچ نشانه ای از درگیری پیدا نکردند.
آن شب ستاره ها به سختی دیده می شدند.
این ستارگان به سختی با چشم غیر مسلح قابل مشاهده هستند.
خانه به وضوح از ساحل قابل مشاهده است.
بیشتر ستارگان با چشم غیر مسلح قابل مشاهده نیستند.
ماه فقط بین ابرها دیده می شد.
ما متوجه هیچ مزیت قابل مشاهده ای از سیستم جدید نشده ایم.
حضور بیشتر پلیس در جوامع برای مبارزه با جرم ضروری است.
هیچ نشانه قابل مشاهده ای از احساسات نشان نداد.
او تلاش آشکاری برای کنترل خشم خود انجام داد.
بعد از یک ماه استفاده از کرم، هیچ تفاوت قابل مشاهده ای مشاهده نکردم.
محتوای آن برای همه آنها قابل مشاهده بود.
او ایستاده بود، نیمه قابل مشاهده در نور کم.
پوستر انتخاباتی به وضوح از خیابان نمایان بود.
قایق های تخت به سختی قابل مشاهده بودند.
کوه ها فقط قابل مشاهده بودند، تاریک و سیاه.
اکنون دریا بیرون بود و کشتی به طور کامل قابل مشاهده بود.
خانه آنها از خیابان قابل مشاهده نیست.
از پنجره ردیفی از خانه های کوچک قابل مشاهده است.
درختان را قطع کردیم تا دریاچه از خانه نمایان شود.
به زنان توصیه می شود در جایی منتظر بمانند که در نزدیکی ترافیک قابل مشاهده نیست.
عنکبوت های ریز که به سختی با چشم غیر مسلح قابل مشاهده هستند
شرمندگی الی کاملا مشهود است
تسکین او بیش از حد نمایان بود.
Italy has a highly visible environmental movement.
ایتالیا جنبش زیست محیطی بسیار قابل مشاهده ای دارد.
زخم ها در تمام زندگی او قابل مشاهده بودند.
هنگام دوچرخه سواری در شب باید لباسی با رنگ روشن بپوشید تا بیشتر دیده شوید.
نوشته روی سنگ قبر به سختی دیده می شد.
نشانه های کمی از بیماری وجود دارد که او را برای مدت طولانی در بیمارستان نگه داشته است.
دنباله دار باید با چشم غیر مسلح قابل مشاهده باشد.
در مدت زمان بسیار کوتاهی، او به یک رهبر ملی بسیار برجسته تبدیل شده است.
نشانه های کمی از بیماری اخیر او قابل مشاهده است.
این دنباله دار با چشم غیرمسلح به عنوان یک توپ فازی در غرب آسمان قابل مشاهده است.
در مدت زمان بسیار کوتاهی، او به یک سخنگوی محیط زیست بسیار قابل مشاهده تبدیل شد.
observable
قابل مشاهده
noticeable
قابل توجه
perceptible
قابل درک
آشکار
روشن
evident
مشهود
واضح
plain
جلگه
seeable
قابل دیدن
conspicuous
قابل تشخیص
detectable
ثبت اختراع
discernible
غیر قابل اشتباه
manifest
قابل لمس
patent
برجسته
perceivable
قابل تشخیص انگلستان
unmistakable
قابل تشخیص ایالات متحده
distinguishable
پنهان
palpable
پررنگ
salient
شفاف
متمایز
recognisableUK
خیره کننده
recognizableUS
قابل توجه، برجسته، موثر
unconcealed
بدون مبدل
bold
دستگیر کردن
transparent
blatant
glaring
striking
undisguised
arresting
invisible
نامرئی
hidden
پنهان شده است
imperceptible
نامحسوس
unnoticeable
غیر قابل توجه
ambiguous
مبهم
indistinct
نامشخص
unseen
دیده نشده
indiscernible
غیر قابل تشخیص
unclear
غیر واضح
undetectable
غیر قابل کشف
undisclosed
فاش نشده
viewless
بی دید
disguised
مبدل شده
nonexistent
وجود ندارد
unapparent
غیر آشکار
unperceivable
غیر قابل درک
obscure
کور، نابینا
sightless
مشاهده نشده
unobserved
غیر قابل تقدیر
inappreciable
نامعین
indefinite
فاش نشده است
unrevealed
کشف نشده
inconspicuous
در معرض قرار نگرفته
undetected
محجوب
vague
نا معلوم
obscured
غیر قابل دیدن
unexposed
unobtrusive
concealed
uncertain
unseeable