university

base info - اطلاعات اولیه

university - دانشگاه

noun - اسم

/ˌjuːnɪˈvɜːrsəti/

UK :

/ˌjuːnɪˈvɜːsəti/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [university] در گوگل
description - توضیح

  • یک موسسه آموزشی در بالاترین سطح، جایی که شما برای مدرک تحصیل می کنید


  • جایی که می توانید برای گرفتن مدرک درسی را در سطح بالا مطالعه کنید


  • در بریتانیا، جایی که می‌توانید پس از پایان دبیرستان در آن تحصیل کنید، به ویژه برای آموزش شغل. در ایالات متحده، جایی که می توانید در آن تحصیل کنید و مدرک لیسانس بگیرید


  • مدرسه ای که دانش آموزان می توانند به مدت دو سال به آن بروند تا مهارتی را بیاموزند یا برای دانشگاه آماده شوند

  • a college or university where you can study for a master’s degree or a doctorate, after receiving your first degree


    کالج یا دانشگاهی که پس از دریافت اولین مدرک خود می توانید در آن برای مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا تحصیل کنید

  • a place where people study for an undergraduate (= first) or postgraduate (= higher level) degree


    جایی که افراد برای مدرک لیسانس (= اول) یا فوق لیسانس (= سطح بالاتر) تحصیل می کنند


  • مکانی برای آموزش عالی معمولاً برای افرادی که دوازده سال تحصیل خود را به پایان رسانده اند و در آنجا می توانند دانش و مهارت بیشتری کسب کنند و مدرکی برای تشخیص این موضوع دریافت کنند.

  • Of the 34 universities contacted only 17 were able to supply the appropriate information requested.


    از 34 دانشگاهی که با آنها تماس گرفته شد، تنها 17 دانشگاه قادر به ارائه اطلاعات مناسب درخواستی بودند.

  • The first one was written by a university senior applying for a graduate trainee position with a bank.


    اولین مورد توسط یک دانشجوی ارشد نوشته شده بود که برای یک موقعیت کارآموزی فارغ التحصیل در یک بانک درخواست می داد.

  • Both my sisters are at university.


    هر دو خواهرم دانشگاه هستند.

  • Baker also plans schemes that help industry to exploit technologies developed by universities.


    بیکر همچنین طرح هایی را برنامه ریزی می کند که به صنعت کمک می کند تا از فناوری های توسعه یافته توسط دانشگاه ها بهره برداری کند.

  • For instance many colleges, universities and government agencies store on-line information using a system called gopher.


    برای مثال، بسیاری از کالج‌ها، دانشگاه‌ها و سازمان‌های دولتی اطلاعات را با استفاده از سیستمی به نام gopher ذخیره می‌کنند.

  • The allegations were confirmed in an internal university audit dated May 1996, according to a Wall Street Journal story last year.


    بر اساس گزارشی از وال استریت ژورنال در سال گذشته، این ادعاها در ممیزی داخلی دانشگاه مورخ مه 1996 تأیید شد.

  • Most universities have some review committee that requires a statement from the researcher that adequate protection will be guaranteed for all respondents.


    اکثر دانشگاه ها دارای یک کمیته بررسی هستند که به بیانیه ای از محقق نیاز دارد که حفاظت کافی برای همه پاسخ دهندگان تضمین می شود.

  • In the hospital and in the university I watched the dying and the dead.


    در بیمارستان و دانشگاه، مردگان و مردگان را تماشا می کردم.

  • the University of Chicago


    دانشگاه شیکاگو

  • She wants to go to university to study biology.


    او می خواهد برای تحصیل در رشته زیست شناسی به دانشگاه برود.

example - مثال
  • Is there a university in this town?


    آیا در این شهر دانشگاه وجود دارد؟


  • دانشگاه ایالتی اوهایو


  • دانشگاه یورک

  • York University


    او در دانشگاه شیکاگو تحصیل کرد.

  • She studied at the University of Chicago.


    هر دو فرزندشان در دانشگاه هستند.

