trend
trend - روند
noun - اسم
UK :
US :
یک گرایش کلی در نحوه تغییر یا توسعه یک موقعیت
if a subject is trending on the Internet, a lot of people are searching for it or sending messages about it
اگر موضوعی در اینترنت پرطرفدار باشد، افراد زیادی به دنبال آن هستند یا در مورد آن پیام ارسال می کنند
اگر مقداری روند رو به پایین یا صعودی داشته باشد، در حال کاهش یا بالاتر شدن است
روش کلی که در آن یک موقعیت خاص در حال تغییر یا توسعه است
اگر چیزی روند را کاهش دهد، به همان روشی که بیشتر چیزهای مشابه دیگر توسعه نمی یابد
اگر چیزی یک روند را معکوس کند، روشی را که قبلاً توسعه می یافت تغییر می دهد
شروع کردن به انجام کاری به گونه ای که دیگران شروع به کپی کردن کنند
یک تحول یا تغییر کلی در یک موقعیت یا در شیوه ای که افراد رفتار می کنند
a new development in clothing make-up, etc.
یک پیشرفت جدید در لباس، آرایش و غیره
fashionable
مد روز
to be one of the words, subjects, or names that is being mentioned most often on a social media website or a news website at a particular time
یکی از کلمات، موضوعات یا نامهایی باشد که اغلب در یک وبسایت رسانههای اجتماعی یا یک وبسایت خبری در یک زمان خاص ذکر میشود.
جهت کلی تغییرات یا تحولات
یک تحول کلی در یک موقعیت یا در شیوه ای که افراد رفتار می کنند
بیشتر یا کمتر از حد معمول
متفاوت بودن یا عدم تأثیرپذیری از رفتار افراد یا چیزهای دیگر
تا یک توسعه کلی در جهت مخالف پیش برود
شروع به انجام کاری که دیگران آن را کپی می کنند
اخیراً به نظرم می رسد که این در حال تبدیل شدن به یک روند است.
اگر روند فعلی ادامه یابد، گردشگری در این ایالت 10 درصد افزایش خواهد یافت.
روند فعلی در این حوزه به سمت اشتغال پاره وقت است.
در واقع حماسه لانگبریج بیشتر درباره روندهای اقتصادی جهانی بود تا ارزها.
روند رو به رشدی به سمت پرداخت با کارت اعتباری وجود دارد.
این ارتباط اخیر مهم است زیرا بر یک روند کلیدی احتمالی تأکید دارد.
امروز به بررسی آخرین روندهای طراحی آشپزخانه خواهیم پرداخت
بسیاری از دانش آموزان اینجا برای خودشان فکر نمی کنند، آنها فقط آخرین روندها را دنبال می کنند.
The massive trend from 1965 to 1980, towards diversification is now largely seen to have been a mistake.
روند گسترده، از سال 1965 تا 1980، به سمت تنوع در حال حاضر تا حد زیادی یک اشتباه به نظر می رسد.
مدیران ما نسبت به روندهای جدید در صنعت بسیار هوشیار هستند.
اگر روند فعلی ادامه یابد، زمین در پنجاه سال آینده به طور قابل توجهی گرمتر خواهد شد.
دالاس و هیوستون نیز روند را کاهش دادند.
این روندها در کنار هم تهدیدی با برچسب خود ایجاد کرده اند.
Indeed this trend to the right is more pronounced among prelaw students, especially the men, than among all freshmen.
در واقع، این گرایش به سمت راست در میان دانشآموزان پیشقانون، بهویژه مردان، بیشتر از همه دانشجویان سال اول مشهود است.
social/economic/political/demographic trends
روندهای اجتماعی / اقتصادی / سیاسی / جمعیتی
fashion/market trends
روند مد/بازار
روند رو به رشدی به سمت بازنشستگی بعدی وجود دارد.
در این مقاله روندهای فعلی در آموزش زبان بحث می شود
این روند نزولی در فروش احتمالا ادامه خواهد داشت.
تعداد تصادفات گزارش شده روند صعودی داشته است.
پیش بینی روندهای بلند مدت در رفتار مصرف کننده دشوارتر است.
گرایشی برای عاشقانه و نوستالژی پدید آمده است.
روند رو به افزایشی برای زندگی دانش آموزان در خانه وجود دارد.
به نظر می رسد شما یک روند جدید تنظیم کرده اید (= شروع کرده اید).
این روند در حال معکوس شدن است (= در جهت مخالف است).
یک منطقه در تلاش است تا با روند نزولی اقتصادی (= مخالفت یا مقاومت کند).
تورم در ماه گذشته به روند کاهشی خود ادامه داد.
ارقام رشد منطقه ای روند ملی را دنبال می کند.
تعداد بازدیدکنندگان از این شهر روندی صعودی را نشان می دهد.
روند زیربنایی تورم همچنان صعودی است.
اگر این روند ادامه یابد، این گونه می تواند به زودی منقرض شود.
کتانی در این تابستان دوباره در ترند (= مد روز) است.
Car crime in Oxford fell significantly last year.
جرایم خودرو در آکسفورد در سال گذشته به میزان قابل توجهی کاهش یافت.
جرایم خودرو در یک دوره 12 ماهه حدود یک چهارم کاهش یافت.
تعداد وسایل نقلیه سرقت شده از 1013 به 780 دستگاه کاهش یافته است که کاهش 26 درصدی را نشان می دهد.
بر اساس این آمار، 780 دستگاه خودرو به سرقت رفته است که نسبت به سال قبل 26 درصد کاهش داشته است.
کاهش 11 درصدی در سرقت های گزارش شده از وسایل نقلیه موتوری، از 1 971 به 1 737 کاهش یافته است.
این ارقام نشان می دهد که تا آنجا که به جرایم خودرو مربوط می شود، روند اصلی نزولی است.
من می توانم روند نگران کننده ای را در این نتایج ببینم.
در دهه 1960، بریتانیا روند مد را تعیین کرد.
افزایش جرم و جنایت در لندن تنها بخشی از یک روند گسترده تر بود.
آخرین ارقام نشان دهنده روند رشد واضح در بخش خدمات است.
ما روند آمریکا را به سمت شرایط کاری انعطاف پذیرتر دنبال می کنیم.
گرایشی به دور از تخصص محدود
Trends suggest that the car is becoming increasingly popular.
روندها نشان می دهد که این خودرو به طور فزاینده ای محبوب می شود.
گرایش
جهت
drift
رانش
leaning
تکیه دادن
اجرا کن
تاب خوردن
جاری
inclination
تمایل
جنبش
bent
خم شده
bias
جانبداری
دوره
progression
پیشرفت
تغییر مکان
tide
جزر و مد
توسعه
جریان
bearing
یاتاقان
باد
هدف
تنور
tenor
مسیر
هجوم بردن
دور زدن
جریان زیرین
خط سیر
undercurrent
جارو کردن
trajectory
پیش رفتن
جو