demonstration
demonstration - تظاهرات
noun - اسم
UK :
US :
تظاهر کننده
قابل اثبات
نمایشی
به صورت نمایشی
---
رویدادی که در آن گروه زیادی از مردم برای اعتراض یا حمایت از چیزی در ملاء عام گرد هم می آیند
عملی برای توضیح و نشان دادن نحوه انجام کاری یا نحوه عملکرد آن
عملی که ثابت می کند کسی یا چیزی توانایی، کیفیت یا احساس خاصی دارد
عملی برای توضیح و نشان دادن اینکه یک محصول چگونه کار می کند یا چگونه کاری انجام می شود
عمل نشان دادن به کسی که چگونه کاری را انجام دهد یا اینکه کاری چگونه کار می کند
an occasion when a group of people march or stand together to show that they disagree with or support something or someone
موقعیتی که گروهی از مردم راهپیمایی میکنند یا کنار هم میایستند تا نشان دهند که با چیزی یا کسی مخالف یا حمایت میکنند
راهی برای بیان یک احساس یا کیفیت
عمل نشان دادن به کسی که چگونه کاری را انجام دهد یا کاری را چگونه انجام دهد
رویدادی که در آن گروهی از مردم راهپیمایی میکنند یا کنار هم میایستند تا نشان دهند که با چیزی یا کسی مخالف هستند یا از آنها حمایت میکنند
an event in which a group of people march or stand together to show that they disagree with or support something or someone
عمل نشان دادن نحوه استفاده از یک محصول یا نحوه عملکرد یک سیستم یا محصول جدید
بیش از 3000 نفر در تظاهرات علیه ریختن زباله های هسته ای در دریا شرکت کردند.
هوای آلوده ما نشان دهنده نیاز به قوانین سختگیرانه زیست محیطی است.
Our polluted air is a clear demonstration of the need for tougher environmental laws.
قانون اقدام ضد مثبت جرقه تظاهرات گسترده ای را برانگیخت.
پلیس مجبور شد تظاهرات روز گذشته حقوق حیوانات را متلاشی کند.
در تظاهرات، ما با یک تکه یخ ساخته شده از آب ساده شروع کردیم.
در این تظاهرات، هر چشمی چیز متفاوتی می دید.
نتیجه این تظاهرات نامشخص است، زیرا اطلاعات اندکی در اختیار مردم قرار میگرفت و بیشتر خارجیها مشغول جشنهای کریسمس خود بودند.
The outcome of this demonstration is unclear because little information was passed on and most foreigners were busy with their Christmas celebrations.
شرکت در تظاهرات/رفتن به تظاهرات
to hold/stage a demonstration
برگزاری/برگزاری تظاهرات
تظاهرات گسترده در حمایت از رهبر تبعیدی
anti-government demonstrations
تظاهرات ضد دولتی
a peaceful/violent demonstration
تظاهرات مسالمت آمیز/خشونت آمیز
نمایش مختصری از عملکرد کامپیوتر به ما داده شد.
یک نمایش عملی
یک مدل نمایشی (= مدلی که برای نشان دادن نحوه کارکرد چیزی استفاده می شود)
Sandra and Nigel provided a demonstration of salsa dance steps.
ساندرا و نایجل مراحل رقص سالسا را به نمایش گذاشتند.
a demonstration of the connection between the two sets of figures
نمایشی از ارتباط بین دو مجموعه شکل
نمایشی از اینکه چگونه چیزی که ساده به نظر می رسد می تواند بسیار پیچیده باشد
a public demonstration of affection
نمایش عمومی محبت
تظاهرات حمایت از اصلاحات
من یک نمایش سریع از برخی از تکنیک های کمک های اولیه ارائه خواهم کرد.
پلیس با تجهیزات ضد شورش تظاهرات را متفرق کرد.
Taxi drivers staged a demonstration against the new law.
رانندگان تاکسی در اعتراض به قانون جدید تظاهرات کردند.
تظاهرات در آخرین لحظه لغو شد.
The government does not wish to provoke further demonstrations.
دولت مایل به تحریک تظاهرات بیشتر نیست.
تصمیم رئیس جمهور تظاهرات عمومی را برانگیخت.
این اعتصاب نمایشی چشمگیر از قدرت نیروی کار بود.
رئیس جمهور مهمان با تظاهرات خصمانه مورد استقبال قرار گرفت.
هزاران نفر برای تظاهرات مسالمت آمیز تجمع کردند.
تظاهرات اعتراضی علیه جنگ
تظاهراتی که خواستار پایان تحریم ها شدند
تظاهرات در اعتراض به دستگیری ها
demonstrations in protest of the administration
تظاهرات در اعتراض به دولت
تظاهرات گسترده علیه کاهش خدمات بهداشتی
تظاهرات فیزیکی محبت
police intervention at demonstrations
دخالت پلیس در تظاهرات
تظاهرات دانشجویی به نفع نظام چند حزبی
در دوران دانشجویی در تظاهرات زیادی شرکت کرده بود.
شواهد و مدارک
attestation
تصدیق
confirmation
تائیدیه
اثبات
substantiation
تایید
corroboration
شهادت
اعتبار سنجی
verification
وصیت نامه
validation
شاهد
testament
نشانه
تجلی
نمایش دادن
affirmation
استقرار
manifestation
نمایشگاه
به رخ کشیدن
نشان می دهد
گواهینامه
flaunting
احراز هویت
مستندات
testimonial
کوپن
authentication
صدور گواهینامه
documentation
اصطلاح
voucher
حمایت کردن
certification
بازتاب
داده ها
امضا کردن
حقایق
اطلاعات
facts
concealment
پنهان کاری
contradiction
تناقض
denial
انکار
hiding
قایم شدن
veto
وتو
modesty
فروتنی
plainness
ساده بودن
simplicity
سادگی
ordinariness
معمولی بودن
حقیقت
dullness
کسالت
ساکت
پوشش
unpretentiousness
بی تکلفی
severity
شدت
austerity
ریاضت
reserve
ذخیره
humility
نامحسوس بودن
inconspicuousness
رزرو