researcher

base info - اطلاعات اولیه

researcher - محقق

noun - اسم

/ˈriːsɜːrtʃər/

UK :

/rɪˈsɜːtʃə(r)/

US :

family - خانواده
research
پژوهش
researcher
محقق
google image
نتیجه جستجوی لغت [researcher] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • European researchers say olive oil could help prevent cancer.


    محققان اروپایی می گویند روغن زیتون می تواند به پیشگیری از سرطان کمک کند.

  • Researchers found there was no evidence of an increased risk of infection.


    محققان دریافتند هیچ مدرکی دال بر افزایش خطر عفونت وجود ندارد.

  • The study was carried out by researchers at Bristol University.


    این مطالعه توسط محققان دانشگاه بریستول انجام شد.


  • محقق برجسته در زمینه هوش مصنوعی

  • researchers in psychology


    محققین روانشناسی

  • a television/political researcher


    یک محقق تلویزیونی/سیاسی

  • She's a researcher on a women's magazine.


    او محقق یک مجله زنانه است.


  • او یک محقق برجسته در این زمینه است.

synonyms - مترادف
  • experimenter


    آزمونگر


  • محقق


  • علمی


  • تحلیلگر

  • analyzer


    پزشک

  • clinician


    کارگر میدانی

  • fieldworker


    دانشمند


  • دانشجو


  • آزمایشکننده


  • محقق میدانی

  • tester


    فیزیکدان


  • استاد

  • physicist


    بوفه


  • شیمیدان

  • boffin


    کاوشگر

  • chemist


    ممتحن

  • prober


    تکنیسین آزمایشگاه

  • examiner


    کیمیاگر

  • lab technician


    تبدیل کننده

  • alchemist


    شبه دانشمند

  • transformer


    گیاهپزشک

  • pseudoscientist


    داروساز

  • herbalist


    فارماکولوژیست

  • pharmacist


    داروخانه

  • pharmacologist


    دکتر گیاهان دارویی

  • apothecary


  • herb doctor


antonyms - متضاد
  • interviewee


    مصاحبه شونده

لغت پیشنهادی

glossed

لغت پیشنهادی

fu

لغت پیشنهادی

uninteresting