evidence
evidence - شواهد و مدارک
noun - اسم
UK :
US :
حقایق یا نشانه هایی که به وضوح نشان می دهد که چیزی وجود دارد یا درست است
اطلاعاتی که در دادگاه به منظور اثبات مجرم بودن یا بی گناهی شخصی ارائه می شود
برای نشان دادن اینکه چیزی وجود دارد یا درست است
اطلاعات یا حقایقی که در دادگاه ارائه می شود تا ثابت کند که فردی مجرم است
یک یا چند دلیل برای این باور که چیزی درست است یا نیست
هر چیزی که به اثبات درستی یا نادرستی چیزی کمک کند
objects, documents, official statements, etc. that are used to prove something is true or not true especially for legal or insurance purposes
اشیاء، اسناد، اظهارات رسمی و غیره که برای اثبات درستی یا نادرستی چیزی بخصوص برای مقاصد حقوقی یا بیمه ای استفاده می شود.
شواهدی از حیات در سیارات دیگر
دادستان ها معتقدند که شواهد کافی برای محکومیت اسمیت دارند.
Final evidence that rhynchosaurs were herbivorous is that they occurred in large numbers; in general we expect the herbivores to outnumber carnivores.
شواهد نهایی مبنی بر گیاهخوار بودن رینکوسورها این است که آنها در تعداد زیادی وجود داشته اند. به طور کلی ما انتظار داریم که علفخواران از گوشتخواران بیشتر باشند.
برای یافتن شواهدی از منافع شخصی نیازی به مراجعه به جامعه شناسی بودایی نیست.
مردم سال هاست که به دنبال شواهدی از حیات در سیارات دیگر هستند.
His former girlfriend was called to give evidence.
دوست دختر سابق او برای ارائه شهادت فراخوانده شد.
زن و شوهر را نمی توان مجبور به شهادت علیه یکدیگر کرد.
و به نظر می رسد شواهد کمی وجود دارد که به زودی رخ خواهد داد.
مدافعان شواهد جدیدی از همسایه همسایه مقتول ارائه کردند.
ما نمی توانیم هیچ مدرکی پیدا کنیم که او تا به حال برای این شرکت کار کرده است.
هیچ مدرکی برای حمایت از چنین نظریه ای وجود ندارد.
پرونده دولت بر اساس شواهد جمع آوری شده طی یک تحقیق دو ساله بود.
هیچ مدرک علمی برای حمایت از این نظریه وجود ندارد.
شواهدی وجود دارد که نشان می دهد مقدار کمی الکل برای شما مفید است.
There is strong evidence to suggest that the Great Barrier Reef will have disappeared in 20 years time.
شواهد محکمی وجود دارد که نشان می دهد دیواره مرجانی بزرگ در 20 سال آینده ناپدید خواهد شد.
After examining such evidence the Oregon court agreed with the teacher that the contract was not divisible into two parts.
پس از بررسی چنین شواهدی، دادگاه اورگان با معلم موافقت کرد که قرارداد به دو قسمت تقسیم نمی شود.
In this case we must reconstitute ourselves into a court of appeal and go through all the evidence afresh.
در این مورد، ما باید خود را به یک دادگاه تجدید نظر تبدیل کنیم و همه شواهد را دوباره بررسی کنیم.
او باید از شواهدی که به او ارائه می شود، در مورد آنچه که فکر می کند اتفاق افتاده است نتیجه گیری کند.
شواهد به وضوح و بدون تردید معقول ثابت می کند که متهم مجرم است.
I have suggested elsewhere that their presentation of their evidence benefits from closer examination.
من در جای دیگری پیشنهاد کردهام که ارائه شواهدشان از بررسی دقیقتر سود میبرد.
هیچ مدرک قابل مشاهده ای دال بر زندگی انسان در این دره وجود نداشت.
محققان شواهد علمی واضحی از ارتباط بین قرار گرفتن در معرض آفتاب و سرطان پوست یافته اند.
There is a growing body of evidence for the existence of black holes that are ten times as massive as the Sun.
شواهد فزاینده ای دال بر وجود سیاهچاله هایی وجود دارد که جرم آنها ده برابر خورشید است.
هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد این دیدار واقعاً انجام شده است.
آیا مدرکی برای حمایت از این ادعا دارید؟
The study provides empirical evidence (= based on experiments or experience) to prove that the drug has no long-term side effects.
این مطالعه شواهد تجربی (= بر اساس آزمایشها یا تجربه) ارائه میکند تا ثابت کند که دارو عوارض جانبی طولانیمدتی ندارد.
Anecdotal evidence (= based on personal accounts) suggests that drivers over the age of 70 find it difficult to get insurance.
