tower

base info - اطلاعات اولیه

tower - برج

noun - اسم

/ˈtaʊər/

UK :

/ˈtaʊə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [tower] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • یک برج ناقوس

  • the Eiffel Tower


    برج ایفل

  • a 19-storey office tower


    برج اداری 19 طبقه

  • The castle is rectangular in shape with a tower at each corner.


    این قلعه مستطیل شکل است و در هر گوشه آن یک برج قرار دارد.


  • یک برج تلویزیونی

  • a CD tower


    یک برج سی دی

  • He was a tower of strength to his sisters when their father died.


    او برای خواهرانش برج قدرتی بود که پدرشان درگذشت.

  • Armed guards manned the lookout towers.


    نگهبانان مسلح برج‌های دیده‌بانی را اداره می‌کردند.

  • They lived in a ten-storey tower in the town centre.


    آنها در یک برج ده طبقه در مرکز شهر زندگی می کردند.

  • Twin towers flanked the castle gateway.


    برج های دوقلو در کنار دروازه قلعه بودند.

  • the spot where the towers once stood


    جایی که زمانی برج ها در آن قرار داشتند

  • The brick tower was built in around four months.


    این برج آجری در حدود چهار ماه ساخته شد.

  • the Eiffel tower


    یک ساعت روی برج کلیسا است.

  • There's a clock on the church tower.


    او در یک برج اداری در مرکز شهر سانفرانسیسکو کار می کند.

  • He works in an office tower in downtown San Francisco.


    یک برج رادیویی / انتقال

  • a radio/transmission tower


    ما به گوشه پیچیدیم و کلیسای جامع روبروی ما قرار داشت.

  • We turned the corner and there was the cathedral, towering in front of us.


    یک برج ساعت


  • همانطور که در حال رانندگی بودیم، کوه‌های راکی ​​در مقابل ما قرار داشتند.

  • As we drove on the Rocky Mountains towered before us.


    اگرچه دیوید فقط 14 سال دارد، اما بر مادرش می نشیند.

  • Although he’s only 14, David towers over his mother.


synonyms - مترادف
  • steeple


    برج

  • spire


    گلدسته

  • minaret


    مناره

  • belfry


    ناقوس

  • turret


    برجک

  • fortification


    استحکامات

  • campanile


    کمپانی

  • stronghold


    سنگر

  • bartizan


    بارتیزان

  • battlement


    نبرد


  • نگاه داشتن

  • barbican


    باربیکن

  • lookout


    مراقب باش

  • mast


    دکل

  • skyscraper


    آسمان خراش


  • برج ناقوس

  • cloud buster


    شکن ابر


  • افزایش بالا

  • cupola


    گنبد

  • obelisk


    ابلیسک

  • cone


    مخروط

  • finial


    نهایی

  • mirador


    میرادور

  • shikara


    شیکارا

  • bellhouse


    زیگورات

  • ziggurat


    هرم

  • pyramid


    سوزن

  • needle


    برج کلیسا


  • اوج

  • pinnacle


  • dome


antonyms - متضاد

  • کاهش می یابد

  • descend


    فرود آمدن


  • رها کردن


  • شکست


  • سقوط


  • دنبال کردن


  • از دست دادن


  • پایین تر

  • surrender


    تسلیم شدن


  • بازده


  • عقب افتادن

  • plunge


    غوطه


  • نزول کردن

  • slump


    شیب

  • dip


    سقوط کردن


  • برو پایین


  • عقب نشینی کند

  • recede


    سقوط شدید

  • plummet


    کاهش

  • diminish


    غلت زدن

  • tumble


    کاهش دادن

  • lessen


    تضعیف شود

  • weaken


    فروکش کند

  • subside


    شعله ور

  • alight


    دماغی

  • nosedive


    کم شدن

  • dwindle


    كاهش دادن


  • فشرده کردن

  • compress


    کوچک شدن

  • shrink


    قرارداد


لغت پیشنهادی

pierre

لغت پیشنهادی

unwinding

لغت پیشنهادی

zeros