twin

base info - اطلاعات اولیه

twin - دوقلو

noun - اسم

/twɪn/

UK :

/twɪn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [twin] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She's expecting twins.


    او در انتظار دوقلو است.

  • If you're carrying (= expecting) twins or triplets, that can put you at risk.


    اگر دوقلو یا سه قلو (= در انتظار) حمل می کنید، ممکن است شما را در معرض خطر قرار دهد.

  • I'm 5 months pregnant with twins.


    من 5 ماهه دوقلو باردارم

  • The plate was one of a pair but I broke its twin.


    بشقاب یکی از جفت بود اما من دوقلوش را شکستم.

  • His long-lost twin was searching for him.


    همزاد گمشده اش در جستجوی او بود.

  • I was the older twin.


    من دوقلو بزرگتر بودم

  • My sister had twins.


    خواهرم دوقلو داشت.

  • The twins were separated at birth.


    دوقلوها در بدو تولد از هم جدا شدند.

  • adult twins who were raised apart


    دوقلوهای بالغی که جدا از هم بزرگ شدند

  • the plot device of giving a character an evil twin


    طرح داستان دادن به یک شخصیت یک همزاد شیطانی

  • My sister has twin sons.


    خواهرم پسر دوقلو دارد.


  • یک خواهر دوقلو

  • The two countries are often regarded as economic twins.


    این دو کشور اغلب به عنوان دوقلوهای اقتصادی در نظر گرفته می شوند.

  • twin towers


    برج دوقلو

  • a car with twin exhausts


    ماشینی با اگزوز دوقلو

  • He has managed to combine his twin obsessions of detective stories and rock music in his new radio programme.


    او در برنامه جدید رادیویی خود توانسته است وسواس دوگانه داستان های پلیسی و موسیقی راک را با هم ترکیب کند.

  • She twins a shimmering silk blouse with a dark wool skirt.


    او یک بلوز ابریشمی درخشان را با یک دامن پشمی تیره دوقلو می کند.

  • Try twinning chores with pleasant rewards - for example walking the dog to the pub.


    کارهای دوقلو با پاداش های دلپذیر را امتحان کنید - به عنوان مثال، پیاده روی سگ به میخانه.

  • The cover of the book shows twinned images of Piccadilly Circus and the New York skyline.


    جلد کتاب تصاویر دوقلو از سیرک پیکادیلی و خط افق نیویورک را نشان می دهد.

  • Cambridge is twinned with Heidelberg.


    کمبریج با هایدلبرگ همزاد شده است.

  • The two cities have been twinned since 1966.


    این دو شهر از سال 1966 خواهرخوانده شده اند.

  • Elite universities were twinned with inner city schools in an effort to increase their intake of students from less privileged backgrounds.


    دانشگاه‌های نخبه با مدارس درون شهری در تلاش برای افزایش پذیرش دانشجویان با پیشینه‌های کم‌ممتاز، خواهرخوانده شدند.

  • twin engines/towers


    موتورهای دوقلو/برج

synonyms - مترادف
  • identical twin


    دوقلوهای همسان

  • fraternal twin


    دوقلو برادر

  • dizygotic twin


    دوقلو دو تخمکی

  • dizygous twin


    دوقلو دوزیگوت

  • monozygotic twin


    دوقلوی تک تخمکی

  • monozygous twin


    دوقلو تک تخمکی

  • non-identical twin


    دوقلو غیر همسان

  • Siamese twin


    دوقلو سیامی

antonyms - متضاد

  • تفاوت


  • اصلی


  • مقابل

  • entity


    وجود، موجودیت

  • archetype


    الگو، نمونه اولیه

  • prototype


    نمونه اولیه


  • واقعیت

  • unlikeness


    بی شباهت


  • دشمن


  • مدل

  • dissimilarity


    عدم شباهت

  • reverse


    معکوس

لغت پیشنهادی

overhauling

لغت پیشنهادی

senders

لغت پیشنهادی

bedraggled