  • Both their children are at university.


    او امیدوار است سال آینده به دانشگاه برود.

  • He's hoping to go to university next year.


    یک دانشجو/مدرس/استاد دانشگاه

  • a university student/lecturer/professor


    مدرک/دوره دانشگاهی

  • a university degree/course


    این سایت در محوطه دانشگاه در کنار دریاچه قرار دارد.


  • مدرک از دانشگاه زندگی


  • پسرم به دانشگاه رفته است.

  • My son has gone away to college.


    'کجا دانشگاه رفتی؟'

  • ‘Where did you go to college?’


    دانشگاه ایالتی اوهایو.

  • ‘Ohio State University.’


    دخترم دانشگاهه

  • My daughter is at university.


    من نمی خواستم به یک دانشگاه بزرگ بروم.

  • I didn’t want to go to a large university.


    من برای سه دانشگاه اپلای کردم.

  • I applied to three universities.


    او به دانشگاه پرینستون می رود.

  • He goes to Princeton University.


    ممکن است جوانان از ورود به دانشگاه منصرف شوند.

  • Young people may be deterred from entering university.


    او در سال 1999 از دانشگاه میشیگان فارغ التحصیل شد.

  • She graduated from the University of Michigan in 1999.


    او فارغ التحصیل دانشگاه آکسفورد است.

  • She's a graduate of Oxford University.


    او در دانشگاه سیراکیوز گیاه شناسی تدریس می کند.

  • She teaches botany at Syracuse University.


    من اغلب به روزهای دانشگاه فکر می کنم.


  • فشارهای زندگی دانشگاهی

  • the pressures of university life


    یک امتحان ورودی دانشگاه


  • رقابت سختی برای مکان های دانشگاهی وجود دارد.

  • There is stiff competition for university places.


    کسانی که توانایی پرداخت شهریه دانشگاه را دارند


  • هدف او این بود که دکترای خود را به پایان برساند و کرسی دانشگاه را به دست آورد.

  • His aim was to finish his doctorate and obtain a university chair.


    کدام دانشگاه رفتید/در کدام دانشگاه بودید (= در آن تحصیل کردید)؟

  • Which university did you go to/were you at (= did you study at)?


    او در دانشگاه کانکتیکات تدریس می کند.

  • She teaches at the University of Connecticut.


    من در سال 2012 از دانشگاه لیورپول فارغ التحصیل شدم.

  • I graduated from Liverpool University in 2012.


synonyms - مترادف

  • دانشکده

  • academy


    آکادمی

  • institute


    موسسه


  • مدرسه

  • polytechnic


    پلی تکنیک

  • academe


    موسسه، نهاد


  • دانشگاه

  • academia


    واحد

  • varsity


    موسسه تحصیلی

  • uni


    موسسه آموزشی


  • کالج


  • کالج تحصیلات تکمیلی


  • موسسه آموزش عالی

  • further education college


    مرکز یادگیری ایالات متحده


  • مرکز یادگیری انگلستان

  • center of learningUS


    آلما مادر

  • centre of learningUK


    کرسی یادگیری

  • alma mater


    حوزه علمیه


  • هنرستان هنری


  • تالارهای پیچک

  • seminary


    کنسرواتوار

  • conservatory


    تفکر

  • halls of ivy


    استقرار

  • conservatoire


    مرکز ایالات متحده

  • brainery


    مرکز انگلستان


  • لیسیوم


  • محل تحصیل

  • centerUS


  • centreUK


  • lyceum


  • place of matriculation


antonyms - متضاد
  • nonacademic


    غیر آکادمیک

  • noneducational


    غیر آموزشی

  • sporting


    ورزشی

  • nonpedagogical


    غیر علمی

  • sportive


    غیر مدرسه ای

  • unscholarly


    فوق برنامه

  • nonscholastic


  • unacademic


  • extracurricular


لغت پیشنهادی

pink

لغت پیشنهادی

thee

لغت پیشنهادی

boiler