against

base info - اطلاعات اولیه

against - در برابر

preposition - حرف اضافه

/əˈɡenst/

UK :

/əˈɡenst/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [against] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • مبارزه با تروریسم

  • We're playing against the league champions next week.


    هفته آینده مقابل قهرمان لیگ بازی می کنیم.

  • We were rowing against the current.


    ما برخلاف جریان پارو می زدیم.

  • That's against the law.


    این خلاف قانون است.

  • She was forced to marry against her will.


    او مجبور شد برخلاف میلش ازدواج کند.

  • Are you for or against the death penalty?


    موافق یا مخالف اعدام هستید؟

  • She is against seeing (= does not want to see) him.


    او مخالف دیدن (= نمی خواهد او را ببیند).

  • I'd advise you against doing that.


    من به شما توصیه می کنم این کار را نکنید.

  • The evidence is against him.


    شواهد علیه اوست.

  • Her age is against her.


    سنش با او مخالف است.


  • پیانو را آنجا، کنار دیوار بگذارید.

  • The rain beat against the windows.


    باران به پنجره ها می کوبید.

  • an injection against rabies


    آمپول ضد هاری

  • They took precautions against fire.


    در برابر آتش احتیاط کردند.

  • Are we insured against theft?


    آیا ما در برابر سرقت بیمه شده ایم؟

  • He gritted his teeth against the pain.


    در برابر درد دندان هایش را به هم فشار داد.


  • لباس قرمزش به وضوح در برابر برف خودنمایی می کرد.


  • داستان عشق در پس زمینه ای از جنگ داخلی رخ می دهد.

  • You must weigh the benefits against the cost.


    باید مزایا را در مقابل هزینه آن بسنجید.

  • Check your receipts against the statement.


    رسیدهای خود را در برابر بیانیه بررسی کنید.

  • What's the rate of exchange against the dollar?


    نرخ مبادله در برابر دلار چقدر است؟

  • They got 27 per cent of the vote as against 32 per cent at the last election.


    آنها 27 درصد آرا را در مقابل 32 درصد در انتخابات گذشته به دست آوردند.

  • She spoke against the decision to close the college.


    او علیه تصمیم تعطیلی دانشکده صحبت کرد.

  • 50 people voted against the new proposal.


    50 نفر به پیشنهاد جدید رای منفی دادند.

  • I'm very much against the idea that it is the woman's job to bring up the child.


    من بسیار مخالف این فکر هستم که وظیفه زن تربیت فرزند است.

  • Germany are playing against Brazil in the cup final tonight.


    آلمان امشب در فینال جام حذفی به مصاف برزیل می رود.

  • She's always rebelled against authority.


    او همیشه علیه اقتدار عصیان کرده است.

  • She sold the house even though it was against his wishes.


    او خانه را فروخت، اگرچه برخلاف میل او بود.


  • آنها تظاهراتی را در اعتراض به کاهش مشاغل پیشنهادی برگزار کردند.

  • Are you for or against my proposal?


    موافق یا مخالف پیشنهاد من هستید؟

  • Sanctions against the country should be lifted.


    تحریم ها علیه کشور باید برداشته شود.

synonyms - مترادف
  • contra


    برعکس

  • anti


    ضد


  • پیشخوان

  • opposing


    مخالف

  • resisting


    مقاومت کردن

  • agin


    دوباره

  • con


    باهم


  • انتقادی از

  • disregarding


    بی توجهی

  • hostile to


    خصمانه به

  • opposed to


    مخالف با

  • antagonistic towards


    متضاد با


  • در تقابل با


  • مرده در برابر

  • in contempt of


    در تحقیر

  • in defiance of


    در مخالفت با

  • in disagreement with


    در نافرمانی از

  • in disobedience to


    خصمانه با

  • inimical to


    برخلاف


  • علی رغم

  • in spite of


    در مواجهه با


  • مقاوم به


  • بی همدردی به

  • resistant to


    بیزار از

  • unsympathetic to


    مطابق با

  • antagonistic to


    به نفع نیست

  • averse to


    در مقاصد متقابل با

  • not in accord with


    در برابر


  • at cross purposes with



antonyms - متضاد
  • for


    برای

  • pro


    حرفه ای


  • با


  • پشت

  • backing


    پشتیبان

  • supporting


    حمایت می کند


  • به نفع

  • in favour ofUK


    به نفع انگلستان


  • در حمایت از


  • در کنار

  • rooting for


    ریشه یابی برای

  • supportive of


    حمایت کننده از


  • همه برای


  • در موافقت با

  • in furtherance of


    در پیشبرد

لغت پیشنهادی

ah

لغت پیشنهادی

flowers

لغت پیشنهادی

logic