inflation
inflation - تورم
noun - اسم
UK :
US :
بادی
کاهش تورم
انعکاس
باد کرده
تورم زا
کاهشی
باد کردن
---
---
---
افزایش مداوم قیمت ها یا نرخ افزایش قیمت ها
فرآیند پر کردن چیزی با هوا
افزایش مداوم قیمت کالاها و خدمات یا نرخ افزایش قیمت ها
افزایش کلی و مستمر قیمت ها
افزایش مداوم سطح یا مقدار چیزی
عمل پر شدن چیزی از هوا یا پر شدن از هوا
افزایش مداوم قیمت ها ناشی از افزایش عرضه پول و تقاضا برای کالاها
افزایش قیمت ها در طول زمان، باعث کاهش ارزش پول می شود
مبارزه با افزایش تورم
برای کنترل / مهار تورم
برای کاهش/کاهش تورم
نرخ تورم بالا/پایین
نرخ تورم 3 درصد
افزایش دستمزدها باید مطابق با تورم باشد.
تورم در حال حاضر 3 درصد است.
rapid/runaway/galloping inflation
تورم سریع/فرار/گالوپ
تورم ناخالص حقوق مدیران
Exam boards were accused of grade inflation as the number of top grades increased for the third year running.
هیئت های امتحانی متهم به تورم نمره بودند، زیرا تعداد نمرات برتر برای سومین سال متوالی افزایش یافت.
جلیقه نجات با دستگاه باد کردن خودکار
نرخ تورم سالانه به 1 درصد کاهش یافت.
تورم به پایین ترین حد خود در سه سال اخیر رسیده است.
تورم ماهانه به 5 درصد رسید.
کنترل تورم بسیار مهم است.
دستمزدها همگام با تورم نیست.
کاهش تورم به 2.4 درصد
افزایش تورم به 3.5 درصد
سیاست های مقابله با تورم
پس انداز به دلیل تورم کاهش می یابد
این بانک در حال ارائه اقدامات جدیدی برای مهار تورم است
برای کاهش تورم چه باید کرد؟
high/low inflation
تورم بالا/پایین
نرخ تورم
13 percent inflation
تورم 13 درصدی
Excess demand eventually led to wage inflation.
مازاد تقاضا در نهایت منجر به تورم دستمزدها شد.
اخیراً بحث های زیادی در مورد تورم نمرات در آموزش عالی مطرح شده است.
بالون هوای گرم او در هنگام تورم پاره شد و به تلاش او برای اولین پرواز انفرادی دور دنیا پایان داد.
یک فتق بزرگ می تواند تورم ریه را محدود کند.
به نظر می رسد فشارهای تورمی در اقتصاد ایجاد می شود.
تورم بالاتر باعث افزایش نرخ بهره می شود.
افزایش دادن
بالا آمدن
escalation
تشدید
گسترش
boost
تقویت
hike
پیاده روی
enlargement
بزرگ شدن
swelling
تورم
aggrandisementUK
بزرگنمایی انگلستان
aggrandizementUS
بزرگنمایی ایالات متحده
buildup
ساختن
افزونه
enhancement
افزایش
intensification
رونق
اتساع
tumefaction
distension
تظاهر
tumefaction
ادعایی
pretension
محبت
pretentiousness
ادعای انگلستان
affectation
بزرگواری
pretenceUK
تظاهر به ایالات متحده
grandiosity
تاثیر پذیری
pretenseUS
رفاه
affectedness
پف کردگی
prosperity
منفجر کردن
puffiness
افزایش قیمت
blowing up
price increases
price rises
augmentation
abridgementUK
خلاصه انگلستان
abridgmentUS
خلاصه ایالات متحده
compression
فشرده سازی
نزول کردن
deflation
کاهش تورم
کاهش
shrinkage
انقباض
کاهش می یابد
lessening
سقوط
diminution
رها کردن
پایین آوردن
ضرر - زیان
lowering
رکود
abatement
اختصار
diminishment
افسردگی
رو به کاهش است
decrement
رو به زوال
drop-off
تخلیه
falloff
کناره گیری
downturn
فروکش
contraction
نزولی
برش
dwindling
waning
depletion
ebb
diminishing
downswing
slump