seat

base info - اطلاعات اولیه

seat - صندلی

noun - اسم

/siːt/

UK :

/siːt/

US :

family - خانواده
seating
نشستن
seated
نشسته
seat
صندلی
unseat
---
google image
نتیجه جستجوی لغت [seat] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She sat back in her seat.


    دوباره روی صندلیش نشست.


  • خریدش را روی صندلی پشتش گذاشت.

  • Please take a seat (= sit down).


    لطفاً بنشینید (= بنشینید).

  • Ladies and gentlemen, please take your seats (= sit down).


    خانم ها و آقایان لطفا در جای خود بنشینید (= بنشینید).

  • the front/passenger seat (= in a car)


    صندلی جلو/سرنشین (= در ماشین)

  • the back/rear seats


    صندلی های عقب / عقب

  • a child seat (= for a child in a car)


    صندلی کودک (= برای کودک در ماشین)

  • a window/an aisle seat (= on a plane or train)


    یک پنجره/یک صندلی راهرو (= در هواپیما یا قطار)

  • a window/corner seat (= one near a window/in a corner)


    یک صندلی در پنجره / گوشه (= یکی نزدیک به پنجره / در یک گوشه)

  • a car/toilet seat


    یک صندلی ماشین / توالت

  • We used the branch of an old tree as a seat.


    از شاخه یک درخت کهنسال به عنوان صندلی استفاده کردیم.

  • We all filed back to our seats in silence.


    همه در سکوت به صندلی هایمان برگشتیم.

  • a ten-seater minibus


    یک مینی بوس ده نفره

  • an all-seater stadium (= in which nobody is allowed to stand)


    یک استادیوم همه‌نفره (= که هیچ‌کس اجازه ندارد در آن بایستد)


  • یک صندلی فولادی با یک صندلی پلاستیکی

  • Call the theatre box office to book your seats.


    برای رزرو صندلی خود با گیشه تئاتر تماس بگیرید.

  • To reserve a seat visit our website.


    برای رزرو صندلی به وب سایت ما مراجعه کنید.

  • There are no seats left on that flight.


    هیچ صندلی در آن پرواز باقی نمانده است.

  • Airlines often give great deals to fill empty seats.


    خطوط هوایی اغلب برای پر کردن صندلی‌های خالی پیشنهادات عالی می‌دهند.

  • We had excellent seats for the show on the third row.


    ما صندلی های عالی برای نمایش در ردیف سوم داشتیم.

  • a seat on the city council/in Parliament/in Congress


    یک کرسی در شورای شهر / در مجلس / در کنگره

  • Republicans currently hold 51 seats in the Senate.


    جمهوری خواهان در حال حاضر 51 کرسی در سنا دارند.

  • The majority of seats on the board will be held by business representatives.


    اکثریت کرسی های هیئت مدیره در اختیار نمایندگان بازرگانی خواهد بود.

  • The party won 32 seats in the recent elections.


    این حزب در انتخابات اخیر 32 کرسی به دست آورد.

  • Several ministers are in danger of losing their seats.


    چند وزیر در خطر از دست دادن کرسی های خود هستند.

  • to take your seat (= to begin your duties, especially in Parliament)


    به کرسی نشستن (= شروع وظایف خود به ویژه در مجلس)


  • یک رای می تواند همه تفاوت را در صندلی بسیار حاشیه ای کراولی ایجاد کند.

  • Washington is the seat of government of the US.


    واشنگتن مقر دولت ایالات متحده است.


  • یک شهر دانشگاهی که به عنوان مرکز آموزش مشهور است

  • For the first two years of her life she lived at Ickworth, the family seat in Sussex.


    او برای دو سال اول زندگی خود در ایکورث، مقر خانواده در ساسکس زندگی کرد.

  • Canada is in the catbird seat as an energy powerhouse.


    کانادا به عنوان یک نیروگاه انرژی در جایگاه گربه پرنده قرار دارد.

synonyms - مترادف

  • صندلی

  • armchair


    صندلی راحتی


  • نیمکت

  • recliner


    تکیه گاه


  • سالن استراحت

  • lounge


    پیو

  • pew


    نشستن

  • seating


    حل کن


  • مدفوع

  • stool


    داونپورت

  • davenport


    صندلی عشق

  • loveseat


    کاناپه

  • settee


    غرفه

  • stall


    تخت پادشاهی

  • throne


    چسترفیلد

  • chesterfield


    شزلون

  • chaise lounge


    صندلی بال


  • عثمانی

  • sofa


    دیوان

  • ottoman


    تخت روز

  • divan


    زیرپایی


  • راکر

  • footstool


    سفید کننده

  • footrest


    فرم

  • rocker


    کاتدرا

  • bleacher


    لیز خوردن


  • جوراب

  • cathedra



  • hassock


  • chaise longue


antonyms - متضاد
  • annexeUK


    AnnexeUK

  • annexUS


    annexUS

  • offshoot


    انشعاب


  • دفتر

لغت پیشنهادی

forty

لغت پیشنهادی

postcards

لغت پیشنهادی

misnomer