شواهد حکایتی (= بر اساس حساب های شخصی) نشان می دهد که رانندگان بالای 70 سال برای دریافت بیمه مشکل دارند.
بر اساس شواهد بازی های اخیر آنها، بعید است که تیم اسپانیایی پیروز شود.
In the absence of evidence to the contrary, it should be assumed that proper procedures were followed.
در غیاب شواهدی بر خلاف آن، باید فرض کرد که رویههای مناسب دنبال شده است.
از من خواسته شد که در محاکمه شواهدی ارائه کنم (= آنچه می دانستم بگویم، آنچه را دیده بودم توصیف کنم، و غیره).
دفاعیات، دادستانی را متهم به پنهان کردن چندین مدرک کلیدی کرد.
circumstantial/forensic evidence
شواهد غیرواقعی/پزشکی قانونی
با وجود کمبود شواهد علیه او، برتون هفته آینده در دادگاه حاضر خواهد شد.
زمانی که قاضی اعلام کرد هیچ مدرکی علیه او وجود ندارد، آزاد شد.
این ایمیل ها به عنوان مدرکی دال بر دست داشتن وی در کلاهبرداری ارائه شده است.
افسر پلیس اظهاراتی گرفت که بعداً در شواهد مورد استفاده قرار گرفت.
توازن شواهد نشان می دهد که افول حزب لیبرال قبل از جنگ جهانی اول آغاز شده است.
The coroner thought that on the balance of probabilities, the pilot had suffered a stroke just before the crash.
پزشک قانونی فکر کرد که بر اساس احتمالات، خلبان درست قبل از سقوط دچار سکته شده است.
پلیس در تظاهرات امروز شواهد زیادی داشت.
روندی که در سال های اخیر بسیار مشهود بوده است
شواهد روشنی وجود دارد مبنی بر اینکه تبلیغات تلویزیونی بر خرید کودکان تأثیر می گذارد.
از مطالعات متعدد مشخص است که تبلیغات تلویزیونی بر خرید کودکان تأثیر می گذارد.
Recent research demonstrates that TV advertising influences children’s spending habits.
تحقیقات اخیر نشان می دهد که تبلیغات تلویزیونی بر عادات خرج کردن کودکان تأثیر می گذارد.
Many parents think that TV advertising influences their children. This view is supported by the findings of a recent study which show a clear link between television advertisements and children’s spending habits.
بسیاری از والدین فکر می کنند که تبلیغات تلویزیونی بر فرزندانشان تأثیر می گذارد. این دیدگاه با یافتههای یک مطالعه اخیر تأیید میشود که نشان میدهد ارتباط واضحی بین تبلیغات تلویزیونی و عادات خرج کردن کودکان وجود دارد.
این یافته ها همچنین نشان می دهد که بیشتر کودکان از هدف متقاعدکننده تبلیغات بی اطلاع هستند.
شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد کودکان قصد متقاعدکننده تبلیغات را درک می کنند.
The results contradict claims that advertising is unrelated to children’s spending habits.
نتایج با این ادعا که تبلیغات ارتباطی با عادات خرج کردن کودکان ندارد، تناقض دارد.
Manufacturers argue that it is difficult to prove that advertising alone influences what children buy.
تولیدکنندگان استدلال می کنند که اثبات اینکه تبلیغات به تنهایی بر خرید کودکان تأثیر می گذارد دشوار است.
ما شواهد علمی بیشتری برای این نظریه پیدا کردیم.
اتاق شواهدی از مبارزه داشت.
او در مورد این تکه های شواهد فکر کرد.
فصل اول به بررسی شواهدی در مورد چگونگی یادگیری زبان توسط کودکان می پردازد.
confirmation
تائیدیه
اثبات
corroboration
تایید
substantiation
تصدیق
attestation
مستندات
documentation
احراز هویت
verification
داده ها
affirmation
اعتبار سنجی
authentication
تظاهرات
سینچر
validation
کلینچر
حقایق
cincher
اطلاعات
clincher
تفنگ سیگار کشیدن
facts
شهادت
info
وصیت نامه
شاهد
smoking gun
گواهینامه
کوپن
testament
نشانه
حمایت کردن
testimonial
تجلی
voucher
صدور گواهینامه
تصویب
امضا کردن
manifestation
زمینه
certification
endorsement
ratification
grounds
disproof
رد کردن
refutation
رد
contradiction
تناقض
confutation
سردرگمی
disconfirmation
عدم تایید
rebuttal
تخلف
contravention
باطل شدن
invalidation
نفی
negation
تحریف
falsification
بی اعتبار کردن
debunking
مخالفت
انکار
rebuff
repudiation
disavowal