reservation

base info - اطلاعات اولیه

reservation - رزرو

noun - اسم

/ˌrezərˈveɪʃn/

UK :

/ˌrezəˈveɪʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [reservation] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • I'll call the restaurant and make a reservation.


    با رستوران تماس می گیرم و رزرو می کنم.


  • ما به نام گرانت رزرو داریم.

  • I had to cancel my hotel reservation.


    مجبور شدم رزرو هتلم را کنسل کنم.

  • I have serious reservations about his ability to do the job.


    من در مورد توانایی او برای انجام این کار تردید جدی دارم.

  • They support the measures without reservation (= completely).


    آنها از اقدامات بدون قید و شرط (= به طور کامل) حمایت می کنند.

  • Do you have a reservation?


    آیا رزرو کرده اید؟

  • I'd like to make a reservation for four people for Friday night please.


    لطفا برای جمعه شب چهار نفر رزرو کنم.

  • Reservations are recommended, especially during the busy holiday weekends.


    رزرو توصیه می شود، به خصوص در تعطیلات آخر هفته شلوغ.

  • We have reservations at a restaurant at six tonight.


    ما ساعت شش امشب در یک رستوران رزرو می کنیم.

  • Despite his initial reservations, he came to love London.


    با وجود رزرو اولیه، او لندن را دوست داشت.

  • I can recommend her without reservation.


    من می توانم او را بدون رزرو توصیه کنم.

  • I have certain reservations regarding several of the clauses in the contract.


    در مورد چند بند قرارداد، ملاحظاتی دارم.

  • My one reservation concerns the performance of the vehicle in wet conditions.


    یکی از رزروهای من مربوط به عملکرد وسیله نقلیه در شرایط مرطوب است.

  • NATO generals voiced reservations about making air strikes.


    ژنرال های ناتو نسبت به انجام حملات هوایی ابراز نگرانی کردند.

  • The employees are backing the reorganization plans, with reservations.


    کارمندان از طرح های سازماندهی مجدد با ملاحظاتی حمایت می کنند.

  • They have expressed reservations concerning the provisions of the treaty.


    آنها نسبت به مفاد این معاهده ملاحظات خود را ابراز کرده اند.


  • من می خواهم برای ساعت نه یک میز دو نفره رزرو کنم.


  • لطفا رزرو خود را تا روز جمعه کتبا تایید کنید.

  • The family lives on a Native American reservation.


    خانواده در یک رزرواسیون بومیان آمریکا زندگی می کنند.

  • He's the chief warden of a big-game reservation.


    او سرپرست یک رزرو بازی بزرگ است.

  • Workers and employees shared deep reservations about the wisdom of the government's plans for the industry.


    کارگران و کارمندان در مورد خردمندی برنامه‌های دولت برای این صنعت تردیدهای عمیقی داشتند.

  • He accepted my advice without reservation.


    او نصیحت مرا بدون قید و شرط پذیرفت.

  • We have reservations about letting the children stay home alone.


    ما در مورد اجازه دادن به بچه ها در خانه تنها بمانیم.

  • I made a reservation at the restaurant for 7 o’clock.


    من برای ساعت 7 در رستوران رزرو کردم.

  • It is advisable to make a reservation several days in advance.


    بهتر است چند روز قبل رزرو کنید.


  • آن‌ها ترجیح می‌دهند رزرو نکنند، زیرا اگر یک میز خالی بنشیند در حالی که منتظر مهمانی هستند کارایی کمتری دارد.

  • hotel/dinner/travel reservations


    رزرو هتل/شام/سفر


  • یک سیستم رزرواسیون

synonyms - مترادف
  • engagement


    نامزدی

  • booking


    رزرو

  • prearrangement


    پیش هماهنگی


  • استخدام


  • ترتیب

  • ordering


    مرتب سازی

  • charter


    منشور

  • engaging


    درگیر کننده

  • registration


    ثبت

  • securing


    ایمن سازی

  • bespeaking


    صحبت کردن


  • محل

  • prepurchase


    پیش خرید

  • advance booking


    رزرو از قبل

  • charter arrangements


    ترتیبات منشور

  • hire arrangements


    ترتیبات استخدام


  • هماهنگی قبلی

  • prior arrangements


    ترتیبات قبلی

  • exclusive possession


    مالکیت انحصاری

  • reserved ticket


    بلیط رزرو شده


  • کنار گذاشتن

  • rental


    اجاره ای

  • lease


    اجاره

  • reserved room


    اتاق رزرو شده

  • reserved seat


    صندلی رزرو شده

  • reserved table


    جدول رزرو شده

  • leasing


    لیزینگ

  • rent


    وقت ملاقات

  • hiring


  • renting



antonyms - متضاد
  • openness


    باز بودن

  • boldness


    جسارت

  • liberation


    رهایی


  • آزادی

  • unconstraint


    بدون محدودیت

  • incontinence


    بی اختیاری

  • disinhibition


    بازدارندگی

  • garrulousness


    حماقت


  • اعتماد به نفس


  • غرور

  • agitation


    تحریک

  • allowance


    کمک هزینه


  • اجازه

  • aggression


    پرخاشگری

  • arrogance


    تکبر

لغت پیشنهادی

stay

لغت پیشنهادی

freezer

لغت پیشنهادی

mammal