unlikely
unlikely - بعید
adjective - صفت
UK :
US :
احتمال
به احتمال زیاد اتفاق نمی افتد
یک مکان، شخص یا چیز بعید عجیب است و آن چیزی نیست که شما انتظار دارید
به احتمال زیاد درست نیست
محتمل یا محتمل نیست
همان چیزی نیست که معمولاً انتظار دارید
احتمالا درست نیست
انتظار نمی رود اتفاق بیفتد؛ محتمل نیست
او ممکن است با ما بیاید، اما بعید است.
آنتونی سرانجام او را تعقیب میکند و دوستان غیرمحتمل یک یا دو نوشیدنی بیش از حد به اشتراک میگذارند.
دانش آموزان انواع توضیحات بعید را در مورد اینکه چرا نمی توانند تکالیف خود را انجام دهند ابداع می کنند.
Ex-journo turned editor his recent tome Gothic Rock enjoyed the unlikely publishing coup of having no competition.
آلبوم اخیر او به نام گوتیک راک که سابقاً به سردبیری تبدیل شده بود، از کودتای انتشاراتی بعید به دلیل نداشتن رقابت لذت برد.
این داستان برای من بسیار بعید به نظر می رسد!
واتراستون یک داستان موفقیت بعید در رونق دهه 80 تاچریت بود.
بعید است که کسی این حمله را دیده باشد.
بسیار بعید است که برتون نامزد حزب باشد.
بعید می دانم پلیس کاری به آن داشته باشد.
اما بعید است که بتوانند بیش از ده ها صندلی را ذخیره کنند.
بعید است که مقدار کمی از دارو اثرات مضری داشته باشد.
A large proportion of our researchers are therefore unlikely to make major contributions to the literature of their research area.
بنابراین بعید است که بخش بزرگی از محققان ما مشارکت عمده ای در ادبیات حوزه تحقیقاتی خود داشته باشند.
بعید است که آنها را خاموش کند.
امسال آماده می شود، اما بعید است که موضوع حقوق در سال 1991 تکرار شود.
این پروژه بعید به نظر می رسید که موفق شود.
البته احتمال وقوع چنین اتفاقی بسیار کم است.
خیلی بعید بود که جراحت گلوله به خود وارد شده باشد.
بسیار بعید است که مالک جدید بخواهد افراد را بیکار کند.
بعید به نظر می رسد که قیمت ها کاهش یابد.
خیلی بعید است (= خیلی) قبل از هفت برسد.
مشکلات موجود در شواهد، محاکمه شدن او را بعید می ساخت.
در صورت بروز مشکل، لطفاً با مدیر هتل تماس بگیرید.
او بعیدترین نامزد برای این شغل به نظر می رسد.
آنها در غیر محتمل ترین مکان ها هتل ساخته اند.
او توضیحی بعید برای رفتارش به من داد.
افزایش قیمت ها در سال جاری تقریباً اجتناب ناپذیر است.
فکر می کنم امروز بعد از ظهر احتمالاً باران می بارد.
من احتمالاً در آن زمان دور خواهم بود.
من حدس می زنم که پنجاه درصد احتمال دارد که نه بگویند.
It's unlikely but not totally impossible I suppose.
بعید است، اما نه کاملا غیر ممکن، فکر می کنم.
آنها نمی توانند / واقعاً در مورد خرید یک قایق جدی باشند!
بیایید بدون آنها شروع کنیم. حتما دیر خواهند آمد
فروپاشی اقتصادی ذاتاً بعید است.
او بعید میدانست که او امتناع کند.
یک سناریوی بعید
تقریباً بعید است (که) آنها اکنون حاضر شوند - ساعت نزدیک به ده است.
او یک دکتر بعید به نظر می رسد (= او آن چیزی نیست که من از یک پزشک انتظار دارم).
وقتی از او پرسیدم که در آنجا چه میکند، توضیحی بعید داد.
بعید است (که) ما هرگز بفهمیم چه اتفاقی افتاده است.
implausible
غیر قابل قبول
improbable
غیر محتمل
dubious
مشکوک
doubtful
غیر منتظره
unexpected
نامناسب
unapt
فراتر از باور
محتمل نیست
باور نکردنی
مضحک
unbelievable
غیر قابل تصور
preposterous
غیرمتقاعدکننده
inconceivable
خارق العاده
unconvincing
چرند
fantastic
خیالی
absurd
مسخره - مضحک
fanciful
سوال برانگیز
ridiculous
فوق العاده
questionable
غیر منطقی
fantastical
غیر واقعی
unreasonable
بی اعتقاد
unrealistic
غیر اجباری
incredulous
قابل بحث
uncompelling
دور از ذهن
debatable
غیر قابل توجه
farfetched
به سختی قورت دادن
unplausible
باورش سخت است
insubstantial
پر از حفره
far-fetched